هماهنگي تکوين و تشريع

1401/09/30 13:28
فصل قبل

 

در نگاه الهي، وضعکنندهي احکام و قوانين شريعت همان آفرينندهي عالم هستي است. از اينرو ميان تشريع (يعني احکام ديني) و تکوين (يعني جهان آفرينش) هماهنگي کامل وجود دارد، اما در نگاه غير الهي هيچ ارتباطي ميان اين دو نيست، حتي برخي از خداباوران گمان ميکنند احکام شرعي يک موضوع است و واقعيات جهان که علم کشف ميکند، موضوع ديگري است. از اينرو گمان ميکنند خداوند صرفاً به دليل امتحان بندگان، برخي امور را حرام يا واجب کرده است و نبايد به دنبال ارتباط ميان دستورات خدا و واقعيات جهان بود. بهعنوانمثال در نگاه غير الهي براي ذبح حيوانات و مصرف گوشت آنها توسّط انسان استفاده از روش خاصي الزامي نيست و زيستشناسي رايج نيز در برابر روشهاي متداول سکوت ميکند، امّا اسلام روش خاصي را تعيين ميکند و ساير روشها را مردود ميداند.

با دقّت در فيزيولوژي قلب جانوران مشخص ميشود روشي که اسلام تشريع فرموده است با تکوين و واقعيتهاي زيستي هماهنگي دارد. توضيح آنکه در ذبح اسلامي، شريانهاي اصلي بدون قطع نخاع، بريده ميشود[1]. بنابراين ازآنجا که نخاع قطع نشده است، قلب هنوز در حال تپيدن است و حداکثر خون از بدن حيوان خارج ميشود. درنتيجه با خروج کامل خون از بافتها عوامل مضر موجود در خون (مانند برخي هورمونها) و عوامل رشد باکتريها (مانند آهن گلبول قرمز) حذف ميشود. پژوهشهاي صورتگرفته نيز تأثير مثبت ذبح حلال را بر راحتي حيوان و کيفيت گوشت تأييد ميکند[2]. اين موارد ميتواند از دلايل تشريع ذبح اسلامي باشد. اگر زيستشناسي، بهداشت و دامپزشکي رايج بر ذبح اسلامي تأکيد نميکند، به اين دليل است که ميان دستور اسلام در خصوص ذبح حيوانات و فيزيولوژي بدن جانداران ارتباطي قائل نيست.

براي مطالعه بيشتر:

الف) ذبح شرعي يا مذهبي در دين اسلام و يهود وجود دارد (در دين يهودي Kosher ناميده ميشود). پژوهش زير نشاندهندهي اين است که تا چه اندازه ذبح شرعي، از نفوذ باکتريهاي خطرناک (خصوصاً عوامل اسهال خوني) به گوشت جلوگيري ميکند.

 ليلا شهرستاني[3] در امريکا زندگي ميکند و در رشته ميکروبيولوژي تحصيلکرده است. وي دوره کارشناسي را در دانشگاه فولرتون ايالت کاليفرنيا در رشته بيولوژي و دوره کارشناسي ارشد را در دانشگاه پلي تکنيک ايالت کاليفرنيا در رشته ميکروبيولوژي گذرانده است. در جريان تحقيقات دانشگاهي جرقهاي در ذهن وي زده ميشود که باب جديدي را در فعّاليتهاي او ميگشايد. وي دربارهي فعّاليت علمي خود ميگويد:

زمينه تحقيقاتي من در ميکروبيولوژي دربارهي لاکتوفرين بود. لاکتوفرين يک مولکول پروتئيني است که در بعضي از مايعات بدن ما وجود دارد. اين مادّه در کلستروم (آغوز) شير مادر به ميزان زيادي يافت ميشود و خاصيت ضد ميکروبي دارد. لاکتوفرين آهن را به خود جذب ميکند و از اين طريق مانع رشد باکتريها ميشود (منابع علمي نيز اين موضوع را تائيدکردهاند)[4].

چند سال پيش در يکي از رستورانهاي آمريکا به نام «jack in the box» در يکشب عدهاي از افراد مسموم شدند و در اثر اسهال خوني مردند. تحقيقات مشخص کرد که علّت اين اتفاق، آلودگي گوشت به ميکروبهاي رودهاي بوده است. درواقع ناخنهاي آشپز رستوران آلوده به باکتريهاي مدفوعي بوده که به گوشت منتقلشده و تعدادي از مشتريان را مسموم کرده است. شرکتي که تأمينکننده گوشت در آن ايالت بود با استاد من پروژهاي تعريف کردند که بر اساس آن قرار شد لاکتوفرينها را در گوشت فعّالتر کنيم که اگر باز هم ميکروبي در آنها نفوذ کرد امکان رشد نيابد. مبلغ اين قرارداد 15 ميليون دلار بود و چون پروژه من نيز در مورد لاکتوفرين بود با 5 نفر ديگر کار را شروع کرديم. متأسفانه ميزان نفوذ لاکتوفرين در گوشتها در حين آزمايش متغير بود و نتوانستيم به مادّه ثابتي برسيم که اضافه کردن آن به گوشت ميزان محافظت در برابر باکتريها را افزايش دهد. هنگام آزمايش، لاکتوفرين در حالت عادي باکتريها را از بين ميبرد، امّا روي گوشت که امتحان ميشد گاهي موفّق و گاهي ناموفّق بود. من خودم براي آزمايشگاه گوشت ميخريدم و محلولهاي متفاوت را روي آن آزمايش ميکردم. يک روز بهناچار به دليل مشغلهي کاري ديرتر از منزل حرکت کردم و چون وقت کافي براي خريد گوشت نداشتم مجبور شدم که از منزل براي آزمايشگاه گوشت ببرم. گوشت موجود در منزل ما گوشت ذبح اسلامي بود. آن روز بعد از آزمايش متوجّه شدم که جوابها با گوشتهاي ديگر بسيار متفاوت است؛ يعني اولاً وقتي گوشت را به باکتري آلوده ميکرديم درصد نفوذ باکتريها خيلي کمتر بود؛ يعني خود باکتري بدون لاکتوفرين هم نفوذ نميکرد. وقتي هم که گوشت را ميشستيم باکتري بسيار کمتري روي گوشت باقيمانده بود. شاهد منفي آزمايش ما آب بود؛ يعني هر آزمايش با محلولي خاص صورت ميگرفت و در کنار آن آب بهعنوان شاهد منفي استفاده ميشد. من مشاهده کردم که وقتي باکتري به گوشت ذبح اسلامي ميرسد نفوذ نميکند و اگر هم کمي نفوذ کند با آب کاملاً تميز ميشود. استادم زماني که جواب آزمايش را ديد تعجب کرد. من موضوع گوشت حلال را مطرح کردم. استاد من گفتند که خودشان ـ با اينکه مسلمان نيستند ـ از گوشت حلال استفاده ميکنند. در لابراتوار بعضي برايشان سؤال شده بود که اين چه گوشتي است که اينقدر نسبت به نفوذ باکتريها مقاوم است. استادم درحاليکه سالن را ترک ميکرد گفت اين گوشتي است که هرگز شما را دچار اسهال خوني نميکند!

نکتهي جالب اينکه سازمان گوشت امريکا براي تميز نگهداشتن گوشت 15 ميليون دلار خرج ميکند تا اين پژوهشگر افشانهاي برايشان بسازد که به گوشت بزنند و مقاوم شود و آنوقت خود او ميداند که اگر گوشت ذبح اسلامي باشد، ديگر نيازي به آنهمه هزينه نيست.برميگردم به مبحث لاکتوفرين؛ لاکتوفرين آهن را به خودش ميگيرد و براي همين وقتي آهن نباشد باکتريها نميتوانند رشد کنند. در ذبح اسلامي اول شاهرگ زده ميشود بدون اينکه نخاع قطع شود. وقتي شاهرگ قطع ميشود ازآنجاکه نخاع قطع نشده، قلب هنوز در حال تپيدن است. وقتي قلب ميزند همه خون از بدن خارج ميشود و ازآنجاکه بخشي از آهن در دسترس، در گلبول قرمز است، هنگاميکه خون خارج ميشود، نيازي به لاکتوفرين براي از بين بردن آهن نيست و باکتريها هم، به علّت نبود خون، جذب نميشوند و اگر گوشت را با آب ساده بشويند باکتريها از بين ميروند. گرچه استاد ما با همان ايدهاي که از گوشت اسلامي گرفت، آن مبلغ را دريافت کرد و اسپري خاصي را هم ساخت و نهايتاً حق را منکر شد، امّا براي خود من اين نکته بسيار مهم بود که حساسيت اسلام به نجاست خون از اين جهت است که در تمام فضاي اطراف ما صدها، بلکه هزاران نوع باکتري وجود دارد که بهشدت جذب آهن ميشوند و وقتي دست شما خون ميآيد امکان جذب باکتريها بهوسيلهي آهن خون بسيار بالا است؛ بنابراين در معرض انواع عفونتها هستيد، امّا اگر با دقّت (يکبار يا سه بار) دست خوني خود را آب بکشيد راه نفوذ باکتريها را بستهايد.

من با پروفسور هشام ابراهيم در خصوص اين تحقيق صحبت کردم که (انشاءالله چاپ بشود)، امّا ايشان پيشنهاد دادند که بهتر است زير نظر يک استاد غيرمسلمان انجام شود تا نتايج آن در مجامع علمي امريکا چاپ شود که پيگير آن هستم.

نکته: با توجّه به احکام اسلامي در خصوص ذبح، نتيجهگيري ميشود که در تمام شرايط بايد به گونهاي عمل شود که حتي الامکان حداکثر خون جانور از بدنش خارج شود. شايد به همين دليل است که در احکام شکار تأکيد شده است که در صورت امکان قبل از جان دادن حيوان بايد سر آن را بريد يا شتر را که جثهي عظيمي دارد و نميشود که مانند گوسفند ذبح کرد، بايد نحر[5] نمود تا حداکثر خون خارج شود.

ب) بنابر پژوهشي که در پانزدهمين کنگره دامپزشکان ايران ارائه شده است، ذبح حلال اثر مثبت بيشتري براي راحتي حيوان و بهبود کيفيت گوشت دارد. زيرا «با ارزيابي دستورات عمده جهت ذبح حلال و مقايسه آنها با دلايل علمي به نظر ميرسد پس از ذبح مقدار زيادي از خون پمپ شده توسّط قلب سريعاً از محل برش خارج مي شود و افت سريع فشار خون ايجاد مي شود. در نتيجه مغز از مهمترين منبع اکسيژن و گلوکز خود محروم مي شود. در نهايت آنوکسي ايجاد مي شود. فشار مايع مغزي- نخاعي به دليل قطع شدن سياهرگهاي وداج، پائين ميآيد که حتي سريعتر از کاهش فشار خون است و اين امر منجر به شوک عميق و بيهوشي ميشود. به دليل محروميت مغز از خون در اثر خونريزي شديد، ضربان قلب حيوان شديداً افزايش مييابد تا جريان خون به مغز و ديگر قسمتهاي بدن افزايش يابد. انقباضات شديد عضلاني و تشنج آغاز ميشود که عکسالعمل هاي فيزيولوژيک اتوماتيک هستند تا خون به قسمتهاي بالائي به خصوص مغز فرستاده شود. به نظر ميرسد که اين انقباضات شديد عضلاني دردناک نيستند (مانند تشنج و صرع). سرانجام مقدار زيادي از خون به دليل انقباضات عضلاني و فشار ناشي از آن خارج ميشود که اين نکته منجر به خروج بيشتر خون از دام و کيفيت بيشتر گوشت ميشود. برش سريع و ناگهاني، هيچ دردي را ايجاد نميکند. زيرا ساختارهاي زير پوست به غير از پايانههاي اعصاب حسي فاقد حساسيت به درد هستند.»[6]

ج) پژوهشهاي آنسفالوگرافي الکتريکي (EEG) و الکتروکارديوگرافي (ECG) دانشگاه دامپزشکي هانوفر آلمان (1978) و يک تز دکتراي دامپزشکي دانشکده دامپزشکي تولز (فرانسه-1992) نشان داد ذبح شرعي تنها روش بدون درد براي ذبح حيوانات است.

د) در سال 2008، وزارت کشاورزي، ماهيگيري و غذاي فرانسه گزارشي در خصوص ذبح مذهبي و آسايش حيوانات منتشر کرد. اين گزارش حاوي مقالات علمي و تز دکتراي دامپزشکي در فرانسه بود که نشاندهنده برابري و حتي اولويت ذبح مذهبي بود. اين گزارش مشخصاً به تز دکتراي دکتر Pouillaude اشاره ميکرد که نتيجهگيري کرده بود:

«ذبح مذهبي روش کم تنشتري براي ذبح است. نتيجهي تمام آزمايشهاي علمي پشتيبان اين حقيقت است که ذبح مذهبي هرگاه بهدرستي انجام شود، انسانيترين روش ذبح است زيرا کمترين آسيب روحي را به حيواناتي که قرار است ذبح شوند و از گوشتشان استفاده شود، وارد ميکند». بايد توجّه کرد: در ذبح اسلامي شکافي در يک ثانيه بر روي گردن انجام ميشود که با چاقويي تيز همه رگهاي گردن قطعشده و با اين عمل خونريزي بهسرعت و ناگهاني اتفاق ميافتد. در اين حالت بهسرعت فشارخون ازدسترفته و مغز دچار فقر خون شده و حيوان هيچگونه دردي را  احساس نميکند. در اسلام مستحب است که سر از بدن جدا نشده و هنگام ذبح تا خارج شدن روح از بدن باقي بماند. اگر طناب نخاعي قطع شود، فيبر عصبي که به قلب ميرود، ممکن است آسيب ديده و سبب توقف فعّاليت قلب گردد؛ بنابراين ايستايي خون داخل عروق اتفاق ميافتد. از جنبهي علمي، هنگاميکه برش در قسمت گردن ايجاد ميشود، پيام اين برش بهسرعت به مغز مخابره شده و مغز به دليل کاهش فشارخون، پيامهاي عصبي را از کانال نخاعي (اتصال سر به نخاع) به قلب ميفرستد. در اين حالت قلب با فشار بيشتري به عمل تلمبهاي خود ادامه داده تا فشار ازدسترفته را جبران کند. به اين سبب خون بيشتري از لاشه خارجشده و به دليل خروج خون بيشتر، گوشتي با ماندگاري طولاني و بهداشتي حاصل ميشود. چاقويي که براي ذبح استفاده ميشود، بايد تيز باشد و بهسرعت اين کار انجام شود. با سرعت رگهاي گردن قطعشده و جريان خون اعصاب مغزي پاسخدهنده به درد قطع ميگردد؛ بنابراين حيوان احساس درد نميکند. حرکت و دست و پايي که حيوان پس از برش گلو انجام ميدهد، برخاسته از درد نيست، بلکه وابسته به اتساع و انقباض عضلات است که خونرساني در آنها کاهشيافته است.

و) معرفي آثار افراد خداباور بهعنوان منبع درسي

يکي از شيوههاي غيرمستقيم توجّه دادن به فاعل حقيقي آن است که استاد يا مدرّس، کتابها و مقالاتي را به دانشجويان معرفي نمايد که آثار خداباوري در آنها مشاهده ميشود. هر منبع علمي صرفنظر از اينکه مؤلّف يا مترجم آن خداباور باشد يا نباشد، اثري علمي و قابل بررسي است، امّا اگر دو اثر هموزن باشند و تفاوتي با هم نداشته باشند، ميتوان به دانشجويان اثري را بهعنوان منبع و مرجع پيشنهاد داد که حتيالامکان نشانههاي خداباوري در آن ديده شود يا لااقل از خداباور بودن پديدآورندهي آن مطمئن باشيم. چراکه خداباور بودن ميتواند در روح متن و مطلب تأثير بگذارد و معمولاً افکار و انديشههاي افراد، آگاهانه و يا ناخودآگاه، در تأليفات و حتي ترجمههاي آنها اثر دارد. ضمن اينکه اين عمل باعث مطرح کردن شخصيتهاي علمي موحّد در مجامع علمي و استفاده بيشتر از تأليفات آنان ميشود. همچنين اگر مؤلّفان، ايراني باشند، در ايجاد روحيهي خودباوري در دانشجويان بسيار مؤثّر است.

ازآنجا که بيشتر منابع ارائهشده در کشور ما ترجمه و گردآوري است، لازم است در خصوص فن ترجمه توضيحاتي ارائه گردد. مترجم يک اثر علمي مجبور است که به جوانب دانشي که دربارهي آن ترجمه ميکند، مسلط باشد. با اينحال ترجمه، به دليل تفاوتهاي ساختاري بين دستور زبانها، اثر نويسندهي اصلي نيست، بلکه يک اقتباس هنرمندانه از ايدهي يک نويسنده و روايت آن توسّط مترجم است. به همين علّت ممکن است يک کتاب بارها ترجمه شود و هيچکدام از ترجمهها يکسان نباشند. يک مترجم خوب علاوه بر تعهد به صداقت خود در امر ترجمه بايد بتواند غرض نويسندهي اصلي را بدون کموکاست و اضافه به خواننده بفهماند. با اينحال تجربه نشان داده که حتي در ترجمه صِرف نيز، فرهنگ و فضاي تربيتي مترجم در ارائه مطلب بيتأثير نبوده است. به همين دليل پيشنهاد ميشود ترجمههايي به دانشجويان معرفي شود که اثر افراد خداباور باشد.

در اينجا چند معيار را براي معرفي آثار موردنظر ذکر ميکنيم:

اولويت  با آثاري است که در آنها جهتگيري الهي-فرهنگي به چشم ميخورد.

در مرتبهي دوم اولويت با آثاري است که نويسندهي آن خداباور است، امّادر کتاب وي آثار خداباوري ديده نميشود.

 و در وهلهي سوم اولويت با کتابهايي است که ترجمهي افراد خداباور باشد.

شايانذکر است که در تمامي موارد بالا منابعي که مؤلّفان آنها خداباورِ مسلمان هستند، مقدم بر منابعي است که مؤلّفان آن خداباورِ غيرمسلمان هستند.

توصيه ميشود مدرّسان محترم با در نظر گرفتن معيارهاي موردنظر نسبت به معرفي منابع موردنياز براي هر درس اقدام نمايند.

در اينجا دو مورد از اين آثار بهعنوان نمونه ذکر ميشود:

در پيشگفتار کتاب زيستشناسي عمومي نوشتهي دکتر حسن زارع مايوان آمده است:

به نام خداوند جان و خرد              کز اين برتر انديشه برنگذرد

...زيستشناسي به ما کمک ميکند تا نشانههاي الهي را در سطح کلان (دنياي حيات) و در سطح خرد (موجودات زنده) و در سطح بسيار خرد (درون يک ياخته و حتي مادونتر از ياخته) ببينيم و از طرف ديگر به ما ياد ميدهد چگونه قدر نعمتهاي الهي را بدانيم.»

کتاب بافتشناسي نوشته دکتر محمدصادق رجحان (که سالها مورداستفاده دانشجويان رشته زيستشناسي بوده است) در فضاهاي خالي کتاب، از آيات و احاديث زيبا استفادهشده و به اين اثر رنگ الهي داده شده است.

در پيشگفتار کتاب زيست شناسي سلّولي و مولکولي نوشته دکتر احمد مجد و دکتر سيد محمد علي شريعت زاده اين شعر آمده است:

کاشکي هستي زباني داشتي
 

 

تا ز هستان پردهها برداشتي
 

هر چه گويي اي دم هستي از آن
 

 

پردهاي ديگر بر او بستي بدان
 

 

     ز) توجّه به نقش خداوند در علم آموزي

يکي از راهکارهاي غير مستقيم براي توجّه دادن دانشجويان به فاعليت خداوند در پديدههاي طبيعي، آن است که به نقش خداوند در يادگيري و علمآموزي تأکيد شود. اين امر مي تواند زمينه ذهني آنها را براي توجّه به فاعليت خداوند در پديده هاي طبيعي فراهم نمايد. ياد نکردن از خداوند در عرصهي علم، معلول دو مطلب است: غفلت يا تعمّد؛ و در نتيجه نسبت دادن علم و دانش، به بشر. حضرت آيت الله جوادي آملي در اين باره مينويسد:

«تفكّر قاروني يکي از موانع اسلامي كردن علوم است. مشكل قارون آن بود كه ثروت و توفيق خويش را تنها مرهون تلاش و زحمت و دانش و تعقّل خود مي‏دانست و سهمي براي خداوند قائل نبود و توحيد افعالي نداشت و مي‏گفت: «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدِي؛[7] ثروتي که به من داده شده فقط در نتيجه دانشي است که خودم دارم.» جزاي اين خودمحوري و ناديده گرفتن تأثير الهي آن شد كه: «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْض؛[8] سرانجام، طغيان او سبب شد که ما زمين را بشکافيم و او و خانهاش را در آن نهان کنيم.» نگاه قاروني به مسئلهي جمع ثروت و موفّقيت اقتصادي محدود نمي‏شود، بلكه اين منطق هر كجا باشد، آثار زيانبار خود را خواهد داشت، چنان كه اين كوتهنظري و خودمداري مخصوص قارون نبود، بلكه طبعِ آلودهي خودباوراني كه اعتماد به فيض و اتّكال بر فَوز و اتّكاي به امداد الهي را رها كرده و فقط از اعتماد به نفس ياد مي‏كنند، چنين گرايش ناصوابي را به همراه دارد. چنانكه از آيه 49 زمر استفاده مي شود:

«فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛[9] آدمي از آن روي که به پيروي از هواهاي نفساني خوي گرفته و به نعمت ها و اسباب ظاهري دنيا فريب خورده است، چنان است که وقتي گزندي به او ميرسد، ما را خالصانه ميخواند، ولي آن گاه که از جانب خود نعمتي به او ميبخشيم، ميگويد: اين ثروتي که به من داده شده است، تنها به سبب دانشي است که من دارم. نه! چنين نيست، بلکه اين وسيله آزمون است، ولي بيشتر مردم نميدانند.»

غرض آنكه در عرصهي كسب دانش و معرفت نيز بسياري افراد فكر قاروني دارند و از منطق قارون پيروي مي‏كنند، زيرا معلّم واقعي را نمي‏بينند و علم را يكسره مرهون تلاش و كوشش و استعداد فردي خويش مي‏دانند. غافل از آنكه در تمام دوران تحصيل بر سر سفره احسان معلّم واقعي؛ يعني خداوند نشسته‏اند و واهب و ساقي معارف و علوم، حضرت حق جلّ و علاست، زيرا قابل به تنهايي از قوّه به فعل نمي‏رسد».[10]

 

 


[1]. قطع نخاع يا حراممغز در هنگام ذبح، طبق فتواي اکثر مراجع، حرام و طبق نظر برخي ديگر خلاف احتياط مستحب است (براي مطالعه به رساله توضيحالمسائل مراجع تقليد مراجعه نماييد).

 

[2]. از جمله مقاله «اثر ذبح حلال بر راحتي حيوان و کيفيت گوشت» از آرش اميدي و سارا منجزي.

 

[3]. مدرس در West Coast University.

 

[4]. Janani S. et al. Int J Infect. 2015 July 2(3): e27954. and  Ellison RT. Adv Exp Med Biol. 1994;357:7190.

 

[5]. فروکردن چاقو در گودي بين گلو و سينه.

 

[6]. مقاله «اثر ذبح حلال بر راحتي حيوان و کيفيت گوشت».

 

[7]. قصص: 78.

 

[8]. قصص: 81.

 

[9]. زمر:49.

 

[10]. منزلت عقل در هندسه معرفت ديني، ص138 و 139.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات