3-6- ارتباط هدف و کاربرد علم

1401/10/17 09:19
فصل قبل

 

در مورد ارتباط اهداف و کاربرد علم سه دیدگاه وجود دارد:

3-6-1- دیدگاه قدیمی اول در مورد هدف فعالیت علمی

جستجوی دانش به‌خاطر خود دانش بوده است. غالباً گفته می‌شود که فعالیت علمی جاذبه دارد؛ زیرا منبع لذت عقلانی می‌شود و حس کنجکاوی ما درباره طبیعت، اسرار آن و زیبایی‌های آن را ارضا می‌کند.

در این دیدگاه پاداش فعالیت علمی در زیبایی توفیقات آن است، نه نتایج عملی آن. به بیان پوانکاره: «دانشمندان طبیعت را مطالعه نمی‌کنند چون مفید است، بلکه آن را مطالعه می‌کنند زیرا از آن لذت می‌برند، و از آن لذت می‌برند زیرا زیباست. اگر طبیعت زیبا نبود، شناخت آن ارزش نمی‌داشت و اگر شناخت آن ارزش نمی‌داشت، زیستن ارزش نمی‌داشت». بعضی دانشمندان بین علم محض و علم کاربردی تمایز قائل‌اند. از دیدگاه آن‌ها، کاربرد علم ممکن است زیان‌آور باشد، ولی هیچ آسیبی در علم محض نیست؛ اما اگر این مطلب در مورد علم قدیم که سروکار چندانی با زندگی روزمره نداشت و آثار عملی یک کار علمی مدت طولانی وقت می‌گرفت که خود را نشان دهد، مصداق داشت، در مورد علم جدید صادق نیست، زیرا در زمان ما کاربردهای یک ایده نظری به‌زودی آثار خود را نشان می‌دهد و علم امروز، بذر تکنولوژی فرداست.

 3-6-2-دیدگاه علمی دوم درباره هدف از مطالعه طبیعت

دیدگاه ادیان ابراهیمی در مورد طبیعت است. در این دیدگاه فعالیت علمی به خاطر فهم آثار صنع الهی در طبیعت و استفاده از امکانات طبیعت برای رفاه انسان‌ها و جوامع انسانی است.

این دیدگاه در دوره تمدن اسلامی حاکم بود؛ مثلاً ابوریحان بیرونی در مقدمه کتاب «تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن» می‌گوید:

«اگر کسی بخواهد حق و باطل را از یکدیگر بازشناسد، ناگزیر باید از این شروع کند که آیا جهان همواره بوده، یا نوپدید و حادث است، و اگر خود را از تحقیق در این خصوص بی‌نیاز بداند، از آن بی‌نیاز نیست که در تدبیر جهان  و در یکپارچگی که بر آن حاکم است بیندیشد و بر حقایق آن آگاه شود، تا از این راه تدبیرکننده جهان و صفات او را بشناسد… و این جستجو و نگرش همان است که خدای تعالی از بندگان خردمند خود خواسته است، در آنجا که گفته است ـ و گفته‌اش راست و روشنگر است ـ: «يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا ؛[1] [ایشان] دائم در خلقت آسمان و زمین بیندیشند و گویند: پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده‌ای» و این آیه شریفه همه آنچه را که به تفصیل بیان کردم، فرا می‌گیرد و اگر آدمی در این مسیر درست گام بردارد، به همه دانش‌ها و شناخت‌ها دست خواهد یافت». در شروع علم جدید نیز این بینش حاکم بود. هایزنبرگ برداشت کپلر از کاوش علمی را چنین بیان می‌کند: «برای کپلر علم وسیله کسب منافع مادی برای انسان، یا ساختن یک فنّاوری برای زندگی بهتر در این دنیای ناقص نبود…  برعکس علم وسیله ارتقای ذهن، و وسیله کسب آرامش در تفکر درباره کمال ابدی خلقت بود».

در این دیدگاه، بشر خلیفه خداوند در زمین است و باید توازنی را که خداوند در خلقت برقرار کرده، حفظ کند و از ایجاد فساد و خرابی در زمین پرهیز نماید. این دیدگاه، از جهان‌بینی الهی نشأت می‌گیرد.

3-6-3- دیدگاه سوم با هدف کسب دانش به خاطر منافع علمی و مادی

این دیدگاه که در قرن بیستم حاکم شد هم‌اکنون بر بسیاری از حکومت‌ها حاکم است و چون در زمان ما بخش عمده‌ای از فعالیت‌های علمی را دولت‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند، آثار آن مخصوصاً در غرب بسیار هویداست. دیدگاه دوم عناصر مهم دیدگاه اول را در بر دارد، اما از آن فراتر می‌رود، زیرا روی فعالیت علمی قید می‌گذارد. ولی طبق دیدگاه‌های اول و سوم هیچ محدودیتی برای فعالیت علمی نباید وجود داشته باشد و هر استفاده‌ای که از علم بتوان کرد، باید کرد. تمامی آثار زیانبار علم برای جوامع انسانی و انسان‌ها و محیط زیست از این نوع رویکرد به علم سرچشمه می‌گیرد.

به نظر می‌رسد تمامی نتایج نامطلوب علم ریشه در رواج جهان‌بینی حاکم بر محیط‌های علمی دارد که مشخصات زیر را دارد:

  1. غفلت از انسان به علت توجه بیش از حد به تخصص
  2. نادیده گرفتن ارزش‌های اخلاقی در فعالیت علمی
  3. عطش قدرت و ثروت
  4. نادیده گرفتن نقش مفروضات فوق علمی در علم
  5. غفلت از مراتب بالاتر واقعیت
  6. نادیده گرفتن دغدغه‌های بنیادی انسان

در حالی که علم قدیم به دنبال خواندن کتاب طبیعت، به‌عنوان صنع خداوندی بود، گرایش غالب در عصر ما در جهت پیشرفت دانش برای تقویت قدرت سیاسی و اقتصادی بوده است و بشر و محیط زیست را به‌عنوان چیزی که باید مورد استثمار قرار گیرد، در نظر گرفته است.

در عصر ما دو ملاحظه عمده در ترویج علم و فناوری در غرب وجود دارد: «جستجوی علم به‌خاطر علم» و «جستجوی علم برای اهداف مادی و کسب قدرت بیشتر». غرب صنعتی به‌قول نیل پُستمن در دام تکنوپلی[2]  افتاده است ـ این که هر کاری را که می‌توان کرد باید کرد. به‌علاوه با ظهور علم کلان[3] ، اهداف پژوهش‌های علمی و فناورانه به طور روزافزون توسط صنعت و حکومت‌ها تعیین می‌شود که هدفشان حقیقت نیست، بلکه دانش برای قدرت است ـ طبق آمار رسمی سازمان ملل، اکنون درصد معتنابهی از عالمان و مهندسان در جهان غرب درگیر تولید ابزارهای مخرب برای محیط زیست و نابودکننده انسان هستند. برای نجات بشر از یک آینده هولناک لازم است که عالمان از حالت انفعالی فعلی و توجه صرف به تولید علم و فناوری به درآیند و بیشتر به فکر آینده بشر باشند. این فراموش شده است که علم و فناوری باید رفاه انسان را فراهم کنند و هدف عالمان باید سعادت بشر باشد. این مستلزم گذاشتن قیود روی بعضی خطوط پژوهشی است. علم و فناوری برای بشر هم خیر به بار آورده، هم شرّ و این که فزونی شرها آینده بشر را تهدید می‌کند. همچنین باید متذکر شویم که تمامی این‌ها ناشی از تبعیت علم از جهان‌بینی سکولار است. دانشمندانی که این جهان‌بینی را دنبال می‌کنند، قانع به نتایج کار خود هستند و از این غفلت دارند که علم باید در خدمت انسان باشد، نه این که باعث نابودی انسان‌ها شود. اما در یک زمینه خداباورانه، علم با حکمت همراه است و لذا برای حل مسائل بشر و جوامع انسانی به کار می‌رود؛ اهدافی که باعث رضای خداوند و رفاه انسان‌ها می‌شود. در این دیدگاه طبیعت به‌منزله امانتی است که از خداوند به ما رسیده و ما باید از آن نگهداری کنیم. تربیت دانشمندان متعهد و تشکیل جوامع سالم از اهداف اصلی جهان‌بینی اسلامی است.[4]

 


.[1] آل عمران / آیه  ۱۱۹.

[2]. Technopoly.

[3]. Big science.

[4]. مقاله علم و انسانیت، گلشنی، 1394، روزنامه اطلاعات، شماره ۲۶۲۷۶.

فصل بعد