معيارهاي کاربرد الهي

1401/10/04 15:55
فصل قبل

 

در اين نوشتار معيارهاي کاربرد الهي علم پنج معيار به شرح زير است[1]:

عقايد و جهانبيني الهي

منظور از عقايد و جهانبيني الهي، توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت است. اين عقايد بر ديدگاهها، افکار، اهداف و عملکرد افراد اثر ميگذارد، بهعنوانمثال کسي که توحيد را باور دارد، عبادت و پرستش خدا و مالکيت خداوند نسبت به همهي هستي براي او يک اصل است و شخصي که نبوت و امامت را قبول دارد، دينمداري و حاکميت دين در همه شئون زندگي را پذيرفته است و آنکس که به معاد باور دارد، حرکت همهچيز را از خدا و بهسوي خدا ميداند و براي نيک و بد اعمال خود جزايي قائل است و فردي که عدل را پذيرفته، نظام آفرينش را نظام احسن، حکيمانه و بدون خطا و ظلم ميداند. چنين کسي محصولاتي که توليد ميکند هماهنگ با اين باورها است.

احکام الهي

منظور از احکام الهي، احکام فقهي يعني واجب، حرام، مستحب و مکروه است.

ارزشهاي اخلاقي

ارزشهاي اخلاقي مانند: نوعدوستي، مهرباني، خيررساني و... همان فضايل و مکارم اخلاقي است که ريشه در فطرت انسان دارد[2] و آراسته شدن انسان به اين ارزشها هدف بعث انبياء بوده است

فطرت

امور فطري در اينجا منظور زيبادوستي، عدالتخواهي و علم دوستي است. عدم هماهنگي با هرکدام از اين معيارها ميتواند، کاربرد علم را غير الهي نمايد.

هماهنگي با خلقت و تکوين الهي (فساد نکردن در زمين)

منظور از هماهنگي با خلقت و تکوين آن است که کاربرد علم همسو با طبيعت باشد و لااقل موجب تخريب يا نابودي آن نشود. با توجّه به آنکه نظام آفرينش نظام احسن است و در آن خطايي راه ندارد، هماهنگي با اين نظام يکي از معيارهاي کاربرد الهي علم بهحساب آمده است[3]. هر چه اين هماهنگي بيشتر باشد، بهتر است و اگر هماهنگيِ کامل امکانپذير نيست لااقل باعث تباهي، خرابي و فساد آن نشود، همانگونه که در دين از فساد در زمين نهي شده است.

در اينجا براي روشنتر شدن بحث براي هر معيار مثالي ذکر ميشود.

البته يادآوري اين نکته لازم است که در تمام يا بيشتر موارد، کاربرد الهي علم با همه يا بيشتر اين معيارها هماهنگ است و شايد نتوان مثالي پيدا کرد که فقط با يکي از اين معيارها هماهنگ باشد.

مثال هماهنگ يا ناهماهنگ با جهانبيني الهي: در روش لقاح مصنوعي، يک دانشمند با جهانبيني الهي اقدام به تعيين جنسيت براي جنين نميکند،  چون به اموري مانند حکمت الهي و علم خداوند به مصالح پدر و مادر که دختر داشتن به مصلحت ايشان است يا پسر داشتن و اينکه خداوند «به هر کس اراده کند دختر ميبخشد و به هر کس بخواهد پسر»[4] اعتقاد دارد و خود را نسبت به مصالح عالم جاهل ميداند، امّا يک دانشمند، با نگاه غير الهي به اين امور اعتقادي ندارد و در تعيين جنسيت دخالت ميکند[5].

مثال هماهنگي با احکام الهي: تمامي فعّاليتها و اقداماتي که با موازين شرعي هماهنگ است و بهقصد استفادهي حلال صورت ميگيرد.

مثال ناهماهنگ با احکام الهي: کشت ميکروب براي استفاده در بمبهاي ميکروبي (کشتارجمعي).

مثال هماهنگ با ارزشهاي اخلاقي: کمک به پيوند اعضا.

مثال ناهماهنگ با ارزشهاي اخلاقي: شبيهسازي انسان کامل، کمک به توليد محصولات تراريخته درصورتيکه تبعات آن نامعلوم باشد و احتمال آنکه آثار مخرّب داشته باشد.

مثال هماهنگي با فطرت: مواردي که با امور فطري (زيبايي دوستي، عدالتخواهي و علم دوستي) هماهنگ باشد مانند توليد گلهاي زيبا با تغييرات ژنتيکي، کمک به تشخيص مجرمان از طريق آزمايشهاي ژنتيکي، تحقيقات سودمند علمي، مطالعه و بيان نظم موجود در مخلوقات زنده و نيز انجام تحقيقات علمي در زمينههايي که وجود روح و ارتباط ميان روح و جسم را روشن ميکند.

مثال ناهماهنگ با فطرت: مواردي که با امور فطري ناهماهنگ باشد، مانند آزار حيوانات در حين آزمايش بدون دليل عقلايي يا بيشازحدّ ضرورت، ابزار قرار دادن علم براي اهداف غير مقدس (نظير کسب علم فقط براي کسب ثروت و شهرت)[6].

مثال هماهنگي با خلقت و تکوين الهي (فساد نکردن در زمين): کمک به توليد محصولات کشاورزي سالم و کنترل زيستي آفات.

مثال ناهماهنگ با خلقت و تکوين الهي: کمک به توليد آن دسته از محصولات تراريخته (ترنسژنيک) که تبعات منفي دارد.

براي مطالعه بيشتر:

سؤال: گفته شد که کاربرد علم بايد هماهنگ با خلقت و تکوين الهي باشد؛ يعني انسان بايد خود را با آفرينش هماهنگ نمايد، امّا از سوي ديگر خداوند در قرآن ميفرمايد: ما عالَم را مسخر انسان و در اختيار او قرارداديم؛ يعني انسان ميتواند طبيعت را با خود هماهنگ نمايد. آيا اين دو گزاره تناقض ندارند؟ آيا انسان بايد طبيعت را با خود هماهنگ کند يا برعکس خود را با طبيعت هماهنگ نمايد؟

پاسخ: اگر معناي تسخير را بدانيم، اين تناقض برطرف ميشود. چون «تسخير» به معناي رام کردن، فرمانبردار کردن[7] و مقهور گردانيدن کسي يا چيزي[8] و نيز تکليف بر انجام دادن کاري بدون اجرت[9] است. برخي گفتهاند: تسخير؛ يعني مقهور ساختن فاعل به فعلش؛ بهگونهايکه فاعل مطابق خواسته تسخيرکننده کار کند[10]؛ امّا نکته اين است که وقتي قرآن ميفرمايد: «آنچه در زمين و آسمان است همه را براي شما مسخّر کرده است[11]» تسخيرکننده را خدا ميداند نه انسان؛ يعني عالَم تابع اراده خدا است؛ بنابراين همه موجودات، مسخّر فرمان خدا در طريق سود انسانها هستند، خواه مسخّرِ فرمان انسان باشند يا نه.[12]

تسخير جهان براي انسان بدين معنا نيست که انسان آن را به فرمان خود درآورده، بر نظام آفرينش به گونهاي حکومت کند که بتواند اصول حاکم بر آن را تغيير دهد، بلکه او تنها ميتواند در محدودهي نظام موجود، جهان را براي هدف صحيح خويش وسيله قرار دهد و در خدمت خود درآورد[13] ، پس نه تنها مسخّر بودن عالم براي انسان با لزوم هماهنگي توليد، علم و فناوري با خلقت و تکوين منافات ندارد، بلکه مؤيّد آن هم ميتواند باشد.

 


[1]. ازآنجاکه دين الهي از سه بخش اصلي يعني «اخلاق»، «احکام» و «عقايد» تشکيلشده است براي آنکه کاربرد يک علم الهي باشد، بايد با اين سه معيار هماهنگ باشد، امّا ازآنجاکه «فطرت» به تعبير استاد شهيد مطهري «مادر مسائل و معارف اسلامي» و زيربناي هر سه معيارِ «اخلاق، احکام و عقايد» است، فطرت به معيارها اضافه گرديد تا بيشتر موردتوجّه قرار گيرد؛ همچنين ازآنجاکه در مباحث مربوط به تکنولوژي و فناوري، هماهنگي با طبيعت و خلقت از اهميت ويژهاي برخوردار است، اين هماهنگي نيز بهصورت يک معيار مستقل ذکرشده است وگرنه درواقع اين معيار زيرمجموعه عقايد الهي است.

 

[2]. در انسان فطرتاً و مستقل از هر تربيتي، يک سلسله دستورهاي اخلاقي وجود دارد که ميگويد خوب است اينطور عمل کند، بد است آنطور عمل کند يا بايد چنين بود، بايد چنان بود. (توحيد، صفحه 118)

 

[3]. انبياء و حکيمان به اين حقيقت دست يافته بودند که جهان، صورتِ يک عقلِ حکيم مطلق که همان خدا است، ميباشد و ما بايد با تعقّل و تدّبر در عالم، رمز و راز زندگي در جهان را بيابيم و بيش از آنکه عالَم را تغيير دهيم تا مطابق ميلها و آرزوهاي ما باشد، بايد خود را تغيير دهيم تا مطابق حقايق حکيمانه عالَم گرديم. (فرهنگ مدرنيته و توهّم ص 37).

 

[4]. «يهَبُ لِمَنْ يشاءُ إِناثاً وَ يهَبُ لِمَنْ يشاءُ الذُّکُورَ» شوري: 49.

 

[5]. بايد توجّه داشت که گفته نشده است «تعيين جنسيت» از نظر «فقهي» حرام است، بلکه گفتيم: با عقايد و جهانبيني الهي هماهنگ نيست. اين مثال نشان ميدهد معيار هماهنگي با احکام به تنهايي کافي نيست.

 

[6]. البته در اقدامات و فعاليتهاي هماهنگ و ناهماهنگ با معيارهاي ذکر شده فقط دانشمندان تأثيرگذار نيستند، بلکه مردم و دولتها نيز نقش دارند و نبايد از نقش آنها در کاربرد علوم غافل بود. بدين معني که اگر جامعه، رويکرد الهي داشته باشد از محصولات هماهنگ با فطرت و طبيعت و... استقبال ميکند. وقتي تقاضا زياد شد عرضه هم زياد ميشود، امّا اگر جامعه، رويکرد غير الهي داشته باشد از محصولات ناهماهنگ با فطرت و طبيعت و... استقبال ميکند. درنتيجه تقاضاي بالا، عرضه را بالا ميبرد.

 

[7]. الصحاح، ج 2، ص 680.

 

[8].  الصحاح، ج 2، ص 680؛ لسان العرب، ج 6، ص 203.

 

[9]. لسانالعرب، ج 6، ص 203؛ النهايه، ج 2، ص 350.

 

[10]. الميزان، ج 16، ص 229.

 

[11]. سوره جاثيه، آيه 45.

 

[12]. تفسير نمونه، ج 17، ص 64.

 

[13]. الميزان، ج 16، ص 228 ـ 229.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات