5-3- دلایل دستیابی به خودباوری
1401/10/18 13:09فصل قبل
هویت ملی و دینی یک کشور به فرهنگ آن وابسته است. از دستاوردهای گرانقدر انقلاب اسلامی ایران در حوزه فکر و اندیشه، از بین بردن خودباختگی و ایجاد خودباوری فرهنگی است. همچنان که قبلاً گفته شد، اصلاحات فکری و تحولات اندیشهای از مسائل مهم و ریشهای در هر دگرگونی بنیادی و انقلاب هست. تا تفکر و اندیشه اصلاح نشود، هیچگونه حرکت و تحول اساسی صورت نمیگیرد.
اولین گام برای هر اصلاح و حرکت سازندهای، اصلاح بینش و اعتقادات هست. یکی از دردها و رنجهای اساسی اجتماعی، طی سالهای قبل از انقلاب، درد خودباختگی فرهنگی بود. فضایی به وجود آورده بودند که مردم میپنداشتند خود از نظر فرهنگی حقیر و بیمحتوا هستند و برعکس، غرب دارای فرهنگ شایسته و مترقی و برتر است و مردم ضرورتاً باید پیرو آن فرهنگ باشند. این خودباختگی فرهنگی و غربزدگی در همه جای کشور اعم از دانشگاهها، مدارس، ادارات، اجتماع، خانواده، کارخانهها، مؤسسات و سازمانها حاکم بود.
حضرت امام H در وصیتنامه خویش با تلخی شدیدی از این موضوع یاد کرده و میگویند:
«ازجمله نقشهها که معالأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیز ما گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی بهجامانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غربزده و شرقزده نمودن آنان است. بهطوریکه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبلهگاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرایض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند. و قصه این امر غمانگیز، طولانی و ضربههایی که از آنان خورده و اکنون نیز میخوریم، کشنده و کوبنده است... نویسندگان و گویندگان غرب و شرقزده بیفرهنگ ... رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی، آنها را به خورد ملتها داده و میدهند...»[1]
در ادامه مینویسد:
«.. فیالمثل اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژه فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و روشنفکر بهحساب میآورند و از گهواره تا قبر به هرچه بنگریم اگر با واژ غربی و شرقی اسمگذاری شود، مرغوب و موردتوجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب و اگر واژههای بومی خودی به کار رود، مطرود و کهنه و واکسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند، مفتخر و اگر نام خودی دارند، سربهزیر و عقبافتادهاند. خیابانها، کوچهها، مغازهها، شرکتها، داروخانهها، پارچهها و دیگر متاعها هرچند در داخل تهیهشده باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند.[2]
5-3-2- وابستگی قدرت و ثروت به علم
علم مایه قدرت است؛ هم امروز و هم در طول تاریخ؛ در آینده هم همینجور خواهد بود. این علم یک وقت منتهی به یک فناوری خواهد شد، یک وقت هم نخواهد شد. خود دانش مایه اقتدار است؛ ثروتآفرین است؛ قدرت نظامیآفرین است؛ قدرت سیاسیآفرین است. یک روایتی هست که میفرماید: «العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه »؛ دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و هر که آن را از دست بدهد بر او یورش برند. یعنی مسئله، دو طرف دارد: اگر علم داشتید، میتوانید سخن برتر را بگوئید، دست برتر را داشته باشید ـ «صال» یعنی این ـ اگر نداشتید، حالت میانه ندارد؛ «صیل علیه». پس کسی که علم دارد، او دست برتر را بر روی شما خواهد داشت؛ در مقدرات شما دخالت میکند؛ در سرنوشت شما دخالت میکند. گنجینه معارف اسلامی پر است از این حرفها[3].
یکی از دستاوردهای خودباوری در علم استقلال کشورهاست. کشورهای دنیا یا مستقلاند یا مستعمره کشورهای قدرتمند. مسلم است که قدرتها با علم و دانش حاصل میشود. بنابراین تنها راه برون رفت از استعمار و رسیدن به استقلال در همه زمینهها کسب علم دانش هست.
«علم موجب اقتدار است. علم، خودش یک اقتدار است. هر کس این اقتدار را داشت، میتواند حرکت کند؛ هر کسی، هر ملتی، هر جامعهای که نداشت، مجبور است از اقتدار دیگران پیروی کند».[4]
[1]. وصیتنامه سیاسی ـ الهی، امام خمینی H، ص ۲۶.
[2]. همان.
[3] - مقام معظم رهبری، ۱۳/۱۱/1388به نقل از تارنمای دفتر مقام معظم رهبری: khamenei.ir
[4]-همان.