سرفصل: فرآيندهاي زمين
1401/11/02 13:53فصل قبل
سرفصل: فرآيندهاي زمين
نمونه 10: مطلب درسي: تبعيت کانيها از فرآيند تشکيل
هرکدام از کانيها بر اساس قوانين ترموديناميکي در شرايط دمايي و فشاري خاص تشکيل ميشود. با تغيير اين شرايط اين کاني تشکيل نميشود حتي اگر کانيها تشکيلشده باشند با تغيير شرايط دوباره حل خواهند شد (به شرط داشتن زمان کافي براي حل شدن) بهگونهاي که وقتي زمين شناسان يک کاني خاص (مثلاً گارنت) را در يک سنگ ميبينند ميتوانند شرايط دمايي و فشاري تشکيل آن را مشخص نمايند. کانيها دقيقاً بر طبق اين قوانين عمل ميکنند و امکان تخطي وجود ندارد.
جهت الهي بحث: لزوم تبعيت انسان از قوانين خلقت
در حقيقت کانيها از قوانين تکويني الهي بهصورت مطلق پيروي ميکنند و تخلفي در نظام طبيعت وجود ندارد همانگونه که انسان هم نميتواند از قوانين تکويني خداوند سرپيچي نمايد و اگر جايي در مقابل اين قوانين بايستد موجب اختلال در طبيعت و فساد ميشود البته انسان در مقابل قوانين تشريعي(دستورات ديني) اختيار دارد. چه زيباست که انسان در اين زمينه نيز تابع محض قوانين الهي باشد وگرنه از سنگها نيز سختدلتر ميشود.
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّـهِ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛[1] ولي بجاي اينکه عبرت بگيريد، دلهايتان مثل سنگ شد و بلکه سختتر از آن! آخر سنگهايي هست که از دلشان جويهاي پرآب جاري ميشود يا بعضيهايشان ميشکافد و قطرههاي از آن بيرون ميآيد. سنگهايي هم هست که از ترس خدا از بالاي کوه فرو ميريزد! البته خدا بيخبر نيست که شما سنگدلها چه ميکنيد!»
نمونه 11: مطلب درسي: فرآيندهاي آذرين و تفريق ماگمايي
در فرآيند تفريق ماگمايي، تبلور ماگما سريع نيست؛ بلكه در يك ميدان دمايي و يك دوره زماني انجام ميگيرد. در هر مرحله از تبلور، بلورها و مايعات همزيست بهندرت داراي تركيب مشابه هستند بطوريكه اگر بلورها را از مايع جدا كنيم، مذاب باقيمانده داراي تركيبي متفاوت با ماگماي اوليه است بنابراين در نتيجه جدايش بلورها، تغييرات پيدرپي در تركيب ماگما به وجود خواهد آمد كه تحت عنوان تفريق ماگمايي يا جدايش بخشي بلورها توصيف ميگردد. با توجه به اين فرآيند ميتوان از چند نوع ماگماي اوليه بيش از هشتصد نوع سنگ آذرين را شناسايي و طبقهبندي کرد. از تفاوت ترکيبها ميتوان شرايط دمايي و فشاري تشکيل کانيها را شناسايي نمود. همچنين ايجاد کانيهاي مختلف کاربرد متفاوت آنها در رفع نيازهاي بشر را سبب ميشود.
جهت الهي بحث: حکمت الهي در تفاوت مخلوقات
به طور کلي تفاوتهايي که در جهانبين مخلوقات اعم از انسان و غير انسان وجود دارد، داراي حکمت است و نميتوان آنها را تبعيض ناميد به عنوان مثال اگر استعدادها و تواناييهاي فکري، بدني و مالي همه افراد بشر يکسان بود هيچگاه نيازهاي متنوع جامعه بشري برطرف نميشد علاوه بر اين، تفاوت انسانها از جهت نژاد، رنگ، سرزمين و زبان وسيلهاي براي شناخته شدن است. البته برخي افراد اين تفاوتها را ملاک برتري گرفته و مثلاً نسبت به نژاد يا زبان خود تعصب پيدا ميکنند.
جهت مطالعه بيشتر:
خداوند در قرآن کريم چنين ميفرمايد:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[2] ؛ اي مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاک امتياز نيست) گراميترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!»
بازگشت نسب انسانها به«آدم» و«حوا» است، بنابراين چون همه از ريشه واحدى هستند معنى ندارد كه ازنظر نسب و قبيله بر يكديگر افتخار كنند، و اگر خداوند براى هر قبيله و طايفهاي ويژگيهايي آفريده براى حفظ نظم زندگى اجتماعى مردم است، چرا كه اين تفاوتها سبب شناسايى است، و بدون شناسايى افراد، نظم در جامعه انسانى حکمفرما نمىشود، چرا كه هرگاه همه يكسان و شبيه يكديگر و همانند بودند، هرجومرج عظيمى سراسر جامعه انسانى را فراميگرفت. قرآن مجيد بعد از آنكه بزرگترين مايه مباهات و مفاخره عصر جاهلى يعنى نسب و قبيله را از كار مىاندازد، به سراغ معيار واقعى ارزشى رفته مىافزايد:«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقيكُمْ[3]؛ گرامىترين شما نزد خداوند باتقواترين شما است».
به اين ترتيب خط بطلان بر تمام امتيازات ظاهرى و مادى كشيده، و اصالت و واقعيت را به مسئله تقوا و پرهيزكارى و خداترسي مىدهد، و مىگويد براى تقرب به خدا و نزديكى به ساحت مقدس او هيچ امتيازى جز تقوا مؤثر نيست.[4]
گريزها و پيوندهاي الهي فرهنگي درس مباني اکتشاف مواد معدني
سرفصل درس مباني اکتشاف مواد معدني به شرح جدول ذيل هست:
سرفصل درس مباني اکتشاف مواد معدني |
||
تعداد واحد: 2 واحد |
نوع درس: نظري (32ساعت) |
پيشنياز: زمينشناسي اقتصادي، آمار و احتمال مهندسي |
هدف: آشنايي کلي با روشهاي پيجويي و اکتشاف و تأمين اطلاعات لازم براي پروژههاي معدني از زمين |
||
سرفصل: کليات: مفاهيم، اهداف(معدني،عمراني و غير معدني)، تجزيهوتحليل کشفهاي مواد معدني، مراحل و زير مراحل پيجويي و اکتشاف، هزينهها معيارهاي پيجويي، نشانههاي پيجويي، مراحل مقدماتي پيجويي پيجويي و اکتشاف زمينشناسي: اهداف مطالعات زمينشناسي (تأثير زمينشناسي بر عمليات معدني و ساير پروژههاي وابسته به زمين،برآورد موجودي کاني، تأمين دادهها و اطلاعات زمينشناسي موردنياز طرحها و پروژههاي معدني و غير معدني)، پيجويي زمينشناسي(مقياس عمليات،روشها و مراحل،تغيير و تفسير زمينشناسي و طراحي برنامهاي اکتشافي)،اکتشافات زمينشناسي(مقياس عمليات،پيمايش سطحي وزير سطحي،نمونهبرداري شامل حفاري حفريات اکتشافي و روشهاي نمونهبرداري و برداشت گمانهها و حفريات اکتشافي). آمادهسازي نمونه و عيار سنجي پيجويي و اکتشافات ژئوفيزيکي: اصول کلي(مفاهيم، نقش ژئوفيزيک در مطالعات اکتشافي معدني و ساختگاهي، طبقهبندي روشهاي ژئوفيزيکي بر مبناي محل عمليات و خصوصيات فيزيکي زمين)،روشهاي ژئوفيزيکي گرانسنجي، مغناطيس سنجي. لرزهاي،الکتريکي،الکترومغناطيسي و پرتونگاري (اصول فيزيکي،اندازهگيري و برداشتها، نمايش و تفسير دادهها،کاربردها)، روشهاي هوابردي و سطحي و گمانهاي پيجويي ژئوشيميايي و ساير روشهاي پيجويي: مفاهيم، اصول پراکندگي و مهاجرت ژئوشيميايي عناصر،شاخصهاي ژئوشيميايي، روشهاي پيجويي ژئوشيميايي،محيط سطح زمين، محيطهاي عميق، تکنيکهاي تحليل، اصول و مباني نمايش و تفسير دادهها، ساير روشهاي پيجويي (ژئوبوتاني بيوشيميايي، بررسي هالههاي گازي، مطالعه سيالات نفوذي، مطالعه ايزوتوپي ...) -برآورد منابع با موجودي کاني: اصول و مفاهيم کلي مدلسازي زمينشناسي، آشنايي مختصر با برآورد منابع(متدولوژي برآورد منابع،جمعآوري دادهها و تفسير زمينشناسي، روشهاي برآورد شامل روشهاي کلاسيک،آماري و زمينآماري)، طبقهبندي منابع و ذخاير |
||
منابع: 1-هارتمن،هواردال، اصول مهندسي معدن، فصول1تا 5 2- اصول پيجويي، اکتشاف و ارزيابي ذخاير معدني، تأليف حسن مدني |
[1]. بقره 74.
[2]. حجرات:13.
[3]. همان.
[4]. تفسير نمونه، ج22، ص196و 197.