4-17- سرفصل (16): دستگاه عصبی
1401/10/18 12:43فصل قبل
4-17-1- مطلب درسی (1): مغز ـ نواحی قشری ـ ناحیه حسی
حس هر بخشی از بدن به قسمت خاصی از قشر حسی مغز ارسال میشود. بهعبارتدیگر هر قسمت از قشر حسی به بخش معینی از بدن مرتبط است. پس در قشر حسی بخشهای متناظری با اعضا بدن وجود دارند و اگر نقشه آنها را طراحی کنیم دقیقاً شکل یک آدمک به دست میآید که آن را «آدمک حسی» یا (Sensory homuncules) نامیدهاند.
بهطور خلاصه این آدمک، ناشی از تصویر شدن کل بدن بر روی قشر حسی مغز هست و اگر بهعنوانمثال دست آدمک حسی را در مغز یک انسان تحریک کنیم آن شخص واقعاً احساس میکند که دستش تحریکشده است. این واقعیت در مورد همه اعضاء صدق میکند. نکته دیگری که ذکر آن لازم هست؛ این است که تناسباندامهای آدمک حسی شبیه به یک انسان واقعی نیست. آدمک حسی، دارای صورت و دستهایی بسیار بزرگ است، درحالیکه تنه، رانها و ساق پاهای آن بسیار کوچک هستند. همچنین کف پای آدمک نیز بزرگ است. در آدمک حسی، اعضایی که بزرگتر هستند، حساسیت بیشتری دارند. به همین جهت است که حساسیت دست و صورت انسان، بیش از پا و تنه است. در صورت و دست تعداد گیرندههای حسی فراوانتر است و این اعضا گرچه نسبت بهکل بدن کوچک هستند؛ اما پیامهای عصبی زیادی به قشر مغز مخابره میکنند. لذا دقت حسی این بخشها بالاتر هست و تصویر آنها در آدمک حسی بزرگ است.[1]
اگر به نقشه دقیق آدمک حسی توجه شود، بهراحتی روشن میشود که اعضا بزرگ آدمک حسی تقریباً همان اعضایی هستند که در هنگام وضو گرفتن، مرطوب میشوند و عبارتاند از صورت، دستها و پاها (از مچ تا انگشتان). تحریکات حسی، میزان هوشیاری انسان را بالاتر میبرند و گیجی و خوابآلودگی را زایل مینمایند (مثال بارز این واقعیت بیدار کردن شخص خوابیده، با تکان دادن یا صدا زدن است). هرچه پیامهای حسی بیشتری به مغز ارسال شود، اثر هوشیار کنندگی، بیشتر است. بنابراین، هرقدر سطح بیشتری از قشر حسی (بخش بزرگتری از آدمک حسی) تحریک شود، هوشیاری بیشتری بهدستآمده و قدرت تمرکز و توجه بیشتر میشود.
با توجه به نقشه آدمک حسی، روشن است که وقتی در جریان وضو، داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دستها، جلوی سرو روی پاهای آدمک حسی، تحریک شوند، قسمت اعظم قشر حسی، تحریک میشود و هوشیاری به سطح بالایی میرسد، درحالیکه فقط چیزی، حدود 20 درصد از سطح بدن مرطوب شده است. اگر شخص بهعوض وضو گرفتن تمامی بدن خود (یعنی 5 برابر مساحت وضو) را میشست، چیز زیادی بر تحریک ناشی از وضو، افزوده نمیشد؛ بهعبارتدیگر، اگر برنامه وضو به گونه فعلی نبود و مناطق دیگری از بدن شسته میشدند، چنین اثری به دست نمیآمد. پس وضو، با مرطوب کردن 20 درصد از سطح بدن، تقریباً کار مرطوب کردن تمام بدن را انجام میدهد و این موضوع واقعاً جالب و قابلتأمل است.[2]
فلسفه و فایده وضو از دو نظر قابل توجه هست. یکی آثار وضوء از نظر دنیوی و بهداشتی و دیگر از جهت معنوی است. از آثار دنیوی و بهداشتی وضو در احادیث میتوان افزایش طول عمر و سلامتی نام برد. رسول خدا J فرمود:
«ای انس: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت میافزاید، و اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی پاداش و ثواب شهید را خواهی داشت.[3]»
|
خواب عبارت است از کاهش تا فقدان سطح هوشیاری، تعلیق نسبی ادراکات حسی و غیرفعال شدن تقریباً تمام عضلات ارادی در زمان استراحت بهطوریکه فعالیت بدن و ذهن تغییر کرده و توهمهای بینایی جایگزین تصاویر واضح واقعی بشوند. در بین پستانداران، پرندگان، ماهیان و دیگر جانوران مراحل خوابوبیداری وجود دارد. خواب برای سلامت و بازسازی سیستم اعصاب، سیستم ایمنی و سیستم عضلانی ـ اسکلتی انسانها و جانوران اهمیت دارد.[4]
در قرآن کریم پدیده «خواب» که از مواهب بزرگ الهی بر انسان است اینگونه بیان میشود: «وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً ؛[5] ما خواب شما را مایه آرامش و آسایش شما قراردادیم.» «سبات» از ماده «سبت» بر وزن وقت در اصل به معنای قطع نمودن است و سپس به معنای تعطیل کار بهمنظور استراحت آمده است و اینکه در زبان عرب روز شنبه یوم السبت نامیده شده به این خاطر است که روز شنبه را یهودیها روز تعطیل میدانستند. تعبیر به «سبات» اشاره لطیفی به تعطیل قسمتهای قابلتوجهی از فعالیتهای جسمی و روحی انسان در حال خواب است و همین تعطیل موقت سبب استراحت و بازسازی اعضای فرسوده و تقویت روح و جسم و تجدید نشاط انسان و رفع هرگونه خستگی و ناراحتی و بالاخره آمادگی برای تجدید فعالیت میشود.[6] |
|
حقیقت خواب چیست و چه میشود که انسان به خواب میرود؟ دراینباره دانشمندان بحثهای فراوانی دارند بعضی، آن را نتیجه انتقال قسمت عمده خون از مغز به دیگر قسمتهای بدن میدانند و بهاینترتیب برای آن «عامل فیزیکی» قائلاند؛ بعضی دیگر عقیده دارند که فعالیتهای زیاد جسمانی، سبب جمع شدن مواد سمی مخصوصی در بدن میشود و همین امربر روی سلسله اعصاب اثر میگذرند و حالت خواب به انسان دست میدهد و این حال ادامه دارد تا این سموم تجزیه شود و جذب بدن گردد بهاینترتیب عامل شیمیایی برای آن قائل شدهاند.[7] زیستشناسان و روانشناسان میگویند: ازنظر فیزیولوژیک، خواب حالتی است که در آن ساختمان زنده به تجدید حیات شیمیایی میپردازد و درحالیکه حرکات متوقفشده و درک حسی نیز تقریباً به حالت خاموشی درآمده است، انرژی کافی ذخیره میکند. از نظر روانشناسی در هنگام خواب، فعالیت اصلی در بیداری ـ که درک واقعیت و واکنش در برابر آن است ـ به حال تعلیق و وقفه موقت درمیآید.[8] جمعی دیگر نوعی «عامل عصبی» برای خواب قائلاند و میگویند: دستگاه فعال عصبی مخصوصی که در درون مغز انسان است و مبدأ حرکات مستمر اعضاست، براثر خستگی زیاد از کار میافتد و خاموش میشود. ولی هیچیک از این نظریات نتوانسته است خواب را بهصورت جامع تعریف کند، هرچند تأثیر این عوامل را بهطور اجمال نمیتوان انکار کرد. به نظر میرسد چیزی که سبب شده دانشمندان امروز از بیان تفسیر روشنی برای مسئله خواب عاجز بمانند، همان تفکر مادی آنها است. آنها میخواهند بدون قبول اصالت و استقلال روح، این مسئله را تفسیر کنند، درحالیکه خواب قبل از آنکه یک پدیده جسمانی باشد یک پدیده روحانی است که بدون شناخت صحیح روح، تفسیر و تعریف آن دشوار هست. حقیقت خواب از نظر قرآن قرآن مجید در آیاتی از سوره زمر دقیقترین تفسیر را برای مسئله خواب بیان کرده، میگوید خواب یک نوع «قبض روح» و جدایی روح از جسم است اما نه جدایی کامل. بهاینترتیب هنگامیکه بهفرمان خدا پرتو روح از بدن برچیده میشود و جز شعاع کمرنگی از آن بر این جسم نمیتابد، دستگاه درک و شعور از کار میافتد و انسان از حس حرکت بازمیماند هرچند قسمتی از فعالیتهایی که برای ادامه حیات او ضرورت دارد، مانند ضربان قلب و گردش خون و فعالیت دستگاه تنفس و تغذیه ادامه مییابد.[9] در سوره زمر حقیقت و ماهیت خواب اینگونه بیان میشود: «اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا؛[10]خداست که در هنگام مرگ جانها را میگیرد و آن کسی که در هنگام خواب مرگش فرا نرسیده نیز روحش را میگیرد.» و بهاینترتیب «خواب» برادر «مرگ» است و شکل ضعیفی از آن، چراکه روابط روح و جسم به هنگام خواب به حداقل میرسد و بسیاری از پیوندهای این دو قطع میشود. در سوره انعام به حقیقت خواب اینگونه اشاره میشود: «وَهُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضَی أَجَلٌ مُّسَمًّی ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛[11] او (خداوند) کسی است که روح شما را در شب (به هنگام خواب) میگیرد و ازآنچه در روز انجام دادهاید ( از تمام کردار و گفتار شما) باخبر است پس شما را در روز (از خواب) برمیانگیزد. (این نظام خوابوبیداری تکرار میشود، شب میخوابید و روز شما را بیدار میکند و این وضع همچنان ادامه دارد) تا پایان زندگی شما فرامیرسد. سپس بازگشت شما بهسوی خداوند است و شما را ازآنچه انجام دادهاید آگاه میسازد.» از آیه، چنین برمیآید که در حال مرگ و خواب، روح انسان از این عالم به عالم دیگر میرود، نه بدن انسان. در حال خواب، بدن انسان روی زمین است و روح انسان در عالم دیگر سیر میکند و سپس برمیگردد و در حال مردن، بدن روی زمین یا زیرزمین است ولی روح به عالم دیگر میرود و برنمیگردد. (5) یکی از شگفتانگیزترین خوابهایی که در تاریخ بشر اتفاق افتاده و شباهت بسیار نزدیک به مرگ دارد و مجانست خواب و مرگ را بهصورت شفاف میفهماند، خواب طولانی و بینظیر اصحاب کهف است. خوابی که در آن از یکسو قدرت بیانتهای خداوند به نمایش گذاشتهشده و از سوی دیگر بهترین و روشنترین دلیل بر معاد جسمانی است. خواب اصحاب کهف آنقدر طولانی شد که به 309 سال رسید و بهاینترتیب خوابی شبیه به مرگ و بیداریاش همانند رستاخیز و این خواب واقعاً از داستانهای تکاندهنده و عبرتآموز قرآن است؛ خوابی که درواقع برابر با عمر چهار یا پنج نسل از افراد بشر به طول میانجامید. قرآن کریم درباره اصحاب کهف میفرماید: «وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَـذِهِ إِلَی الْمَدِینَه فَلْیَنظُرْ أَیُّهَا أَزْکَی طَعَامًا فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا؛[12]همانگونه که قادر بودیم آنها را در چنین خواب طولانی فروبریم، قادر بودیم آنها را به بیداری بازگردانیم ما آنها را از خواب برانگیختیم) تا از یکدیگر سؤال کنند، یکی از آنها پرسید فکر میکنید چه مدت خوابیدهاید؟ آنها در جواب گفتند: یک روز یا بخشی از یک روز. ولی سرانجام نتوانستند دقیقاً بدانند خوابشان چقدر بوده لذا گفتند: پروردگار شما از مدت خوابتان آگاهتر است.» خوابوبیداری از نیازهای اساسی انسان است که باید بهدرستی تنظیم شوند زیرا خواب مایه قوت و پایداری جسم و جان است و اختلال در آنها، روند زندگی عادی انسان را برای انجام وظایف خود با مشکل مواجه میکند. قرآن مجید در آیاتی از سوره زمر دقیقترین تفسیر را برای مسئله خواب بیان کرده، زیرا میگوید خواب یک نوع «قبض روح» و جدایی روح از جسم است اما نه جدایی کامل. |
4-17-3- مطلب درسی (3): عوارض الکل بر سیستم عصبی
مهمترین اثر الکل، تغییرهایی است که در دستگاه عصبی به وجود میآورد. نوشیدن نوشابههای الکلی سرعت، دقت و قدرت تشخیص انسان را کم میکند. در افراد الکلی زمان واکنش به محرکها زیاد میشود. این موضوع در رانندهها به علت تأخیر در تصمیمگیری باعث تصادف میشود.[13] از بین رفتن بافت مغز و درنتیجه زوال عقل هم از دیگر عوارض سوء الکل است. یکی دیگر از اثرهای الکل مختل کردن محل کنترل رفتار انسان در بخش بالائی مغز است. درنتیجه شخصی که تحت تأثیر الکل قرار دارد ممکن است سخنانی بگوید و کارهایی بکند که در حالت هوشیاری نمیگوید و انجام نمیدهد.[14] افزایش نسبت الکل در خون، لکنت زبان، اشیاء را دو تا دیدن و عدم تعادل را پیش میآورد. هرگاه میزان الکل، بازهم افزایش پیدا بکند، شخص تمام کنترل خود را از دست میدهد و سرانجام به بیهوشی و مرگ میرسد.[15]
در دین مبین اسلام در مورد عوارض مصرف مشروبات بهوضوح صحبت شده است و مصرف آن را منع نموده است. بعلاوه آسیبهای اجتماعی مصرف الکل در جوامع امروزه مورد توجه جدی مسئولان و جامعه شناسان است تا جایی که برخی از ضربوشتمها و گاهی قتلها ناشی از مصرف انواع الکلهاست.
امام رضا A فرمودند:
«خداوند شراب را حرام فرمود زيرا شراب تباهى میآورد، عقل را دگرگون میکند و شرابخواران را به انكار خداى عزوجل و دروغ و تهمت بستن به او و پيامبرانش وا مىدارد و [نیز] اعمال ديگری چون تبهكارى و قتل كه از ایشان سر میزند».[16]
همچنین سوئد بن طارق از پیامبر2 درباره شراب سؤال کرد؟ پیامبر او را از آن نهی کرد, او گفت: آن را برای دواء میسازم، پیامبر اسلام2 فرمود: «شراب درد است نه دواء».[17]
در همین راستا مردی از امام صادق A سؤال نمود چرا خداوند گوشت خوک و شراب را حرام نموده است؟ امام A در پاسخ فرمودند: «خداوند تبارکوتعالی آن را حرام و غیر آن را حلال ننموده مگر برای حفظ مصالح خود مردم. نه آنکه بنا بر میل خود نسبت به چیزی آن را حلال نموده و به خاطر بیمیلی خود نسبت به امری آن را حرام کند. خداوند که خالق بندگانش هست میداند چه چیزهایی سبب قوام جسم و روح ایشان میشود، پس آنها را حلال نموده و میداند چه چیزهایی برای روح و جسم انسان ضرر دارد، آنها را حرام فرموده است. برای مثال گوشت خوک را حرام نموده، زیرا سبب بیغیرتی و بیتعصبی و فساد اخلاقی میشود؛ و شراب را حرام نمود زیرا شرابخواری موجب ارتعاش و لرزش بدن است و مروت و جوانمردی را در شخص از بین میبرد و شخص مشروبخوار را به تمام امور زشت و قبیح حتی رفتارهایی چون زنا با محارم، آدم کشی و هر فتنه دیگری میکشاند».[18] قاعده فقهی لاضرر هم یکی از دلایل مهم جهت نهی از مصرف انواع مشروبات الکلی است که میتواند منشاء قوانین حقوقی قرار گیرد.
|
4-17-4- مطلب درسی (4): پردههای مغزی و مایع مغزی نخاعی
در اطراف مغز و نخاع، سه پوشش وجود دارد که از داخل به خارج، عبارتند از: نرمشامه (Pia mater)، عنکبوتیه (Arachnoid) و سختشامه (Dura mater) این پردهها بهطور کلی «مننژ» نامیده شده که میان استخوان جمجمه و بافت مغز، ستون مهرهها و نخاع قرار دارند. این پردهها شدت ضربههایی را که به استخوان سر و ستون مهرهها وارد میشوند کاهش داده و همچنین بهعنوان یک سد شیمیایی در برابر بسیاری از مواد آسیبرسان ایفای نقش میکنند.[19]
|
شکل 24-4: ساختار آناتومیک لایههای مختلف اطراف مغز.
برگرفته از کتاب آناتومی گری برای دانشجویان
امام صادق A خطاب به مفضل بن عمرمی فرمایند: «اگر جمجمه باز میشد و میتوانستی مغز را ببینی، میدیدی که در میان حجابهایی (لایههایی) که روی همدیگر قرارگرفتهاند، واقع شده است تا هم آن را از عارضهها مصون بدارد و هم آن را استوار نگه دارد تا لرزش در آن راه نیابد؛ و میدیدی که جمجمه، بهسان کلاه خودی بر آن قرارگرفته است تا آن را از اثر ضربتهای سختی که ممکن است به سر برسد حفظ کند. سپس، تاجی از مو بر روی جمجمه پوشانده شده و این پوشش، همانند پوستینی برای سر است که آن را از شدت سرما و گرما، نگه میدارد. پس چه کسی مغز را در چنین حفاظی جایداده است؟ جز او که آن را آفرید و سرچشمه احساس ساخت و بهواسطه منزلت والایی که در بدن دارد و نیز بهواسطه مرتبه بلند و جایگاه برجستهاش آن را سزامند اینهمه حفظ و مراقبت دانست؟»[20] و نیز می فرمایند: «ای مفضل! نیک بیندیش که چرا مغز که جسمی رقیق است، در لابهلای استخوانها حصار یافته است. آیا جز برای این است که از آن، حفاظت کند و آن را مصون بدارد؟»[21] در این حدیث به موضوع علمی وجود پردههای مغز، جمجمه و مایع مغزی نخاعی، اشارهشده است. یافتههای علمی بیان میکند که پردههایی سه لایه که رویهم قرارگرفته، مغز را دربرمی گیرد. این پردهها به ترتیب از بیرون مغز شامل سختشامه، عنکبوتیه و نرمشامه است. نقش این پردههای مغزی که در حدیث به آنها اشاره شده، بسیار حساس است. که در این حدیث به نقشهای زیادی از این پردهها اشاره شده که در منابع علمی کنونی نیز، دیده میشود. یکی از این وظائف مصون نگهداشتن مغز از امراض است. لایههای مختلف از پردههای مغز مانند آنچه در مورد پوست میدانیم موجب محافظت فیزیکی از بافت اصلی عصبی مغز میشود که در غیر این صورت میتواند بهسرعت دچار آلودگی شود. وجود رگهای خونی زیاد در این سه لایه، سدّ زیستشناختی برای جلوگیری از ورود میکروبها را به مغز، فراهم میکند. خون موجود در این سه لایه و نیز فضای مایع بین آنها مانند یک دام برای میکروبها و عوامل مهاجم هست. نکته ظریف دیگری که در حدیث آمده و یافتههای علمی جدید، آن را تائید میکند؛ نقش استوار سازی و جلوگیری از لرزش است. امروزه علم ثابت کرده است که در حدّفاصل سختشامّه و نرمشامّه، مایع مغزی نخاعی قرار دارد که در سرتاسر جمجمه و نخاع در اطراف مغز واقع است. حتی این مایع به مجرایی درون نخاع (مجرای آپاندیم) و بطنهایی در مغز امتدادیافته است. نقش این مایع علاوه بر تغذیه، پاکسازی و ثبات محیط داخلی مغز (استوار سازی) است که اهمیت زیادی دارد. مغز بهواسطه مایع مغزی نخاعی در یک فضای مایع قرارگرفته است. این موضوع موجب ایجاد تطبیق جرم میشود؛ که ارشمیدس در مورد آن صحبت کرده است. وزن مغز 1400 گرم است ولی وقتی در فضای آبی مذکور قرار میگیرد به 25 گرم در فضای مایع کاهش وزن پیدا میکند. این باعث میشود که مغز توسط یک فضای آبی احاطه گردیده و در برابر ضربات مکانیکی محافظت شود. از آنجاییکه مغز در این فضا غوطهوراست لرزشها به مقدار بسیار کم بر آن اثر میکند. یافتههای علمی، حقانیت این حدیث را روشن میکند.[22] |
[1]. Richard Snell, Clinical neuroanatomy by Regions, 10th edition, wolters kluwer, 2016.
[2]. اسرار علمی وضو، کریمی یزدی و دیگران، مجله دانشگاه علوم پزشکی قم، 1390، دوره 5، شماره3.
[3] . «يَا أَنَسُ أَكْثِرْ مِنَ الطَّهُورِ يَزِيدُ اللَّهُ فِي عُمُرِكَ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ عَلَى طَهَارَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّكَ تَكُونُ إِذَا مِتَّ عَلَى طَهَارَةٍ مِتَّ شَهِيداً»(مستدرک الوسائل، نوری، 1366، ج 1، ص 43).
1. Clinical neuroanatomy by Regions, Richard Snell, 10th edition,wolters kluwer, 2016.
[5]. نبأ/ آیه 9.
[6]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، 1380، ج 26، ص 19.
[7]. همان، ج 19، ص 428.
[8]. اساطیر در متون فارسی، امامی، صابر، ص 69.
[9]. معاد شناسی، طهرانی، 1427، ج1، ص155.
[10]. زمر/ آیه 42.
.[11] انعام/ آیه 60.
[12]. کهف / آیه 19.
[13]. Alcoholism and the Brain: An Overview.Marlene Oscar -Berman, Ph.D., and Ksenija Marinkovic, Ph.D. Vol. 27, No. 2, 2003.
[14].Alcohol’s Effects on Brain and Behavior.EdithV.Sullivan,Ph.D.; R.AdronHarris, Ph.D.; and Adolf Pfefferbaum, M.D Vol.33,Nos.1 and 2, 2010.
[15]. The Neurotoxicity of Alcohol. Chapter 2: Alcohol and the Brain: Neuroscience and Neurobehavior.134-146.
[16]. «حَرّمَ اللّهُ الخَمرَ لِما فيها مِن الفَسادِ، ومِن تَغْييرِها عُقولَ شارِبِيها، وحَمْلِها إيّاهُم على إنْكارِ اللّه ِ عزّوجلّ، والفِرْيَه علَيهِ وعلى رُسُلِهِ، وسائرِ ما يكونُ مِنهُم مِن الفَسادِ والقَتلِ»(عيون أخبار الرِّضا(ع)، ابن بابویه، ج2، ص98، ح2).
[17]. «إنّ الخمر دَاءٌ و ليست بِدَوَاء»(کنزالعمال، متقی هندی، 1409، ج5، ح 13756).
[18]. «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِي جُعِلْتُ فِدَاكَ لِمَ حَرَّمَ اللَّهُ الْخَمْرَ وَ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُحَرِّمْ ذَلِكَ عَلَى عِبَادِهِ وَ أَحَلَّ لَهُمْ سِوَاهُ مِنْ رَغْبَةٍ مِنْهُ فِيمَا حَرَّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا زُهْداً فِيمَا أَحَلَّ لَهُم ...»(من لایحضره الفقیه، ابن بابویه، ج3، صص345و346.).
[19]. فیزیولوژی اعصاب و غدد درونریز، حائری روحانی، 1382.
[20]. «وَ لَوْ رَأَيْتَ الدِّمَاغَ إِذَا كُشِفَ عَنْهُ لَرَأَيْتَهُ قَدْ لُفَّ بِحُجُبٍ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ لِتَصُونَهُ مِنَ الْأَعْرَاضِ وَ تُمْسِكَهُ فَلَا يَضْطَرِبَ وَ لَرَأَيْتَ عَلَيْهِ الْجُمْجُمَةَ بِمَنْزِلَةِ الْبَيْضَةِ كَيْمَا تَقِيهِ هَدَّ الصَّدْمَةِ وَ الصَّكَّةِ الَّتِي رُبَّمَا وَقَعَتْ فِي الرَّأْسِ ثُمَّ قَدْ جُلِّلَتِ الْجُمْجُمَةُ بِالشَّعْرِ حَتَّى صَارَتْ بِمَنْزِلَةِ الْفَرْوِ لِلرَّأْسِ يَسْتُرُهُ مِنْ شِدَّةِ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ فَمَنْ حَصَّنَ الدِّمَاغَ هَذَا التَّحْصِينَ إِلَّا الَّذِي خَلَقَهُ وَ جَعَلَهُ يَنْبُوعَ الْحِسِّ وَ الْمُسْتَحِقَّ لِلْحِيطَةِ وَ الصِّيَانَةِ بِعُلُوِّ مَنْزِلَتِهِ مِنَ الْبَدَنِ وَ ارْتِفَاعِ دَرَجَتِهِ وَ خَطِيرِ مَرْتَبَتِه»(توحید المفضل، مفضل ابن عمر، 1379، ص64).
[21]. « فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ لِمَ صَارَ الْمُخُّ الرَّقِيقُ مُحَصَّناً فِي أَنَابِيبِ الْعِظَامِ هَلْ ذَلِكَ إِلَّا لِيَحْفَظَهُ وَ يَصُونَه»(همان، ص ۶۷).
[22]. تشریح موضعی و مصور مغز و نخاع، امامی میبدی، 1377.