تقويت ايمان

1401/10/25 14:34
فصل قبل

 

ميتوان گفت مهمترين فايده توجه به فاعل حقيقي (و اثبات آن) تقويت ايمان در دانشجويان است. چراکه دانشجويان در سني قرار دارند که هنوز باورهاي آنها بهطور کامل شکل نگرفته و نسبت به همه مسائل ازجمله مسائل ديني، ذهني پرسشگر و حقيقتجو دارند. ذکر مثالها و مصداقهاي مختلف از شگفتيهاي آفرينش و توجه دادن آنها به فاعليت خداوند باعث تقويت ايمان و خداباوري ميگردد. و چهبسا ايماني که از اين طريق حاصل ميشود بسيار عميقتر از چيزي باشد که در کلاسهاي معارف تدريس ميگردد. مقام معظم رهبري دراينباره ميفرمايند:

«گاهي استاد ميتواند يک کلاس را، يک مجموعهي دانشجو يا دانشآموز را با يک جملهي بجا تبديل کند به انسانهاي متدين. لازم هم نيست حتماً رشتهي علوم ديني يا معارف را تدريس کند؛ نه، شما گاهي يک جا در درس فيزيک، يا در درس رياضي، يا در هر درس ديگري - علوم انساني و غير انساني - ميتوانيد يک کلمه بر زبانتان جاري کنيد، يا يک استفادهي خوب از يک آيهي قرآن بکنيد، يا يک انگشت اشاره به قدرت پروردگار و صنع الهي بکنيد که در دل اين جوان ميماند و او را تبديل ميکند به يک انسان مؤمن. استاد اينجوري است.»[1]

قرآن کريم نيز در سوره فاطر ايمان و خشوع واقعي را مختص دانشمندان ميداند. جالب است که اين آيه در ادامه آيهاي آمده است که به بيان شگفتيها و نظم موجود در عالم ميپردازد و نشان ميدهد منظور از علماء، دانشمنداني هستند که در اين علوم به تحقيق ميپردازند.

«وَ مِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ؛[2]و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همانگونه مختلف است [پديد آورديم] از بندگان خدا تنها داناياناند كه از او ميترسند آرى خدا ارجمند آمرزنده است.»

ذکر و ياد خداوند

توجه به فاعل حقيقي درواقع همان ذکر و ياد خداست. ذکر خداوند جايگاه بسيار بالايي در بين عبادتها دارد و تنها عبادتي است که حدي براي آن در نظر گرفته نشده است. بهگونهاي که براي عبادتهاي ديگر مانند نماز، روزه و .. حد مشخص شده و مقدار آن تعيين شده است اما براي ذکر خداوند حدي مشخص نشده و گفته شده است «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا؛[3]يعني «اي کساني که ايمان آوردهايد خدا را بسيار ياد کنيد.»

اهميت ذکر و ياد خداوند به حدي است که توصيهشده است انسان در هر حالتي که هست به ياد خدا باشد. در آيه 191 سوره آلعمران در مورد خردمندان گفته شده است «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ؛[4] همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مىكنند». همچنين از امام صادق g منقول است که حضرت موسي به خداوند عرضه کرد: بعضي اوقات حالاتي بر من ميگذرد که شرم دارم در آن حالات تو را ياد کنم. خطاب آمد:اي موسي«اُذکُرُني عَلي کُلِّ حال[5]؛ در هر حالي که هستي من(خدا) را ياد کن.»

اين مطالب اهميت توجه به فاعل حقيقي را در تمام اوقات و احوال و ازجمله در کلاس درس و به هنگام بيان مطالب درسي نشان ميدهد.

دوري از شرک

همانطور که ميدانيم بر طبق توحيد افعالي تمام اموري که در عالم انجام ميشود هرچند ظاهراً توسط اسباب و علل مادي صورت ميپذيرد اما فاعل حقيقي آن خداوند متعال است. بهطوريکه انسان مؤمن بايد به اين حقيقت باور داشته باشد هيچ مؤثري در عالم جز خداوند وجود ندارد[6]. اهميت اين مطلب بهاندازهاي است که اگر کسي اعتقادي بهجز اين داشته باشد و امور مادي را نيز مستقلاً و بدون وابستگي به خداوند، مؤثر در عالم بداند براي خدا شريک قائل شده و مرتکب گناهي ميشود که به فرموده قرآن گناهي عظيم بوده و تنها گناهي است که بخشيده نميشود. اين گناه شرک است و خداوند در مورد آن در سوره نساء ميفرمايد:

«إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا[7]؛ مسلماً خدا اين را كه به او شرك ورزيده شود نميبخشايد و غيرازآن را براى هر كه بخواهد (و شايسته بداند) ميبخشايد و هر كس به خدا شرك ورزد بهيقين گناهى بزرگ مرتکب است.»

جلوگيري از علمزدگي

توجه به فاعل حقيقي در هنگام آموختن و آموزش دادن علاوه بر آنکه باعث ميشود دانشجو و مدرّس به نقش خداوند توجه کنند، آثار و برکات ديگري نيز دارد ازجمله آنکه از توجه صرف به علم و احساس بينيازي از خدا، وحي و دين(يا همان علمزدگي) جلوگيري ميکند.

علمزدگي از آفات مهم علوم سکولار است و باعث شده بسياري از کساني که علم را جداي از دين ميدانند گمان کنند علم بهتنهايي پاسخگوي همه نيازهاي انسان است درحاليکه چنين نيست. البته در اينجا منظور از علم، صرفاً علوم تجربي با رويکرد غيرالهي است.

رشد سريع علم تجربي در قرن نوزدهم، اين انتظار را به بار آورد که علم بهزودي تمام مسائل انسانها و جوامع بشري را حل خواهد کرد. جواهر لعل نهرو اولين نخستوزير هند پس از استقلال اين کشور در اواسط قرن بيستم درحاليکه چنين نيست. البته در اينجا منظور از علم، صرفاً علوم تجربي با رويکرد غيرالهي است. گفته است: اين علم است که بهتنهايي ميتواند مسئله گرسنگي و فقر و بي بهداشتي و بيسوادي، خرافات و رسوم و سنتهاي کهنه... را از بين ببرد. چه کسي امروز ميتواند علم را ناديده بگيرد... آينده متعلق به علم است و آنهايي که با علم، دوستي برقرار ميکنند[8].

اما وقتي پيشرفت علم و تکنولوژي بعد از جنگ جهاني اول تعداد زيادي کشتار به بار آورد، اين برتراند راسل بود که در 1924 در کتابي اظهار ترديد کرد که علم براي بشر برکت زا باشد. او مينويسد: «آقاي هالدين… تصويري زيبا از آينده ارائه کرده است، آيندهاي که از طريق استفاده از کشفيات علمي شکل ميگيرد و خوشبختي انسانها را به بار ميآورد. هرچند من مايلم که با پيشبيني او موافقت کنم، اما تجربه من در سياست و حکومت مرا تا حدي مردّد ساخته است. من نگرانم بهعوض آنکه علم انسانها را شاد سازد، مورد استفاده گروههاي مقتدر قرار گيرد» ازنظر راسل آثار بد علم ناشي از اين است که علم [بدون اخلاق] خودش نميتواند جلوي هواهاي نفساني انسانها را بگيرد، و لذا او در آن کتاب در مورد تهديد علم براي نابودي تمدن بشري هشدار داد[9].

يک ديدگاه رايج در ميان عالمان معاصر اين است که علم ميتواند همهچيز را توضيح دهد؛ درحاليکه علم تجربي به خاطر محدود بودن ظرفيتش، نميتواند تصويري کامل از جهان به دست دهد و بسياري از دغدغههاي اساسي انسان را بدون پاسخ ميگذارد. مثلاً دغدغه در مورد اينکه «ما از کجا آمدهايم؟»، «در اين جهان چه ميکنيم؟»، «هدف حيات چيست؟» و «به کجا ميرويم؟». تفکر درباره اين دغدغهها ميتواند تأثيري درازمدت بر رفتار انسان و تصميمگيريهاي او ازجمله تصميمات درباره فعاليت علمي داشته باشد؛[10]

به قول ريچارد فاينمن، فيزيکدان برنده جايزه نوبل، اگر چيزي تجربي نيست و نتوان آن را تحت مشاهده درآورد، بدان معنا نيست که آن چيز غلط يا ابلهانه است. دانشمندان آن چيزي را که ميتوان از طريق آزمايش تحليل کرد، ميگيرند و بدين طريق چيزي که علم ناميده ميشود، به دست ميآيد؛ اما اموري باقي ميمانند که براي آنها اين روش (روش تجربي و آزمايش) کار نميکند. اين بدان معنا نيست که آنها مهم نيستند. درواقع آنها (امور غيرقابلآزمايش و مشاهده) از بسياري جهات مهمترين امور هستند[11].

يا به قول شرودينگر، فيزيکدان برنده جايزه نوبل: «تصوير علمي جهان واقعي در پيرامون ما خيلي ناقص است. علم تجربي، اطلاعات زيادي به ما ميدهد و تمامي تجارب ما را در يک نظم عظيم قرار ميدهد؛ اما بهکلي در مورد آنچه به قلب ما نزديک است و براي ما اهميت دارد، ساکت است[12]

جورج سارتن، دانشمند مشهور جهاني و نويسنده کتاب معروف تاريخ علم، در کتاب شش بال، نارسائي و ناتواني علم را در انساني ساختن روابط بشر و نياز فوري انسان به نيروي ايمان چنين بيان ميکند: علم تجربي در بعضي زمينهها ترقيات عظيم و شگفت کرده است ولي در زمينههاي ديگر (مثلاً سياست ملي يا بينالمللي که مربوط است به روابط افراد انسان با يکديگر)، هنوز خود را ريشخند ميکند. جورج سارتن اعتراف دارد ايماني که موردنياز انسان است ايمان ديني و مذهبي است وي درباره نياز انسان به مثلث هنر و دين و علم چنين ميگويد: هنر، زيبايي را آشکار ميسازد و به همين جهت مايه شادي زندگي ميشود. دين محبت ميآورد و موسيقيِ زندگي است. علم با حق و راستي و عقل سروکار دارد و مايه هوشياري نوع بشر ميشود. ما به هر سه اينها نيازمنديم، هم به هنر، هم به دين، هم به علم. علم براي زندگي لازم است ولي هرگز به تنهائي کافي نيست[13].

 


[1]. پايگاه اطلاعرسانيKhamenei.ir - بيانات در ديدار با اعضاي کنگره بزرگداشت شهيد آيتالله مدني 2/4/89.

 

[2]. فاطر:28.

 

[3]. احزاب:41

 

[4]. جالب است که در ادامه اين آيه گفته شده است که اينها در خلقت آسمانها و زمين ميانديشند و در آيه قبل از آيه نيز گفته شده است که اين افراد کساني هستند که آسمانها و زمين براي آنها نشانه است. از اين مطلب ميتوان فهميد که نتيجه تفکر در مخلوقات خداوند ذکر و ياد خداست. «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آلعمران:190و191).

 

[5]. صدوق، التوحيد، ص182.

 

[6]. لا مؤثر فِي الوُجودِ الّا الله.

 

[7]. نساء:48.

 

[8]. گلشني، مقاله علم و انسانيت، روزنامه اطلاعات شماره 26276،دوشنبه 20 مهر 1394.

 

[9]. همان.

 

[10]. همان.

 

[11]. همان.

 

[12]. همان.

 

[13]. شش بال، ص 305.

 

فصل بعد