1-4- ضرورت توجه به فاعل حقیقی

1401/10/14 10:13
فصل قبل

 

بعد از اثبات انحصار فاعلیت برای خداوند در پدیده‌ها، سؤال مهم این است که آیا ضرورت دارد در بیان گزارهای علمی، اسم خداوند هم به شیوههای مختلف به‌عنوان فاعلیت حقیقی آورده شود؟ در پاسخ دو دلیل را می‌توان برشمرد:

            دلیل اول: هماهنگی با هدف خلقت انسان

خداوند متعال در قرآن کریم هدف از خلقت انسان را عبادت معرفی می‌کند.

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛[1]جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.»

البته عبادت هدف میانی است و هدف غایی معرفت و شناخت خداوند و درنهایت قرب الهی است. راه‌های کسب معرفت به خداوند فراوان‌اند. یک از بهترین راه‌ها معرفت نفس است.

حضرت امام رضاA فرمود:

«هر که خود را شناخت، خدای خویش را شناخته است[2]».[3]

این حدیث شریف و روایات دیگر بیانگر ملازمه اکید میان شناخت انسان و معرفت خداوند است.

برای این حدیث شریف، تفسیرهای گوناگونی گفته‌شده یا می‌توان گفت، ازجمله:

  1. این حدیث در حقیقت اشاره به «برهان نظم» است، یعنی هرکس شگفتی‌های ساختمان روح و جسم خود را بداند و به اسرار و نظامات پیچیده و حیرت‌انگیز این اعجوبه خلقت پی ببرد، راهی به خدا به روی او گشوده می‌شود؛ زیرا این نظم عجیب و آفرینش شگفت‌انگیز نمی‌تواند از غیر مبدأ عالم و قادری توانا، سرچشمه گرفته باشد؛ بنابراین، شناختن خویشتن منجر به معرفت الله، می‌گردد.
  2. ممکن است این حدیث اشاره به «برهان وجوب و امکان» باشد، چراکه اگر انسان دقت در وجود خویش کند می‌بیند وجودی است از هر نظر وابسته و غیرمستقل، علم و قدرت و توانایی و هوشیاری و سلامت و بالاخره تمام هستی او با شاخ و برگ‌هایش، وجودی است غیرمستقل و نیازمند که بدون اتکا به یک وجود مستقل و بی‌نیاز، یک‌لحظه امکان ادامه بقاء او نیست...و به‌این‌ترتیب هر کس خود را با این ویژگی بشناسد خدای خود را خواهد شناخت، چراکه وجود وابسته بدون وجود مستقل غیرممکن است.
  3. حدیث می‌تواند اشاره به «برهان علت و معلول» باشد؛ برای این‌که انسان هرگاه در وجود خویش کمی دقت کند می‌فهمد که روح و جسم او معلول علت دیگری است که او را در آن زمان و مکان خاص به وجود آورده، هنگامی‌که به سراغ علت وجود خویش (فی‌المثل پدر و مادر) می‌رود باز آن‌ها را معلول علت دیگری می‌بیند و هنگامی‌که سلسله این علت و معلول را پی گیری می‌کند، به اینجا می‌رسد که آن‌ها نمی‌توانند تا بی‌نهایت پیش بروند چرا که تسلسل لازم می‌آید و بطلان تسلسل بر همه دانشمندان مسلم است.

بنابراین، باید این سلسله به‌جایی ختم شود که علت نخستین و به تعبیر دیگر علت‌العلل و واجب‌الوجود است، هستی‌اش از درون ذاتش می‌جوشد و در هستی خود محتاج دیگری نیست. هنگامی‌که انسان خودش را با این وصف بشناسد به خدای خویش پی می‌برد.

بنابراین اگر علم قبل از هر چیز ما را با حقیقت هستی یعنی خداوند همراه کند آنگاه باهدف خلقت هماهنگ خواهد شد و در دانشگاه‌ها هدف خلقت دنبال خواهد شد.

            دلیل دوم: زمینه‌سازی برای اسلامی شدن دانشگاه‌ها

اسلامی شدن دانشگاه‌ها منوط به اسلامی شدن متون دانشگاهی و جهت‌گیری الهی فرهنگی در تدریس متون است. در این زمینه صاحب‌نظران مطالبی را بیان کرده‌اند که به جهت اجمال و اکمال به نظر استاد فلسفه حوزه‌های علمیه آیت‌الله جوادی آملی در این بخش اکتفا شده است. ایشان در این موضوع می‌نویسد:

 

«اگر خواستیم علوم تجربی و متون درسی دانشگاه‌ها اسلامی گردد باید اولاً عنوان «طبیعت»[در تدریس، تفسیر و تألیف مطالب علمی] برداشته شود و به‌جای آن عنوان «خلقت» قرار گیرد؛ [به‌طور مثال در علم پزشکی بجای اینکه گفته شود، طبیعت معده به‌گونه‌ای است که در هنگام پر شدن شل شده تا بتواند غذا را در خود جای دهد بگوییم خلقت معده به‌گونه‌ای است که...]. ثانیاً عنوان خالق که مبدأ فاعلی است ملحوظ باشد؛ یعنی آفریدگارِ حکیم صحنه خلقت را چنین قرار داده است که دارای آثار و خواص ویژه‏ای باشند.] در تکمیل مثال قبل گفته شود خداوند خلقت معده را به‌گونه‌ای قرار داده است»[4]

 


[1]. ذاریات/٥٦.

[2] . «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏».

[3]. غررالحکم و دررالکلم، آمدی تمیمی، بی‌تا، ص232.

[4]. منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، جوادی آملی، 1386، ص141.

فصل بعد
نقدها و نظرات