معناي توجه به فاعل حقيقي

1401/10/25 14:17
فصل قبل

 

يکي از راههاي بسيار مؤثر براي حفظ جهت الهي علم آن است که هنگام بيان گزارههاي علمي، نقش خداوند بهعنوان"فاعل حقيقي"، فراموش نشود و بر آن تأکيد گردد. حضرت امام خميني رحمة الله عليه در اين خصوص چنين مي‌‌فرمايند: «آني که اسلام ميخواهد تمام علوم، چه علوم طبيعي باشد و چه‏ ‏علوم غيرطبيعي باشد، آنکه اسلام ميخواهد، آن مقصدي که‏ ‏اسلام دارد، اين است که تمام اينها مهار بشود به علوم الهي و برگشت به‏ ‏توحيد بکند. هر علمي جنبة الوهيت در آن باشد، يعني انسان طبيعت‏ ‏را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ماده را که ميبيند خدا را در آن ببيند،‏ ‏ساير موجودات را که مشاهده بکند خدا را در آن ببيند. آنکه اسلام براي‏ ‏آن آمده برگرداندن تمام موجودات طبيعي به الاهيت و تمام‏ ‏علوم طبيعي به علم الهي است».[1] توضيح آنکه هنگام تبيين يک مطلب علمي ميتوان آن را دو گونه بيان کرد، يکي بدون توجه به فاعل حقيقي و يکي هم با توجه به فاعل حقيقي؛ بهعنوانمثال هنگام طرح بحث در خصوص تکتونيک صفحهاي ميتوان گفت:«حرکت اين صفحات باعث به وجود آمدن اقيانوسها و کوهها و پديدههايي مثل زلزله ميشود» و در نگاه ديگر ميتوان گفت «حرکت تکتونيکي صفحات زمين بر اساس حکمت خداوندي موجب به وجود آمدن اقيانوسها، کوهها و پديدههايي مثل زلزله شده است». شکي نيست که خالق کائنات و زمين، خداوند حکيم است، اما در ادبيات علميِ امروز متأسفانه اين فاعل حذف ميشود و در جملات مجهول گم ميگردد؛ حال يا تعمدي در کار است يا فرهنگ و ادبيات علمي امروز اين ويژگي را دارد؛ دليل حذف شدن فاعل هرچه که باشد، نتيجه آن غفلت از فاعل حقيقي يعني خداوند متعال است. حال اگر هنگام تدريس و تأليف، در بيان مطالب و گزارههاي علمي، فاعل حقيقي ذکر شود؛ خودبهخود آن مطلب، دل و ذهن را متوجه خدا ميکند؛ غفلت را ميزدايد و ايمان را تقويت ميکند. آيتالله جوادي آملي دراينباره ميفرمايند:

«بعضي افراد فکر ميکنند معني اسلاميشدن دانشگاهها به اين است که هر دانشکده نمازخانه داشته باشد، کلاس دختر و پسر از هم جدا باشد، حجاب رعايت گردد، حرفهاي خلاف در دانشگاه زده نشود، شبهاي جمعه دعاي کميل خوانده شود، شبهاي چهارشنبه دعاي توسل برگزار شود، در مناسبتهاي مذهبي مراسم عزاداري برپا شود و غيره. هرچند اين کارها خوب است اما معني اسلاميشدن دانشگاهها اين نيست. اين کارها از مسجد و حسينيه هم برميآيد. اسلامي شدن دانشگاهها به اين معني است که جهانبيني الهي بر علوم حاکم شده و علوم به تفسير خلقت خداوند (و نه طبيعت) بپردازند. مشکلي که وجود دارد اين است که متون درسي سکولار است و در آن خداوند نقشي ندارد. در متون علمي بهجاي اينکه گفته شود «خدا چنين کرد»، «خدا چنان کرد» همهجا گفته شده است«اينچنين بود»، «اينچنين شده است»، «اينچنين خواهد شد». درصورتيکه بايد گفته شود که اولاً چه کسي اين کار کرده است؟ و ثانياً براي چه اين کار را کرده است؟ اگر چنين ديدگاهي بر علوم حاکم شود، اين علوم افراد را به خداوند متعال متوجه خواهد نمود. در اين صورت ديگر لازم نيست به دانشجويان گفته شود در دعاي توسل و دعاي کميل شرکت کنند بلکه دانشجويان خود اهل توسل و اهل دعاي کميل ميشوند. لازم نيست دختر و پسر را از هم جدا نمود بلکه آنها خود بنا به آيه «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِن أَبْصارِهِم؛ حريمها را رعايت ميکنند».[2]»

درواقع براي توجه به فاعل حقيقي بايد در بيان علوم مختلف از زبان قرآن کريم و نحوه بيان آن استفاده نمود. در قرآن کريم، خداوند در بيان نحوه خلقت آسمانها و زمين و موجودات، ضمن اينکه مراحل مختلف شکلگيري آنها را ازنظر علمي بيان ميکند، اين افعال را به خود نسبت داده و ميگويد ما اينها را به اين صورت خلق نموديم. بهعنوانمثال در آيه 30 سوره انبيا در مورد خلقت آسمانها و زمين ميفرمايد:

«أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ؛[3] آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آنها را از يكديگر باز كرديم ؟ و هر چيز زندهاي را از آب قرار داديم، آيا ايمان نمي‏آورند!»

يا در آيه 14 سوره مؤمنون در مورد خلقت انسان ميفرمايد:

«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ؛[4] سپس نطفه را بهصورت علقه [خون بسته‏]، و علقه را بهصورت مضغه [چيزى شبيه گوشت جويده شده‏]، و مضغه را بهصورت استخوانهايى درآورديم و بر استخوانها گوشت پوشانديم، سپس آن را آفرينش تازه‏اى داديم پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است»

حتي در بعضي موارد که فاعليت يک فعل به خود شيء نسبت دادهشده قبل از آن گفتهشده که ما به او چنين امر کرديم. چنانچه در آيه 11 سوره فصلت آمده است:

«ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَ هِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ؛[5] سپس اراده آفرينش آسمان فرمود درحاليکه بهصورت دود بود، به آن و به زمين دستور داد به وجود آييد و شكل گيريد، خواه از روي اطاعت و خواه اكراه! آنها گفتند: ما از روي طاعت ميآزيم!»

به نظر ميرسد نظريه موسوم به «بيگ بنگ» (انفجار بزرگ) از اين آيه استنتاج شده است که گفته ميشود آسمانها و زمين در ابتدا بهصورت گاز بودند و پس از بروز يک انفجار خودبهخود به چنين شکلي درآمدند. شايد بتوان گفت تشکيل بهظاهر خود به خودي آسمان و زمين همان معناي شکلگيري آنها از روي طاعت است (و نه جبر) که در اين آيه به آن اشاره شده است. نکتهاي که از اين آيه استنباط ميشود آن است که حتي اموري که در عالم به ظاهر بر طبق قوانين فيزيکي رخ ميدهد و ظاهراً خداوند در آنها نقشي ندارد همگي مطابق با فرمان خداوند بوده و اگر خداوند اذن ندهد هيچکدام از اين امور انجام نخواهد شد.

 


[1]. دانشگاه و دانشگاهيان از ديدگاه امام خميني(ره)، ص4.

 

[2]. سخنراني آيت الله جوادي آملي در جمع اعضاي هيئتعلمي و مسئولين دانشگاه علامه طباطبايي، آبان ماه 1391.

 

[3]. انبيا: 30.

 

[4]. مومنون: 14.

 

[5]. فصلت: 11.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات