برهان‌هاي نظم و هدايت

1401/09/30 11:44
فصل قبل

 

آيتالله مطهري در کتاب توحيد به تفصيل دربارهي برهانهاي نظم و هدايت بحث کرده است. در برهان نظم از ساختار دقيق و منظّم موجودات بحث ميشود. مطالعهي يک جاندار، چه بهصورت ماکرو و چه بهصورت ميکرو، ما را به اين نظم فوقالعاده ميرساند. توجّه داشته باشيد اين فرضيه که موجودات با تکامل تصادفي در طول زمان به اين مرحله رسيدهاند، با در نظر گرفتن احتمالات، شايد به زماني بيش از عمر کره زمين و حتي کيهان نياز داشته باشد!

بايد گفت با حساب احتمالات بهراحتي ميتوان اثبات کرد که پديد آمدن چنين نظمي بهصورت تصادفي امکانپذير نيست. بهعنوانمثال براي اينکه دست شخصي بهصورت تصادفي و بيهدف به صفحه کليدي با 32 حرف، برخورد کند و يک کلمهي با معني مانند «علي» به وجود آيد احتمالي برابر با   دارد. به اين صورت که   احتمال دارد که در بار اول حرف ع نوشته شود. در بار دوم و سوم نيز هرکدام   احتمال دارد که حرف ل و ي نوشته شود. بهعبارتديگر اگر نوشتن اين کلمه   بار تکرار شود احتمال دارد يکبار کلمهي «علي» نوشته شود. حال براي نوشته شدن تصادفي يک جملهي معنادار مانند «بنيآدم اعضاي يکديگرند» با توجّه به اينکه از 19 حرف (بدون محاسبهي فاصلهها) تشکيلشده است اگر تعداد برخورد تصادفي دست به صفحهکليد   بار تکرار شود احتمال دارد يکبار جمله «بنيآدم اعضاي يکديگرند» نوشته شود. اگر چنين عددي با طول عمر زمين مقايسه شود مشخص ميگردد عملاً به وجود آمدن چنين جملهاي در طول زمان عمر زمين امکانناپذير است! طول عمر زمين را 4 الي 5 ميليارد سال تخمين زدهاند و زمان پيدايش موجودات زنده را حدود 200 ميليون سال برآورد کردهاند. اگر اين زمان را به ساعت تبديل کنيم و فرض کنيم در هر ساعت يکبار عمل نوشتن اتفاق بيفتد، تعداد کل تکرارها برابر با  خواهد شد که اصلاً قابل مقايسه با عدد فوق نيست (عدد فوق تقريباً 1،000،000،000،000،000 برابر تعداد کل تکرارهاي ممکن است).

مشاهده ميشود به وجود آمدن جملهاي به اين کوچکي بهصورت تصادفي در طول عمر زمين (تا چه رسد به مدّتزمان کوتاهتري که حيات در روي زمين شکلگرفته است) امکانپذير نيست. با اين حساب چگونه ممکن است مخلوقات موجود در عالم که بدن آنها از هزاران جزء تشکيلشده و هر جزء ساختمان بسيار پيچيدهاي دارد و براي به وجود آمدن هر جزئي، فراهم بودن دهها يا صدها شرط لازم است، در اين مدّت محدود به اين شکل فعلي برسد؛ بنابراين احتمال پديد آمدن موجودات عالم بهصورت تصادفي منتفي است.

فرد هويل[1] در اواخر عمرش يکي از سرسختترين منتقدان نظريهي تکامل بود. وي احتمال تصادفي در کنار هم قرار گرفتن آنزيمها حتي براي سادهترين سلّول را 1 در 10 به توان 40000 حساب کرد و احتمال تشکيل حيات عالي (تکامل يافتهتر) را برابر با احتمال ساخته شدن يک هواپيماي بوئينگ 747 با تمامي ابزارها و تسهيلات داخل آن بر اثر وزيدن گردبادي در يک زبالهداني دانست. همچنين هويل چون عقايد اتئيستي[2] داشت (منکر خدا بود)، براي گريز از دخالت دادن آفريدگار دربارهي منشأ حيات اظهار کرد: «حيات نميتواند در اينجا روي زمين شکل گرفته باشد و به نظر نميرسد که تکامل زيستشناختي بتواند بهصورت نظريهاي در ارتباط با زمين، ظهور حيات را توضيح دهد. ژنها خارج از زمين فرآيند تکامل حيات را بر عهده داشتهاند. اين موضوع ميتواند در آينده با امکانات علمي با آزمايش و محاسبه ثابت شود.»

ناگفته نماند قسمت اول سخن هويل که مي گويد عمر زمين براي شکلگيري حيات به صورت تصادفي کافي نيست، سخن درستي است، امّا قسمت دوم سخن او که نتيجه مي گيرد حيات لزوما از خارج زمين به زمين منتقل شده است، سخن بي دليلي است و صحيح آن است که بگوييم تکامل با تدبير الهي صورت گرفته است.

جزء جزء جهان هستي نشان آفرينش حکيمانه و نظم هدفمند است که در علوم مختلف از جمله علم زيستشناسي ميتوان براي آن نمونههاي مختلف ذکر کرد. يک نمونه که تصادفي نبودن هستي را نشان ميدهد، تواناييهاي مغز است که يکي از نمودهاي آن قدرت تکلّم در انسان است. قدرت تکلّم پديدهاي شگفتآور است. شايد بتوان تکامل يک ويژگي خاص همچون بلندي گردن زرّافه را از طريق انباشته شدن پياپي متغيرهاي تصادفي تصوّر نمود، امّا چگونه ميتواند يک مکانيسم بسيار پيچيده همچون زبان با آنهمه عناصر درهمتنيده و تلفيق ظرافتها، از طريق عملکرد کاملاً تصادفي انتخاب طبيعي تکامليافته باشد؟ اما علاوه بر ساختار منظم موجودات، عملکرد هدفمند و پيچيدهي آنان نيز نشان از آن دارد که يک نيروي دانا و داراي شعور آنها را هدايت ميکند که به اين اصل، برهان تدبير يا همان هدايت گفته ميشود. موجوداتي که خلقشدهاند، سرگردان نيستند، بلکه رهبري ميشوند و اين اصل هدايت در تمامي کائنات مشاهده ميگردد، مثلاً انطباق با محيط را در نظر بگيريد: فرض کنيد موجود زندهاي در محيطي قرار ميگيرد که ساختمان کنونياش چندان با زندگي در محيط جديد سازگار نيست؛ اين موجود يا محکوم به فناست يا بايد تغيير کند که البتّه اين موجود تغيير را انتخاب ميکند. انتخاب اين تغييرات هدفدار که لازمهي بقاي جاندار است، چگونه توضيح داده ميشود؟

اگر آن را هم فقط به ساختار و تغييرات ژنتيکي تصادفي[3] نسبت دهيم کافي است؟

مادّه بهخوديخود شعور، اراده و ابتکار ندارد و نميتواند انتخاب کند. پس اين انتخابها و ابتکارها در نهايت مربوط به يک نيروي غيرمادّي است که با توجّه به علم وسيع و قدرت بيپاياني که دارد نميتواند غير از خداوند بزرگ باشد. نمونههايي از هدايتهاي شگفتانگيز جانوري در کتاب توحيد استاد مطهري آمده است: از لانهسازي زنبور، مورچه و موريانه تا مهاجرت ماهيها از رودخانه به دريا يا بالعکس مثالهايي است که کتابهاي بسياري نيز دربارهي آن نوشتهشده است.[4]

اينکه تمامي دستگاههاي بدن در يک راستا عمل ميکنند تا محيط داخلي، ثبات ويژهاي متناسب با کارکرد بدن داشته باشد (هومئوستازي) نمونهاي از هدايت الهي است. از اين باب مثالهاي متعددي در تنظيم املاح پتاسيم، کلسيم، سديم، اکسيژن، هيدروژن، دياکسيد کربن و مواد شيميايي ديگر (که لازمه حياتاند) ميتوان ذکر کرد.

در علم زيستشناسي رشد تمام ابعاد موجودات زنده وابسته به دو عامل است که هريک بخشي از موضوع را هدايت ميکنند: ساختار خود جاندار (ژنتيک) و محيط. اين جالب است که اين دو با هماهنگي کامل در مسير رشد روبهجلو پيش ميروند. جاندار بدون محيط و محيط بدون جاندار چيز ديگري خواهند بود درست مثل اکسيژن و هيدروژن که در کنار هم ساختار جديدي به نام آب تشکيل ميدهند. اگر بگويند محيط خودبهخود به وجود آمده و موجود نيز به شکلي تصادفي شکلگرفته است، هماهنگي اين دو چگونه قابل توضيح است

هرگاه در طبيعت پيرامون خود با دقّت نگاه کنيم، ميبينيم علاوه بر آنکه هر موجودي بهتنهايي داراي يک ساختار پيچيده و منظم است، با موجود يا موجوداتي ديگر هماهنگ است. جانداران و گياهان را که ملاحظه کنيم، نوعي هماهنگي بين آنها مشاهده ميشود، بهگونهاي که انسان منصف اذعان ميکند اين هماهنگي برنامهريزيشده و هدفمند است. بهعنوانمثال درختان اکسيژن توليد ميکنند و جانوران مصرف ميکنند. يا در دريا ماهيان تعداد بيشماري تخمريزي ميکنند تا تعدادي از آنها به بچه مبدّل گردد و مابقي آنها خوراک ديگر موجودات دريايي شود. يعني بين تعداد تخم اين ماهيان و نياز ساير ماهيان به غذا هماهنگي وجود دارد. بهطورکلي زنجيرهي غذايي، يک مجموعهي هماهنگ است که اجزاي آن با يکديگر ارتباط هدفمند دارند. مثال ديگر آنکه ريشهي برخي گياهان رشد مستمري دارد که ميتواند براي خاک مضر باشد و از طرف ديگر دندان برخي جوندگان بيشازحد نيازشان رشد ميکند، استفاده جوندگان از ريشه گياهان از طرفي موجب ساييده شدن دندانشان ميشود و از سوي ديگر از رشد بيرويهي ريشهي گياهان جلوگيري ميکند[5].

مثال ديگر از هماهنگي هدفمند موجودات زنده با محيط، رشد دانههاي گياهان مناطق بياباني پس از چند بارندگي پيدرپي است. علّت اين است که در سطح برخي از اين دانهها موادي بازدارندهي رشد وجود دارد که مانع از رشد دانه پس از يک بارندگي معمولي ميگردد. اين خاصيت باعث ميشود که دانهي گياه وقتي رشد کند که چند بارندگي پيدرپي اتفاق بيافتد و دانه پس از رشد، رطوبت کافي براي تبديلشدن به يک گياه کامل و توليد دانه داشته باشد و بدينصورت نسل خود را حفظ کند. اگر با يک بارندگي رشد ميکرد نميتوانست توليد دانه کند چون به رشتهي نهايي نمي رسيد. بنابراين نسلش منقرض ميشد، و اين نشان از هماهنگي برنامهريزيشده بين گياه و محيط است.

اگر با تدبّر به جهان بنگريم، هزاران هزار نمونه از اين هماهنگي مشاهده ميشود که نميتوان آن را حمل بر تصادف کرد.

 

 


[1]. Fred Hoyle

 

[2]. Atheism

 

[3]. منکران خدا ساختار موجودات زنده و تغييرات ژنتيکي آن را تصادفي مي دانند، در حالي که اگر فرضاً اين امر را تصادفي بدانيم هماهنگي موجودات با محيط را نمي توانيم تصادفي بدانيم چون نياز به انتخاب و شعور دارد. هرچند ما اين امر (ساختار و تغييرات ژنتيکي) را نيز تصادفي نمي دانيم به عنوان مثال تابش نور با شدت و زمان مناسب موجب تبديل پروپلاستها  به کلروپلاستها در مسيري مشخص ميشود و همواره چنين است. اگر چنين نباشد تصادفي است.

 

[4]. جهت مطالعه بيشتر مراجعه کنيد به کتاب توحيد اثر شهيد مطهري.

 

[5]. ناگفته نماند وقتي فردي(مثلاً يک کشاورز) فقط منافع خودش را نگاه کند، جوندگان را آفت محسوب ميکند، امّا چنانچه به صورت کلان به موضوع نگاه شود، جوندگان براي طبيعت مفيد و لازم هستند.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات