تاريخ ديگر علوم فني در اسلام و ايران
1401/09/17 08:37فصل قبل
در ادامة مطالب فصل چهارم، به مطالعة اجمالي تاريخ برخي رشتههاي مهندسي در تمدن ايران و اسلام ميپردازيم.
مهندسي عمران
براي تبيين نقش ايرانيان و مسلمانان در زمينه مهندسي عمران ميتوان فهرست بلندي از افراد و بنّاها را ذکر کرد. در اينجا نام برخي از افراد و بنّاها آورده ميشود. البته بايد به اين فهرست نام صدها مهندس گمنام و بنّاي ديگر را افزود که از قديميترين ايام، بخشي از تمدن اين سرزمين را پايهگذاري کردهاند. آثاري مانند تخت جمشيد، طاق کسري و ابداعاتي مانندگنبدها و طاقهاي ايراني و فرمهاي خرپائي و بسياري مثالهاي ديگر نمايش دهنده درک مهندسان و سازندگان ايراني است. همچنين انجام پروژههاي بزرگ مهندسي چون کانال سوئز، راه شاهي، طراحي و ساخت شهر نجف آباد، احداث ساختمانهاي بزرگ همگي حکايت کننده قدرت سازماندهي مديران ايراني در دورههاي قديم است. در اينجا به نام برخي از دانشمندان رشته مهندسي عمران در تمدن ايران و اسلام و اقدامات آنها اشاره ميکنيم.
ايران پيش از اسلام
ستاسپ: مکتشف و دريانورد و مهندس سازندة قنات (دوره هخامنشي، زمان داريوش اول)
آرتاخه: مهندس و سازنده کانال آتوس يا سوئز (دوره هخامنشي)[1]
برازه: مهندس و احياکننده شهرفيروزآباد با خراب کردن سدّ ساخته شده توسط اسکندر(دوره ساساني، زمان اردشير)
دوره اسلامي
پيروز(ابولؤلؤ): مهندس و سازنده آسيابهاي بادي (دوره اسلامي زمان خليفه دوم)
نوبخت :ستارهشناس و مهندس ايراني. طراح و سازنده شهر بغداد وکليه مجموعههاي ساختماني آن) دوره اسلامي، زمان منصورخليفه عباسي)
ابوريحان بيروني :دانشمند و مهندس در مکانيک، نقشه برداري، زمين شناسي، مصالح شناس، طراح تقويم چرخ دندهاي، مبدع روشهايي در اندازه گيري وزن مخصوص، صاحب تئوري چاه هاي آرتزين و آثاري در مکانيک و نقشه برداري)
اخوان الصفا: گروهي مخفي که اکثر آنان ايراني بوده و در رشتههاي گوناگون علوم ازجمله زلزله، جزر و مد و صوت مطالعاتي داشتهاند.
ابوبکرمحمدبنحسن کرجي: نيمه دوم قرن چهارم هجري، مهندس و دانشمند آبهاي زيرزميني بوده است. موضوع مهم ديگري که کرجي به شرح آن ميپردازد، تأثير زلزله در پيدايش چشمههاي جديد يا خشک شدن آنها است. وي به احتمال قوي نخستين کسي است که نقشهبرداري زيرزميني را مطرح کرده است.
شيخ بهايي: در عرف مردم ايران، شيخ بهائي به مهارت در رياضي و معماري و مهندسي معروف بوده و هنوز هم به همين صفت، شهرت دارد؛ چنانکه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را به او نسبت ميدهند. او نيز شاخصي براي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب طراحي کرده که به اصطلاح فني، ساعت آفتابي يا صفحه آفتابي يا ساعت ظلي نام دارد و در غرب مسجد امام اصفهان (مسجد شاه سابق) وجود دارد که منتسب به اوست.
همچنين ساخت مسجد چهارباغ روي لجنزار ازکارهاي مهم شيخ بهايي است. بناي مسجد مشهور چهارباغ در مسير يکي از کانالهاي آب زايندهرود قرار دارد. به همين دليل امکان اينکه روي آن همه لجن و آب، ساختمان عظيم و سنگي ساخته شود، وجود نداشته و ساختمان، با خطر ريزش مواجه ميشده است. شيخ بهايي دست به ابتکار جالبي زد. او براي انجام اين کار پيشنهاد کرد که ابتدا، مقدار زيادي زغال چوب به ضخامت دو متر در سرتاسر پيِ ساختمان پخش کنند و پس از کوبيدن زغال در کف پيها، روي آن را با ساروج و شفته پر کرده و پيهاي ساختمان را روي ساروج و شفته، قرار دهند .
هر چه ملات، بيشتر پا بخورد، چسبندگي گِل بهتر شده و به خوبي عمل ميآيد. به دستور شيخ بهايي ابتکاري براي هر چه بيشتر پا زدن گِلها به کار برده شد که ملات بناي مسجد، هر روز زير پاي مردم و کودکان اهل اصفهان بلاوقفه پا بخورد و با هم مخلوط شود .او دستور داد هر روز صبح چند سکه طلا را در خاک ملاتها بريزند و سپس گل درست کنند و به مردم اطلاع دهند که بيايند و سکهها را براي خود بيابند. مردم، گروه گروه گل ملاتها را از صبح لگدمال کرده و تا غروب، تعدادي سکه براي خود پيدا ميکردند و با اين روش گل ملاتها کاملاً عمل ميآمد؛ يعني همين کاري که امروزه هم براي گِل خاک رُس کاشيسازي با ماشينهاي مکانيکي مخلوطکن انجام ميگيرد. (البته امروزه، اين بنا به مدرسه چهارباغ، مشهوراست).
از ديگر اقدامات مهم او ميتوان به ساخت حرم مطهر رضوي، تقسيم آب زاينده رود، ساخت گرمابه معروف و احداث شهر نجف آباد اشاره کرد.
معدن
ايران پيش از اسلام
پانصد و پنجاه سال پيش از ميلاد، هخامنشيان استخراج مس، طلا، نقره، سرب، روي و ديگر فلزها را آغاز کردند. همچنين از ديگر اقدامات ايشان ميتوان اينها را نام برد: تهيه پولاد از آهن، استحصال ذرات طلا از رودخانهاي درکرمانيا، استخراج نقره، مس و خاک سرخ و دو کوه گوگرد و نمک در معادن منطقه کرمانيا، تأمين مصالح بناهاي سنگي دوره هخامنشي از معادن (شناسايي 39 معدن در کاوشهاي باستانشناسي)، استحصال فلز روي براي اولين بار و استفاده از آن بهصورت آلياژ برنج، استخراج نمک از معدن چهرآباد زنجان (يافت شدن مردان نمکي در اين معادن).
از معادن مهم اين دوره به احتمال زياد ميتوان معادن طلاي زرشوران تکاب، زرين اردکان يزد، کوهزر دامغان، کوهزر تربت حيدريه، قلعه زري بيرجند، سرب و روي کوهسرمه فيروزآباد، آهن نيريز و فيروزة نيشابور را نام برد. شناخت مواد نفتي، قير و استخراج نفت از چاههاي نفت باکو نيز از اقدامات آنان بود.
دوره اسلامي
کليه معادني که قبل از اسلام داير شدند، بعد از گسترش حکومت اسلامي نيز داير بوده، رو به توسعه نهادند. منابع معتبر و مستند، حاکي از وجود معادن طلا، نقره، فيروزه، گل مختوم، مرمر، نشادر، مس، آهن، سرب و گوگرد در مناطق خراسان، فارس، دمندان کرمان و ماوراءالنهر در قرن دوم هجري هستند. در آن زمان معادن را به دو دسته زير تقسيم ميکردند:
معادن ظاهر: شامل معادن نمک، سرمه و نظاير آن که کاملاً آشکار بودند. اين معادن را اجاره نمي دادند و استفاده از آنها براي عموم آزاد بود.
معادن پنهان: به معادن زير زميني اطلاق ميشد که در اختيار دولت بود و با دريافت خمس از آنها اجاره داده ميشد.
معادن پنهان از طرف دولت، به افراد خاص واگذار و خمس آن به بيت المال پرداخت ميشد. يکي از سياحان عرب که در قرن چهارم هجري از شهر يزد بازديد کرده، ضمن مشاهدات خود، از معادن سرب اين شهر ياد کرده است.[2] همچنين در همين زمان معدن آهن جبل بارز در شرق جيرفت فعال بوده است.[3] همزمان از معدن آهن در همدان نيز ياد کرده است.[4] امپراتوري عباسي وسعت بسيار داشت معادن متنوع در نقاط مختلف مملکت اسلامي مثل معدن طلا و نقره و مس و زنبق فيروزه و زبرجد و غيره يافت مي شد براي نمونه در خراسان طلا و نقره و فيروزه و سنگ مرمر و گل مهر و موم وجود داشت در ماوراءالنهر معادن طلا و نقره و زيبقي بوده که مانند آن از حيث فراواني مواد در جاي ديگر يافت نمي شد در فارس معدن طلا و نقره و آهن و سرب و گوگرد و نفت و مس و زيبق و در مغرب اصفهان معدن سرمه بود.[5]
منابع مستند حاکي از آن است که در متصرفات دولت عباسي معدن نقره در شرق، زياد و در مغرب، معدن زر افزون بوده است.[6]
نساجي
ايران پيش از اسلام
هرودت مورخ معروف يوناني از نساجي ايران در ادوار قبل از ميلاد سخن گفته است. اولين نشانهها از وجود پارچههاي بافته شده در ايران، متعلق به چهارهزارسال قم است، که در حفاريهاي شوش به دست آمده است. همچنين بخشي از يک وسيله مخصوص ريسندگي در تپه حصار متعلق به سههزار سال قم کشف شده که ميتواند نشانهاي از تکامل ريسندگي در آن دوران باشد. پس از آن يعني در حدود2500 تا2700قم بافندگي کاملاً معمول بوده و پارچههاي مرغوبي از پشم گوسفند و موي بز يا با رشتههاي طلا و نقره بافته شده است. از روي نمونههاي سنگتراشي باقيمانده از دوره مادها، مشخص ميشود که نساجي در اين دوران کاملاً مرسوم بوده است. در دوره ساساني فنّ بافندگي در اوج عظمت خود قرار داشته و پارچههاي ابريشمي که از اين دوران به ما رسيده، اَشکال و نقوش تزئيني چون مجموعههاي دواير، اَشکال هندسي، تصاوير حيوانات، پرندگان يا سواران درحال شکار را نمايش ميدهد.
دوران اسلامي
در دورة اسلامي و اوايل آن صنعت نساجي متأثر از هنر بافندگي ساساني است. از نظر تکنيک تغييري حاصل نشده و فقط نقوش و طرحها تغيير کردهاند. اسلام گرچه در ابتدا تأثير شگرفي بر فنّ نساجي آن دوره نگذاشت؛ ولي موجب پختگي و توسعه مفهومي اين هنرصنعت گرديد.
در فاصلة قرن دوم تا چهارم هجري قمري، بافندگي و نساجي در ايران رشد بيشتري داشته است. در موزة صنايع اسلامي قاهره، نمونههايي از آثار نساجي اين دوران نگهداري ميشود که متعلق به هنرمندان مسلمان مرو و نيشابور است.
در دورة امويان و عباسيان بافت پارچههاي زربفت و ابريشم معمول بوده است. از تفاوت نقوش اين دوره با پارچههاي ساساني، استفاده از خط در حاشيه پارچههاي عصر اسلامي است که از جنس پشم يا ابريشم است.
بعضي محققين معتقدند که صنعت نساجي در زمان سلجوقيان به درجه کمال خود رسيده است. شکلهاي تزئيني روي پارچه، در اين دوره تغييرات فراواني کرد. در عين حال در اين دوره تأثير سبکهاي چيني آغاز شد و طرحهاي دقيق گياهي و جانوري روي پارچههاي حرير نقش بست. در دورة سلجوقي شهر ري از مراکز مهم جهان اسلام و از شاخصترين مراکز پارچهبافي در ايران بود. اين صنعت در دوران سلجوقي از نظر بافندگي، ابتکار انواع نقشه و نيز زيبايي رنگ، به بالاترين درجه رسيده بود. از مراکز ديگر نساجي در اين دوران، يزد، کاشان و تبريز بوده است.
متالورژي
بر اساس روايات کهن ايران، هوشنگ نخستين کسي بود که فلزات را از دل خاک بيرون کشيد و آهنگري و طرز ساختن تبر و چکش و ارّه را به جهانيان آموخت. ايران علاوه براينکه در کشاورزي و صنايع وابسته به آن سرآمدِ ديگر ممالک بود، در صنعت ذوب فلزات نيز پيشقدم بود.
کريستي ويلسن[7] معتقد است که فلز، اولين بار در اين قسمت از دنيا يعني ايران کشف گرديده است. بشر اوليه در هزاره چهارم يا سوم در فلات ايران فکر فوقالعاده مبتکرانهاي کرد و طريقه موم گمشونده را کشف کرد. آنچه که بيشتر ما را واميدارد تا مبدأ صنعت ذوب فلزات را در ايران جستجو کنيم، اين است که براي آنکه ذوب فلز عملي شود، مردمي لازم است که ابتدا با صنعت کوزهگري و سفالسازي آشنايي کامل داشته باشند. در واقع ميتوان گفت که صنعت ذوب فلز نتيجه و دنباله صنعت کوزهگري است. کوزهگري نيز چنانکه ديديم قبل از هرجا در ايران ترقي و توسعه يافت. لذا ميتوان حدس زد که صنعت ذوب مس نيز که دنباله آن است، درهمين فلات ايران آغاز شده است. در اثر پيدا شدن مقدار زيادي اشياء مفرغي در لرستان و همچنين آلات و مجسمههاي عظيم و پرکار مفرغي در شوش، باستان شناسان به اين نتيجه رسيدهاند که صنعتگران فلات ايران در عصر مفرغ به مقامي بسيار عالي در فن ساختن اشياء مفرغي رسيده بودند. استعداد صنعتي و مهارت آنان به حدّي بود که صنعتگران ساير نقاط دنيا در آن عصر به هيچ وجه نميتوانستند با آنان رقابت و برابري کنند.[8]
[1]. کانال دريايي (سوئز) به وسيله مهندسان ايراني به سرپرستي مهندس آرتاخه هخامنشي به فرمان داريوش اول به وجود آمده و افتخار آن براي هميشه ازآنِ ايران و ايراني است. داريوش با توجه به اهميت راههاي دريائي بهويژه راه دريايي بين مصر و ايران دستور داد کانالي بين درياي سرخ از راه نيل به درياي مديترانه ايجاد شود (نقش ايرانيان در تاريخ تمدن جهان، ص111).
[2]. سرزمين هاي خلافت شرقي، ص 306.
[3]. همان، ص339.
[4]. همان، ص125.
[5]. تاريخ تمدن اسلام ص 229.
[6]. عزتالله نوذري، تاريخ اجتماعي ايران: از آغاز تا مشروطيت، چ دوم (بر گرفته از کتاب).
[7]. Wilson, J. Christy
[8]. سهم ايران در تمدن جهان، چ اول، فصل دوم.