مهندسي برق
1401/09/15 14:51فصل قبل
واژه «برخ» يک واژه پارسي است که از زبان پهلوي يا ميانه آمده. همين واژة برخ چون به زبان عربي رفت، بهگونهاي معرب، تبديل به «برق» شد.
از درختان سرو يا کاج، انگمي (صمغ) بيرون ميآيد که به دست ميچسبد. به اين انگم در پارسي، «راتيانه» نيز گفته ميشود و معرب آن «راتيانج» و به انگليسي «رزين[1]» ميگفتند. بسياري از درختانِ هميشهسبز، ميليونها سال پيش نيز از خود راتيانهاي تراوش ميکردند. برخي از اين درختان در مردابها افتاده و زير گل ميمانند و راتيانة آنها پس از صدها سال که زير گل و خاک مانده بود به سنگواره (فسيل) دگرگون ميشد. اين راتيانه دگرگون يافته همان است که کهربا نام دارد. چند هزار سال پيش ايرانيان دريافتند که چون يکتکه راتيانه را به پارچه پشمي بمالند، خردههاي کاه و برگ را به خود جذب ميکند. به همين انگيزه نام آن را «کهربا» که سبک شده کاهربا و واژة پارسي است، گذاشتند.
يکي از کالاهاي صادراتي ايران به عربستان کهربا بود. اين واژه در زبان عرب چنان رسوخ يافته بود که امروز در برخي کشورهاي عربي نيروي برق و حتي ترامواي برقي را کهربا ميگويند. همين نکته مؤيد اين است که ايرانيان از قديم به نيروي برق متمرکز در بعضي اجسام مانند کهربا، دانا بوده اند[2].
نخستين بار در سال 1938 ميلادي ويلهلم کونيگ، باستانشناس آلماني، در نشريه معتبر «کاوش و پيشرفت» در مقالهاي خبر از وجود «پيلهاي پارتي»[3] ميدهد. در آن سالها ويلهلم کونيگ که ادارة موزة ملي عراق را بر عهده داشت، هنگام کندوکاو در يکي از روستاهاي نزديک بغداد[4] (خجات ربوعه) به کوزهاي سفالي به بلندي سيزده سانتيمتر برخورد که استوانهاي مسي در خود داشت و در ميان آن استوانه نيز ميلهاي آهني جايگرفته بود. بررسيها از وجود مادهاي اسيدي، مانند سرکه و نيز خوردگي برقايي در آن ظرف سفالي خبر دادند. (شکل4-1) کونيگ بر اين باور بود که يک باتري باستاني را پيدا کرده و بايد براي شناساندن آن به جهانيان و اثبات ادعاي خود کوشش کند.
شکل4-1: پيل پارتي باستاني[5]
بررسيها نشان داد که پيشينة اين باتريها به حدود دو هزار سال پيش بازميگردد؛ يعني زماني که اشکانيان (پارتها) بر ميانرودان،[6] که از زمان کوروش بزرگ تا ورود اسلام به ايران، بخشي از خاک ايران بوده است، فرمانروايي ميکردند. بهراستي کوزهاي سفالي که استوانهاي از مس درون آن جاي دارد و درب آن با آسفالت (قير و شن) بسته شده و به درب آن ميلهاي آهني متصل است، چه شباهت شگفتي به پيل ولتا دارد. الکساندر ولتا در سال 1800 ميلادي يعني 2050 سال پس از ايرانيها، جريان الکتريسيته را کشف کرد. واحد ولت بر اساس نام اين دانشمند ايتاليايي برگزيدهشده است.
با آغاز جنگ جهاني دوم، ادامه پژوهشها درباره باتريهاي ايراني به فراموشي سپرده شد. نخست پس از بيست سال سکوت، جان پيرچنسکي در دانشگاه کاروليناي شمالي در آمريکا اقدام به ساخت يک مدل از باتريهاي ايراني کرد. وي براي الکتروليت از سرکه نيم درصد استفاده کرد و توانست يک ولتاژ نيم ولتي به مدت هيجده روز به نمايش بگذارد. بدين گونه ديگر براي پژوهشگران ثابت شده بود که با کوزههاي يافت شده در سرزمين ايرانيان، ميشود برق توليد کرد.[7]
در برخي منابع آمده است: سلولهاي باتري در قديم براي روکش طلايي [احتمالاً آبکاري طلا] استفاده ميشده که روش تهيه وکاربري و اسرار ساخت آن ارثي بوده و در يک خانواده و از پدر به پسر منتقل ميشده است.[8]
بر پايه اين ريشهيابي تاريخي و زباني ميبينيد که برق نيز مانند برخي از دانشهاي ديگر نخستين بار با انديشه ايرانيان، کشف شد و سپس با گذشت زمان به شکوفايي رسيد. نيروي برق را ايرانيان يافتند؛ ولي اديسون توانست با ساخت چراغ يا لامپ راه سودگيري از اين نيرو را فراهم کند.
در سير تاريخي علم برق نيز ميتوان ريشههاي گسترش اين علم را در تمدن اسلامي مشاهده نمود. بهعنوان نمونه در حديثي ميخوانيم:
زماني حضرت عليg کنار نهر فرات نشسته بودند و درحاليکه چوبي در دستشان بود، بر سطح آب زدند و خطاب به اطرافيان فرمودند: «اگر ميخواستم، ميتوانستم براي شما از آب، نور و آتش ايجاد کنم.» [9]
همچنين رودلف مسيحي در کتاب «خداوند علم و شمشير» مينويسد: «حضرت عليg با لشگرش به جولاء رسيد و مشاهده نمود که فتح شهر جولاء مستلزم حفر خندقي است. ازاينرو به لشگرش فرمان داد در شب و روز مشغول کندن خندق گردند. ياران گفتند: شب تاريک است. فرمود: برق و روشنايي براي شما ايجاد ميکنم. سپس دستور داد مقداري زيبق (سيماب) تهيه کنند. فرمان داد ديگهايي را روي بلندي قرار داده و مقداري زيبق در آنها بريزند و روي اجاقهاي روشنشده قرار دهند و مشعلهاي روشني اطراف آن ديگها نصب کنند. همينکه ديگها به جوش آمد، ديدند شب تاريک ظلماني مثل روز روشن گرديد و همه شگفتزده شدند.»
[1]. Resin
[2]. تاريخ تمدن و فرهنگ ايران، ص 514 نقل از کتاب ميراث ايران، ص 132
[3]. منسوب به سرزمين پارت که ايران فعلي مرکز آن بوده است.
[4]. در آن زمان بغداد جزء ايران بوده است.
[5]. معني روزها و ماههاي سال همراه باريشههاي باستاني آن، ص 78.
[6]. بينالنهرين
[7]. معني روزها و ماههاي سال همراه باريشههاي باستاني آنها، ص 76 تا 78.
[8]. تاريخ تمدن و فرهنگ ايران، ص 127 نقل از دانشمند مهر 1343.
[9]. امام عليg حيث کان جالساً علي نهر الفرات و بيده قضيب، فضرب به علي صفحة الماء وقال: «لو شئت لجعلت لکم من الماء نوراً وناراً»، موسوعة الإمام علي بن أبي طالب g في الکتاب و السنة و التاريخ، ج10، ص302.