معيارهاي کاربرد الهي
1401/09/16 15:23فصل قبل
اگرچه قصد توليدکننده و مصرفکننده و نوع استفاده از محصول شرط لازم براي الهي بودن آن است؛ اما کافي نيست و «خود محصول» توليدشده نيز بايد واجد معيارهايي باشد. اين معيارها عبارتاند از: اخلاق، احکام شرعي، عقايد الهي، فطرت و هماهنگي با تکوين (فساد نکردن در زمين).
ارزشهاي اخلاقي
ارزشهاي اخلاقي مانند: نوعدوستي، مهرباني، خيررساني و...، همان فضايل و مکارم اخلاقي است که ريشه در فطرت انسان دارد[1] و آراسته شدن انسان به اين ارزشها هدف بعثت انبياء بوده است.
احکام الهي
منظور از احکام الهي، احکام فقهي يعني واجب، حرام، مستحب و مکروه است.
عقايد و جهانبيني الهي
منظور از عقايد و جهانبيني الهي، توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت است. اين عقايد بر ديدگاهها، افکار، اهداف و عملکرد افراد اثر ميگذارد. بهعنوان مثال کسي که توحيد را باور دارد، براي او عبادت و پرستش خدا و مالکيت خداوند نسبت به همه هستي يک اصل است و شخصي که نبوت و امامت را قبول دارد، دينمداري و حاکميت دين در همه شئون زندگي را پذيرفته است و آنکس که به معاد باور دارد، حرکت همهچيز را از خدا و بهسوي خدا ميداند و براي نيک و بد اعمال خود جزايي قائل است و فردي که عدل را پذيرفته، نظام آفرينش را نظام احسن، حکيمانه و بدون خطا و ظلم ميداند. چنين کسي اعمالي که در زمينه تخصص خود انجام ميدهد، هماهنگ با اين باورها است.
هماهنگي با خلقت و تکوين الهي (فساد نکردن در زمين)
منظور از هماهنگي با خلقت و تکوين آن است که کاربرد علم، همسو با طبيعت باشد يا لااقل موجب تخريب يا نابودي آن نشود.
با توجه به آنکه نظام آفرينش نظام احسن است و در آن خطايي راه ندارد، يکي از معيارهاي کاربرد الهي علم، هماهنگي با اين نظام آفرينش است[2]. هر چه اين هماهنگي بيشتر باشد، بهتر است و اگر هماهنگيِ کامل امکانپذير نيست، لااقل باعث تباهي، خرابي و فساد آن نشود، همانگونه که در دين از فساد در زمين نهي شده است.
فطرت
امور فطري در اينجا منظور علم دوستي، زيبايي دوستي، عدالتخواهي و خلاقيت است.
ناهماهنگي با هرکدام از اين معيارها ميتواند، کاربرد علم را غير الهي نمايد. در اينجا براي روشنتر شدن بحث براي هر معيار، مثالي ذکر ميشود:
هماهنگي با خلقت و تکوين الهي (فساد نکردن در زمين): لامپهاي فوق کممصرف، پنلهاي سلول خورشيدي، مدارهاي الکترونيکي خودروهاي برقي و روشنايي هوشمند منازل. اين وسايل ازآنجهت که موجب کاهش آلودگي زيستي و صرفهجويي در ذخاير طبيعي ميشود، جز اين دسته به شمار ميآيند.
ناهماهنگ با خلقت و تکوين الهي مانند وسايلي که بيش از حد مجاز امواج الکترومغناطيس توليد ميکنند و براي سلامتي انسان مضرهستند.
هماهنگ با ارزشهاي اخلاقي مانند ساخت تجهيزات پزشکي در بخشهايي نظير آيسييو و دستگاههاي ويژه افراد معلول و نابينايان نظير اسکناسشمار و... .
ناهماهنگ با ارزشهاي اخلاقي مانند شوکرهاي آزاردهنده که معمولاً استفاده غيرانساني دارد.
هماهنگ با احکام الهي مانند: تمام وسايل برقي مفيد که بهقصد استفاده حلال توليد شود.
ناهماهنگ با احکام الهي: ساخت بُردهاي الکترونيکي، سلاحهاي کشتارجمعي، صندليهاي شوک برقي براي شکنجه يا اعدام و وسايل برقي ذبح غيرشرعي حيوانات.
هماهنگ با فطرت مانند: تجهيزات شناسايي استفادهکننده از امواج الکترومغناطيسي که ميتواند اخـتـلاف درجه حرارت اجسام گوناگون را تميز دهد. اين تجهيزات در حوادث طبيعي نظير زلزله براي يافتن افراد زير آوار مانده بهکار ميرود و از اين جهت که «انساندوستي» مبناي ساخت آن بوده است، هماهنگ با فطرت است.
ناهماهنگ با ارزشهاي فطري: مانند محصولاتي که بر پيوند خانوادگي (بهعنوان يک امر فطري و طبيعي) نقش مخرّب دارند. به عنوان مثال برخي مدعي هستند سينماي خانگي يکي از مصاديق کاربرد غير الهي محسوب ميشود. چون وقتي در نگاه يک متخصصِ الکترونيک، خانواده، انسجام آن، ارتباط کلامي و انس و الفت بين اعضاء خانواده، اهميت نداشته باشد، سينماي خانگي توليد ميکنند تا خواهناخواه جايگاه تلويزيون در خانه، والاتر رود و قهراً روابط عاطفي و کلامي افراد خانواده کمتر شود.
ممکن است گفته شود سينماي خانگي ذاتاً نه خوب است و نه بد، بلکه خوبي يا بدي آن بسته به کاربردش دارد. ممکن است پاسخ داده شود: قاعدتاً ابزارها اينگونه هستند يعني ذاتاً خوب يا بد نيستند، اما اگر توليد کننده بر مبناي حکمت عمل کند و دور انديشي داشته باشد، اگر تشخيص دهد محصول توليديِ او قرار است عمدتاً استفادة ناصحيح داشته باشد، از همان ابتدا به سراغ آن نمي رود.
هماهنگ با جهانبيني الهي مانند: قرآن ديجيتالي و اذان گوي هوشمند.
ناهماهنگ با جهانبيني الهي، مانند: وسايل الکترونيکي که باعث غفلت يا هدر رفتن عمر ميشود.
[1]. شهيد مطهري: در انسان فطرتاً و مستقل از هر تربيتي، يک سلسله دستورهاي اخلاقي وجود دارد که ميگويد خوب است اين طور عمل کند، بد است آن طور عمل کند. بايد چنين بود، بايد چنان بود.(توحيد، ص 118).
[2]. انبياء و حکيمان به اين حقيقت دست يافته بودند که جهان، صورتِ يک عقلِ حکيم مطلق، که همان خدا است ميباشد و ما بايد با تعقّل و تدبّر در عالم، رمز و راز زندگي در جهان را بيابيم و بيش از آنکه عالم را تغيير دهيم تا مطابق ميلها و آرزوهاي ما باشد، بايد خود را تغيير دهيم تا مطابق حقايق حکيمانه عالَم گرديم. (کتاب فرهنگ مدرنيته و توهم صفحه 37).