4-14- سرفصل (13): سیستم پوششی
1401/10/18 10:42فصل قبل
پوست یکی از بزرگترین اعضا بدن است و بهعنوان یک سد محافظتی بین محیط و درون بدن عمل میکند. ضمایم این دستگاه شامل مو، ناخن و غدد عرق و چربی هستند. پوست متشکّل از سه لایه اصلی است: روپوست (اپیدرم) که لایه نازکتر خارجی هست و درم که لایه ضخیمتر داخلی است و آخرین لایه هایپودر است.[1]
لایههای تشکیل دهنده اپیدرم از سطح به عمق عبارتاند از:
الف – لایه شاخی (خارجیترین لایه). ب –لایه شفاف. ج – لایه دانه دارد – لایه خاردار. ه – طبقه قاعدهای یا طبقه بازال و غشای پایه.
پوست یک عضو زنده است ولی فوقانیترین لایه اپیدرم، لایهشاخی که سطح پوست را تشکیل میدهند؛ متشکل از سلولهای مرده هست و روزانه تعداد زیادی از این سلولها ریزش میکنند. وظیفه اصلی در محفظ استحکام و ارتجاع پوست است و نقش مهمی بهعنوان یک گیرنده حسی و یک تنظیم کننده داخلی بازی میکند. این لایه از دو طبقه عمده تشکیل میشود که این لایهها از سطح به عمق عبارتاند از: الف) درم پاپیلر. ب) درم رتیکولر. هیپودرم، پوست را به بافتهای زیرین متصل مینماید و به دلیل فراوانی سلولهای چربی، خاصیت ارتجاعی بسیار دارد.[2]
÷ |
شکل 17-4: ساختار آناتومیک لایه های مختلف پوست. برگرفته از کتاب بافت شناسی راس |
پوست به واسطه وسعت سطح و موقعیت خارجی آن بهصورت گیرنده وسیع برای محرکهای خاص عمل میکند. تعداد زیادی گیرنده حسی در پوست وجود دارد. پایانههای آزاد عصبی در لایه پاپیلار درم هستند و به دماهای بالا و پایین، حس درد و حس سوزش و خارش جواب میدهند. سلولهای مرکل به لمس ضعیف و آرام حساسند و جسمک مایسنر نیز به لمس حساس بوده و به لمس شدید و سخت و ارتعاشات حساسند. جسمک رافینی با تنش و یا چرخش در پوست تحریک میشود.[3] قرآن کریم در ضمن آیات عذاب به این موضوع سوختن پوست اشاره میکند: «إِنَّ الَّذينَ کَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْليهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزيزاً حَکيماً؛[4] کسانی که به آیات ما کافر شدند، بهزودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوستهای تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوستهای دیگری به جای آن قرار میدهیم تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روی حساب، کیفر میدهد)». عوض نمودن پوست برای چشیدن رنج سـوخـتـن بـه ایـن معـنـی اسـت که وقـتی پـوسـت میسوزد انسان دیگر سوزش سوختن را احساس نمیکند. اعصابی که گرما و سوختگی را احساس میکنند در پوست در سـطح بدن هستند. اندامهای زیر پوستاعصاب احـسـاس گـرمـا و سـوزش را ندارند. وقتی پوست بصورت کامل میسوزد انسان دیگر گرما و سـوختگی را احساس نمیکند. در سوختگی های درجه اول و دوم به دلیل اینکه سوختگی شدید نیست و هنوز اعصاب گرمایی پوست و سیستم عصبی آن فعال است درد به شدت احساس میشود.سوختگی درجه سوم که عمق سوختگی بسیار زیاد است همراه با بافتهای پوست و گوشت، سیستم عصبی آن نیز از بین میرود در نتیجه درد سوختگی کمتر احساس میشود. نکته اگر عذابهای جهنمیان از سوختگیهای درجه سوم و چهارم بود، احساس سوختگی نمیکردند ولی در این آیه اشاره شده است که پوست آنها را بریان میکنند و سپس پوست را دوباره میرویاند تا عذاب را بچشند. (هرچه شدت و عمق سوختگی بیشتر میشود، درد کمتر میشود). علت این تبدیل پوستها ظاهراً این است که به هنگام سوخته شدن پوست ممکن است درد کمتر احساس شود اما برای اینکه مجازات آنها تخفیف نیابد و درد و الم را کاملاً احساس کنند پوستهای تازهای بر بدن آنها میروید و این نتیجه اصرار در زیر پا گذاشتن حق و عدالت و انحراف از فرمان خداست.[5] |
4-14-2-مطلب درسی (2): مو و ناخن
موها جزئی از سیستم پوششی هستند که مشتق از تورفتگی اپیدرمی بوده و در درم قرارگرفتهاند. هر مو دارای یک قسمت بیرون از پوست به نام ساقه مو و یک قسمت درون پوستی به نام ریشه مو هست که هر دو قسمت ساختمان بافتشناسی یکسانی دارند. به جز پوست صاف کف دست و پا،لب، نوک پنیس، کلیتوریس و لبیا مینور، بقیه قسمتهای پوست، حداقل تعداد مو را دارند.[6]
حکمت این مطلب در توحید مفضل نیز اشاره شده است که امام جعفر صادق A فرمودند: «و همچنین مو را در جایی که ضرر دارد نرویانیده است. اگر مو در چشم روئیده میشد موجب کوری میشد و اگر در میان دهان میروئید آشامیدن و خوردن بر این کس ناگوار میشد و اگر در میان کف دست میروئید احساس اشیاء را به لمس نمیتوانست کرد و بعضی از اعمال به آسانی انجام نمیشد؛ و اگر در آلت تناسلی مرد میروئید، لذت ارتباط جنسی از مرد و زن گرفته میشد. پس نظر کن که جاییکه مصلحت در روئیدن مو نیست نروئیده و این نه مخصوص به انسان است، بلکه در بهایم و درندگان و سایر حیوانات که نسل میآورند نیز دیده میشود که همه اعضاء بدن را مو گرفته بهغیر از این مواضع، به سبب وجوهی که ذکر شد».[7] |
ناخنها نیز جز ضمایم پوست بوده و ساختارهای سخت و شاخی هستند که در فرآیندی مشابه به شکلگیری لایه شاخی در پوست و مو تشکیل میشوند و انتهای انگشتان دستوپا را میپوشانند. ناخنها از ماتریکس که زیر یک چین پوستی به نام کوتیکول قرار دارد و از لانولا که منطقهای هلالی شکل در قاعده ناخن است، رشد میکنند. قابل دیدترین قسمت ناخن، صفحه آن هست که معادل لایه شاخی پوست (قسمت مرده آن) هست. این قسمت بر روی بستر ناخن که یک ناحیه غنی از عروق خونی است قرار گرفته است.[8]
شکل 18-4: ساختار آناتومیک ناخن برگرفته از کتاب بافت شناسی جان کوئیرا |
امام صادق A خطاب به مفضّل بن عمر میفرماید: «ای مفضّل! در این بیندیش که چرا ناخنها در سر انگشتها واقع شدهاند. جز برای آنکه از انگشت محافظت کنند و در انجام دادن کارها یاری دهند»[9] و همچنین فرمودند: تأمل کن و عبرت بگیر در آفریدن مو و ناخنها که چون رشد میکنند و دراز میشوند و باید کوتاه شوند. پس به این سبب آنها را بیحس گردانیده که از قطع آنها، دردی احساس نشود. و اگر چنین نمیبود آدمی میان دو امر سخت و ناملایم مردد میشد که یا بلند و مشکلزا شوند، و یا کوتاه اما دردناک».[10] همچنین امام صادق A فرمودند:«ناخنها را کوتاه کنید؛ زیرا جایگاه شیطان (میکروب) است».[11] |
4-14-3- مطلب درسی (3): دانش انگشتنگاری در قرآن
درهم فرورفتگی اپیدرم و درم از نوع میخ و حفره است که در بخش اعظم پوست دیده میشود البته در پوست ضخیم کف دستوپا این حالت بصورت ستیغها و شیارهایی تکامل یافته است که برای هر فردی الگوهای ویژهای ایجاد کرده است که در سطح پوست بصورت ترکیبی از حلقهها، قوسها و مارپیچها ظاهر میشوند. به این ویژگی خطوط پوست یا اثر انگشت گفته میشود.[12]
شکل 19-4: الگوهای مختلف اثر انگشت
در قرآن کریم به این دستاورد علمی اشاره شده است: «أ یَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ؛[13] آیا انسان میپندارد که ریزههای استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد آری بلکه تواناییم که حتی انگشتان (خطوط سر انگشتان) را هم یکایک درست و بازسازی کنیم (موزون و مرتب کنیم).» در توضیح آیه گفته شده است: بنان در لغت هم به معنی انگشتان آمده و هم به معنی سر انگشتان و در هر دو صورت اشاره به این نکته است که نه تنها خداوند استخوانها را جمعآوری میکند و به حال اول بازمیگرداند، بلکه استخوانهای کوچک و ظریف و دقیق انگشتان را همه در سر جای خود قرار میدهد و از آن بالاتر خداوند حتی سر انگشتان او را بهطور موزون بهصورت نخست باز میگرداند. این تعبیر میتواند اشاره لطیفی به خطوط سر انگشت انسانها باشد که میگویند کمتر انسانی در روی زمین پیدا میشود که خطوط سر انگشت او با دیگری یکسان باشد، یا به تعبیر دیگر خطوط ظریف و پیچیدهای که بر سر انگشتان هر انسانی نقش است معرف شخص او است و لذا در عصر ما مسئله انگشتنگاری بهصورت علمی در آمده و به وسیله آن بسیاری از مجرمان شناخته شده و جرمها کشف گردیده است، همینقدر کافی است که مثلاً یک سارق هنگامیکه وارد اتاق یا منزلی میشود دست خود را بر دستگیره در یا شیشه اتاق یا قفل و صندوق بگذارد و اثر خطوط انگشتانش روی آن بماند، فوراً از آن نمونهبرداری کرده، با سوابقی که از سارقان و مجرمان دارند مطابقه نموده و مجرم را پیدا میکنند».[14] همه انسانها حتی دوقلوهای همسان اثرانگشت مخصوص به خود را دارند که این موضوع اشاره به تفاوتهای اپی ژنتیکی دارد که حتی با داشتن ژنتیک یکسان در دوقلوهای تک تخمکی این تفاوت در اثر انگشتان دیده میشود.[15] اگر با چاشنی ذوق به مسئله نگاه شود، شاید بتوان گفت: «منحصر بودن اثر انگشت هر انسانی نشان میدهد که او منحصر به فرد است و مشابه یا بدل ندارد لذا نباید کسی خود را با دیگران مقایسه و احساس حقارت یا برتری کند». |
4-14-4- مطلب درسی (4): بازتاب عملکردهای انسان توسط پوست
وقتی مغز انسان چیزی میشنود یا به چیزی گوش میدهد و چیزی را میبیند ضمن اینکه از آن نسـخه برمیدارد، آن را منعکس میکند، بطوریکه میتوان با گیرنده آن امواج را گرفـت و فهـمـیـد کـه مثلاً فرد به چه نگاه میکند. همینطور در رابطه با مواردی که قـبلاً به آنها نگاه کرده یا گوش داده یا آنها را انجام داده است. پـوسـت نـیـز فـقـط شـکـل و نـمود اعضای داخلی را نشان نمیدهد بلکه پوست حالات اعضای داخلی را منعکس میکند. مثلاً اگر کسی به ناراحتی قـلب (که در داخل سـینه قـرار دارد) مواجه شود، درد از طریق عصبِ خاصِ آن، در ناحیه کتف چپ یا نـواحی مرتبط با آن عصب نیز مشاهده میگردد. یا میتواند تصویری از یک درد درونی را به شـکـل و عـلامـت مـعــینی نشـان بـدهـد کـه یـک پزشک متخصص بهراحتی میتواند نوع درد و بیماری را تشخیص بدهد. همینطور میتواند عملکردهای شنوایی، دیدگان و پوست، کارهای انسان را بازتاب میدهد. انسان در شرایط خاصی (که شرایط قـیامت ازجمله آن است) را بارز کند.
در قرآن کریم در کنار بازتاب اعمال ما توسط چشم و گوش به بازتاب اعمال توسط پوست نیز اشاره شده است:
«حَتَّی إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّه وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛[16] تا اینکه وقتی به آن (آتش) رسیدند شنوایی، دیدگان و پوست آنها گواهی میدهد که چه کارهایی را انجام میدادهاند»! و به پوست [بدن] خود میگویند چرا بر ضد ما شهادت دادید میگویند همان خدایی که هر چیزی را به زبان درآورده ما را گویا گردانیده است و او نخستین بار شما را آفرید و به سوی او برگردانیده میشوید.»
تفسیر نمونه در ذیل این آیه به این نکته اشاره کرده است:
«به هر حال آن روز، روز رسوایی بزرگ است، روزی است که تمام وجود انسان به سخن در میآید، تمامی اسرار او را فاش میکند، که تمام گنهکاران را در وحشت عمیقی فرو میبرد، اینجاست که رو به پوستهای تن خود کرده، فریاد میزنند: چرا شما بر ضد ما گواهی دادید؟! «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا».ما که سالیان دراز شما را نوازش دادیم، از سرما و گرما حفظ کردیم، شستشو و نظافت و پذیرایی نمودیم، شما چرا اینچنینید؟! آنها در پاسخ میگویند: همان خدایی که هر موجودی را به نطق در آورده، ما را به سخن درآورده است «قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْء».
خداوند مأموریت افشاگری را در این روز و این دادگاه بزرگ بر عهده ما گذارده، و ما چارهای جز اطاعت فرمان او نداریم، آری همان کس که قدرت نطق را در موجودات ناطق دیگر آفریده در ما نیز این توانایی را قرارداده است. جالب اینکه آنها تنها از پوست تنشان این سؤال را میکنند نه از سایر گواهان، مانند چشم و گوش. ممکن است به خاطر این باشد که گواهی پوست از همه عجیبتر و شگفتانگیزتر، و از همه گستردهتر و وسیعتر است، همان پوستی که خود باید قبل از همه اعضاء طعم عذاب الهی را بچشد به چنین گواهی برمیخیزد، و این راستی حیرتآور است».[17]
4-14-5- مطلب درسی (5): واکنش پوست به عوامل محیطی
مسئله ارتباط مستقیم اعصاب و روان انسان و سیستم عصبی به پوست امری اثبات شده هست در صورت استرس٬ پوست انسان نیز از سیستم عصبی تأثیر خواهد گرفت و سپس در حالتی که انسان آرام شد پوست انسان نیز به واسطه سیستم عصبی آرامتر خواهد شد.[18] پوست، نقش قابل توجهی در تنظیم دمای بدن ایفا میکند. اگر بدن خیلی گرم شود، عروق خونی متسع[19] شده تا اجازه دهند خون بیشتری به پوست برسد. این امر باعث میگردد تا پوست، برافروخته به نظر رسد. اگر بدن خیلی سرد شود، عروق خونی باریک میگردند. عضلات راست کننده مو منقبض شده، باعث راست شدن موها و کشش پوست میگردد که حالتی شبیه پوست غاز پیدا میکند.[20] سایر عکسالعملهای دیگر انسان مانند عکسالعمل در برابر اسـترس و یا ترس، درست مانند عکسالعمل پـوسـت در کاهش دما بوده و اثر آن روی پوست بارز میشود و پوست سفـت میشود.
«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلي ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَي اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ؛[21] خدا بهترین سخن را نازل کرده کتابی که ابعادش به هم مربوط و به یکدیگر منعطف است آنهایی که از پروردگارشان خشیت دارند از شنیدنش پوست بدنشان جمع میشود و در عین حال پوست و دلشان متمایل به یاد خدا میگردد این هدایت خداست که هر که را بخواهد با آن هدایت میکند و کسی که خدا گمراهش کند دیگر راهنمایی نخواهد داشت.» خداست که قرآن را که نیکوترین سخنهاست نازل فرموده چون قرآن مشتمل بر حق محض است و ابداً باطل در آن رخنه نمیکند. چه ترسیم جالب و زیبایی از نفوذ آیات قرآن در دلهای آماده، نخست در آن ترس و خوفی ایجاد میکند (پوست بدنهایشان جمع میشود)، خوفی که مایه بیداری و آغاز حرکت است و ترسی که انسان را متوجه مسئولیتهای مختلفش میکند. در مرحله بعد حالت نرمش (پوست بدنشان نرم میگردد) و پذیرش سخن حق به او میبخشد و به دنبال آن دلهایشان آرامش مییابد. خداترسی، در ظاهر جسم و بدنِ مؤمنان نمایان است و صورت آنان بیانگر سیرت آنان است. خداوند، اسباب هدایت را برای همه فراهم کرده است، امّا تنها گروهی این هدایت را میپذیرند.[22] |
4-14-6- مطلب درسی (6): دلایل رویش مو در زیر بغل و ناحیه تناسلی
تعبیر موی زائد در تعابیر عرفی متفاوت با تعابیر دقیق پزشکی است؛ در تعابیر عرفی منظور مویی است که در مناطقی از بدن مانند زیر شکم و یا زیر بغل میروید اما در اصطلاح پزشکی به موهای زیر بغل یا زیر شکم موی زائد گفته نمیشود، بلکه منظور از موهای زائد موهایی است که در نقاط گوناگون بدن فرد میروید، درحالی که به شکل متداول و طبیعی نمیبایست بروید مانند رویش مو در نواحی چانه در خانمها.
در روایات بهصورت کلی اشاراتی به دلیل رویش این موها و برخی فواید وجود آنها، به خصوص اقدام به زدودن آنها شده، یعنی از موهای زیر بغل و موهای اطراف عورت بهعنوان موهایی که برطرف کردن آنها به شکلی که سنت است، برای سلامتی انسان مفید است، تعبیر شده است. بیشترین اشاراتی که دراینباره در منابع دینی موجود هست، مربوط به روایت معروف «توحید مفضل» است که از امام صادق A نقل شده و نکاتی را در خصوص حکمتهای بهداشتی و اخلاقی رویش مو در بدن به ویژه موهای زاید بیان مینمایند: مفضل بن عمر یکی از شاگردان امام صادق A در این زمینه از آن حضرت چنین نقل میکند: «در این بنگر و تأمل کن که چه تدبیر نیکویی در آفرینش موها و ناخنهاست. ازآنرو که از چیزهاییاند که بلند و زیاد میشوند، به گونهای که پیوسته نیاز است که کوتاه شوند. فاقد حس آفریده شدهاند، تا انسان از کوتاه کردن آنها احساس درد نکند؛ در حالی که اگر مو و ناخن از چیزهایی بودند که حس داشتند، انسان، در کوتاه کردن و چیدن آنها، میان دو ناخوشایند، میماند؛ آنها را واگذارد تا بلند شوند و بر او سنگینی کنند، یا آنکه با تحمَل درد و رنجی آزار دهنده، آنها را کوتاه کند. مفضَل میگوید: چرا اینها به گونهای آفریده نشدهاند که زیاد و بلند نشود تا انسان به کوتاه کردن آنها نیازمند گردد؟ امام صادق A فرمودند: خداوند را دراینباره بر بنده، نعمتهایی است که آنها را نمیشناسند تا او را سپاس گوید. دردها و بیماریهای بدن، همراه با در آمدن موها از بستر خود و درآمدن ناخنها از انگشتان، از بدن بیرون میروند. از همین رو، انسان به نوره کشیدن، سر تراشیدن و کوتاه کردن ناخنها در هر هفته، توصیه شده تا موها و ناخن رشد سریع تری یابند. [چرا که] با در آمدن آنها، دردها و بیماریها از تن بیرون روند. امَا هنگامی که بلند شوند، سرگردان میمانند، رشدشان کاهش مییابد و بدین سبب، مایههای دردها و بیماریها در بدن حبس میشود و بیماریها و دردهایی را پدید میآورد. نیک اندیشه کن که چگونه آفرینش خدا از هر خطا، ضرر و ناهماهنگی به دور است و یکسره حکمت و تقدیر است و مصلحت و سود. اصحاب «مانی» و دیگران که خواستند بر آفرینش و هدفمندی آن اشکال گیرند، رویش مو در زهار(ناحیه آلت تناسلی) و زیر بغل را ناروا شمردند، غافل از اینکه رشد مو در این مکانها با وجود رطوبت در آنها مرتبط است و چنانکه گیاه در جای مرطوب میروید، مو نیز در این جاها رشد میکند. آیا نمیبینی که این جاها برای پذیرش مواد زاید بدن از همهجا مناسبتر است؟ وانگهی این امر باعث میشود که [گذشته از تدابیر الهی] خود انسان نیز قدری به بدن خود برسد و از رهگذر بهداشت و نظافت، تنی سالم داشته باشد».[23] |
طبق آنچه که از کلام امام صادق(ع) گذشت، جای تأمل است که آیا شیوههای جدید زدودن موهای زائد که منجر به عدم رویش دائمی آنها میشود با سلامت و صحت بدن منافات دارد یا نه؟
[1]. Junqueira’s Basic Histology: Text and Atlas, Anthony Mescher,15th Edition , cGraw-Hill Education, 2018
[2]. Ibid.
[3]. Junqueira’s Basic Histology: Text and Atlas, Anthony Mescher,15th Edition, cGraw-Hill Education, 201; Histology A Text and Atlas, with Correlated Cell and Molecular Biology. Ross Michael H, Pawlina MD, Wojciech Pawlina, 6th edition, LWW, 2010.
[4]. نساء/ آیه 56.
[5]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، 1380، ج3، ص 427.
[6]. Junqueira’s Basic Histology: Text and Atlas, Anthony Mescher,15th Edition, cGraw-Hill Education, 2018.
[7]. «مَنَعَ مَعَ ذَلِكَ الشَّعْرَ مِنَ الْمَوَاضِعِ الَّتِي تَضُرُّ بِالْإِنْسَانِ وَ تُحْدِثُ عَلَيْهِ الْفَسَادَ وَ الضُّرَّ لَوْ نَبَتَ الشَّعْرُ فِي الْعَيْنِ أَلَمْ يَكُنْ سَيَعْمَى الْبَصَرُ وَ لَوْ نَبَتَ فِي الْفَمِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيُنَغِّصُ عَلَى الْإِنْسَانِ طَعَامَهُ وَ شَرَابَهُ...»( توحید المفضل، مفضل بن عمر، ص67.).
[8]. Junqueira’s Basic Histology: Text and Atlas, Anthony Mescher,15th Edition, cGraw-Hill Education, 2018.
[9]. «لِمَ صَارَتِ الْأَظْفَارُ عَلَى أَطْرَافِ الْأَصَابِعِ إِلَّا وِقَايَةً لَهَا وَ مَعُونَةً عَلَى الْعَمَل»( توحید المفضل، مفضل بن عمر، ص67).
[10]. «تَأَمَّلْ وَ اعْتَبِرْ بِحُسْنِ التَّدْبِيرِ فِي خَلْقِ الشَّعْرِ وَ الْأَظْفَارِ فَإِنَّهُمَا لَمَّا كَانَا مِمَّا يَطُولُ وَ يَكْثُرُ حَتَّى يُحْتَاجَ إِلَى تَخْفِيفِهِ أَوَّلًا فَأَوَّلًا جُعِلَا عَدِيمَا الْحِسِّ لِئَلَّا يُؤْلِمَ الْإِنْسَانَ الْأَخْذُ مِنْهُمَا...»( همان، ص 72).
[11]. «إنَّما قُصّوا الأظفارَ لأِنَّها مَقيلُ الشَّيطانِ»( الکافی، کلینی، بی تا، ج6، ص490).
[12]. Junqueira’s Basic Histology: Text and Atlas, Anthony Mescher,15th Edition, cGraw-Hill Education, 2018.
1. قیامت/ آیات 3 و 4.
[14]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، 1380، ج25، ص279.
[15]. Human embryology and developmental biology, Carlson Bruce M, 3th Edition, Mosby; 2004
[16] . فصلت/ آیات 20 ـ 21.
[17]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج20، صص251 ـ250، 1380.
[18]. وانگک، نوروآناتومی، 1370.
[19] . وسیع ، گشاد. (فرهنگ معین)
[20]. Junqueira’s Basic Histology: Text and Atlas, Anthony Mescher, 15th Edition , cGraw-Hill Education, 2018.
[21]. زمر/ آیات 23.
[22]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، 1380، ج4، ص223.
[23]. «تَأَمَّلْ وَ اعْتَبِرْ بِحُسْنِ التَّدْبِيرِ فِي خَلْقِ الشَّعْرِ وَ الْأَظْفَارِ فَإِنَّهُمَا لَمَّا كَانَا مِمَّا يَطُولُ وَ يَكْثُرُ حَتَّى يُحْتَاجَ إِلَى تَخْفِيفِهِ أَوَّلًا فَأَوَّلًا جُعِلَا عَدِيمَا الْحِسِّ لِئَلَّا يُؤْلِمَ الْإِنْسَانَ الْأَخْذُ مِنْهُمَا...»(بحارالانوار، مجلسی، 1404، ج3، صص76 ـ 77).