3-3- تأثیر نگرشها و باورها بر نظریات علمی
1401/10/14 14:45فصل قبل
هر رفتاری که از انسان سر میزند ناشی از باور و جهانبینی او است. این قاعده عام است و شامل تمام رفتارهای انسان میشود چون هیچ فردی عملی را بدون انگیزه انجام نمیدهد و انگیزهها نتیجه نگرشها و باورها هستند. یک دانشجو اگر به دانشگاه میرود به دلیل آن است که باور دارد تحصیل علم یک ارزش است یا گرفتن مدرک برای او مفید است، اگر شخصی مال خود را در راه خدا خرج میکند، ناشی از این باور است که آنچه انسان در این دنیا انفاق میکند در همین دنیا یا دنیای دیگر جبران میشود یا اگر شخصی سرقت میکند این عمل او مثلاً ناشی از این تفکر است که دیگران زیاد دارند و ما باید حق خود را از آنها بگیریم.
در فعالیتهای علمی همچنین است اگر دانشمندی علم را برای کسب ثروت و مالاندوزی بخواهد به سراغ فعالیتهایی میرود که سودآور باشد هرچند برای جامعه انسانی مضر باشد و اگر علم را برای خدمت به بشر بخواهد به سراغ فعالیتهایی میرود که مشکلی را از بشریت برطرف نماید هرچند برای او سود کمی داشته باشد. همچنین اگر مدرّسی جهان را فقط ماده بداند و بس هنگامیکه تدریس مینماید به نقش خدا توجه نمیکند و بهعکس اگر مدرّسی معتقد باشد جهان خالقی دارد و توجه به او را لازم بداند، هنگامیکه تدریس میکند به نقش خداوند توجه میکند.
علامه طباطبایی در این رابطه میفرمایند:
«انسان در زندگی محدودی که دارد و سرگرم آبادی آن است، چارهای ندارد از اینکه در آنچه میخواهد و آنچه نمیخواهد تابع سنتی باشد و حرکات و سکنات و بالأخره تمام تلاش و جهد خود را بر طبق آن سنت تنظیم نماید. چیزی که هست این سنت در اینکه چه نوع سنتی باشد، بستگی به رأی و نظریه انسان، درباره حقیقت عالم و حقیقت خودش دارد و خلاصه بستگی به جهانبینی و انسان بینی، و رابطه میان انسان وجهان دارد».[1]
نگرش، عقاید و باورهای یک محقق علاوه بر تأثیری که بر زندگی وی دارد رویکرد علمی و تحقیقی، نحوه آموزش و تعلیم و استفادههایی که او از علم خود خواهد داشت را تحت تأثیر قرار میدهد. چهبسا در طول تاریخ علم، دانشمندانی را میشناسیم که ثمره علمی آنها تاکنون بشر را منتفع ساخته و در کتب و محافل علمی از آنها به نیکی یاد میشود و برای ایشان در سراسر دنیا مجالس بزرگداشت و یادبود برگزار گردیده و در نامگذاری آثار از نام آنها استفاده میشود؛ در مقابل با عالمانی روبرو هستیم که نتیجه تحقیق علمی آنها ضرر و زیان بسیاری برای بشر داشته است. همگان با آثار مخرب و زیانبار بمبهای میکروبی آشنا هستند که مطمئناً نتیجه فعالیت تحقیقاتی زیستشناسانی است که نگرش علمی آنها جز بهرهبرداری مادی نبوده است. از سوی دیگر زیستشناسانی را میشناسیم که عمر خود را بدون هیچ چشمداشت مادی وقف دستیابی به کشفیاتی نمودهاند که برای جامعه انسانی پیام آسایش و زندگی سالم را به ارمغان آورده است. بدون شک باورها و نگرشهای این دانشمندان انگیزه این خدمات بوده است.
به شهادت اینکه میبینیم اختلافی که امتها و اقوام در جان و نفس بینی دارند، باعث شده که سنتهایشان هم مختلف شود. آری، کـسـی کـه بـرای مـاورای عـالم مـاده وجـودی قـائل نـیست، و هستی را منحصر در همین عالم ماده میداند، و پیدایش عالم هستی را مستند به اتـفـاق و تـصـادف میبیند، و انسان را موجودی میپندارد مادی محض، که هستیاش در فاصله بین تولد و مرگ خلاصه میشود، و برای خود سعادتی به جز سعادت مادی، و در اعـمـالش هـدفـی بـه جـز رسـیـدن بـه مـزایـای مـادی از قبیل مال و اولاد و جاه و امثال آن دنبال نمیکند، و به جز لذتگیری از متاع دنیا و رسیدن بـه لذائذ مـادی و یا لذائذی که منتهی به مادیات میشود آرزویی ندارد و معتقد است که مهلتش در این کامرانی تا مدتی است که در این دنیا زندگی میکند و بـعـد از مردن همه تمام میشود، چنین کسی و چنین قومی سنتی که به حکم اجبار پیروی میکند غیر از آن سنتی است که یک انسان و یا یک قوم معتقد به مبدأ و معاد پیروی میکند. کسـی کـه معتقد به پیدایش و بقای عالم مستند به نیرویی مافوق عالم و منزه از ماده است، و یقین دارد کـه در ورای این خانه خانهای دیگر، و بعدازاین زندگی زندگانی دیگری هست، چنین کسی ـ و چنین قومی ـ در آنچه میکند، سعادت هر دو نشات را در نظر میگیرد، و بـه همین جهت صورت اعمالگونه مردم، و هدفهایی که دنبال میکنند، و آرائی که دارند با دسته اول مختلف است. و چـون بینشها مختلف است سنتها هم مختلف میشود، مردمی که بتپرستند چه آنها که بره مائیاند و چـه آنها کـه بودائیاند به خاطر اینکه معتقد به معاد نیستند، سنتی دارنـد. و اهـل کتاب، چه آنها که مجوسی و یا کلیمی و یا مسیحی و یا مسلماناند، برای خود سنتی دارند که مخالف با سنت دیگران است. و کـوتـاه سـخـن ایـنـکـه: در مـیـان اقـوام مـزبـور آنها کـه اهـل مـلت و دیـن آسمانیاند و به معاد معتقدند، به خاطر اینکه برای خود حیاتی جاوید و ابـدی قائلاند، در اتـخـاذ سـنت، آرائی که مناسب با این حیات باشد اتخاذ میکنند. آنها ادعا میکنند که بر هر انسانی لازم است که وسیله زندگی عالم بقاء را فراهم نموده، خـود را بـرای تـوجـه بـه پـروردگـارش مـهـیـا سـازد، و در اشـتـغال به کار زندگی دنیایی که فانی است، زیادهروی نکند. و اما کسانی که ملت و دینی ندارند و تنها در برابر مادیات خضوع دارند رفتاری غیر از این دارند. و همه اینها که گفته شد جای تردید نیست. چیزی کـه هست انسان از آنجایی که به حسب طبع مادیاش رهین ماده و همه زد و بندش در اسباب ظاهری مادی است، یا اسباب را به کار میزند و یا از آن اسباب متأثر و مـنفعل میشود، و همیشه این سبب او را به دامن آن سبب پرتاب، و آن به دامن این متوسلش میکند، و هیچ وقت از آنها فراغت ندارد، لذا به خیالش چنین میرسد که حیات دنیای فانی اصالت دارد، و دنیا و مقاصد و مزایایی که به زندگی دنیا مربوط میشود، هدف نهائی و غرض اقصای از وجود او است، و باید برای به دست آوردن سعادت آن زندگی تلاش کند. پس زندگی دنیا چنین حیاتی اسـت و آنـچـه در دسـت اهل دنیا از ذخیره، نعمت، آرزو، نیرو، و عزت هست حقیقتش همین است که گفتیم، و آنچه را که فـقـر، عذاب، محرومیت، ضعف، ذلت، مصیبت، و خسران مینامند نیز چنین چیزهایی است. و کوتاه سخن اینکه:آنچه از خیر عاجل و یـا نفع فانـی در دنیا هست بـه نظـر اهل دنیا خیر مطلق و نفع مطلق جلوه میکند، و آنچه را که دوست نمیدارد شر و ضرر میپندارد. مردم دنیا که چنین وضعی دارند، آن دسته از آنان که اهل ملت و کتاب نیستند، عمری را با همین پندارهای خلاف واقع بسر میبرند، و از ماورای ایـن زنـدگـی خـبـری نـدارنـد، ولی آنهایی کـه اهل ملت و کتاباند، اگر هم بر طبق دسته اول عـمـل کنند، اعتراف دارند که حقیقت خلاف آن است، و همیشـه بین قول و فعلشان ناهماهنگی هست همچنان که خدای تعالی دراینباره فرمود: «كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا[2]؛هرگاه بر آنان بتابد در پرتوِ آن راه میروند، و چون فضا را بر آنان تاریک کند میایستند.»
|
[1]. ترجمه تفسیر المیزان، طباطبایی، ج 19، ص 454.
[2] . بقره/ آیه20