ريشه‌هاي زيست‌شناسي در منابع اسلامي

1401/10/04 15:43
فصل قبل

 

زيستشناسي مانند ساير علوم با ظهور تمدّن اسلامي پيشرفت و تکامل چشمگيري پيدا کرد. نکتهي حائز اهميت آنکه در سخنان پيشوايان ديني اشاراتي به مباحث مربوط به زيستشناسي صورت گرفته است که با توجّه به سطح معلومات مخاطبان و پيشرفت اندک علم زيستشناسي در آن زمان شايان توجّه است.

بهعنوانمثال در نهجالبلاغه موارد شگفتانگيزي از خلقت خفّاش[1]، طاووس[2]، مورچه[3] و ملخ[4]آمده است که علاقهمندان ميتوانند به آن مراجعه کنند. همچنين امام صادق (ع) خطاب به شاگردشان مفضّل، براي اثبات خالق جهان آيات و نشانههاي متعددي را از قدرت خداوند بيان و نکاتي نيز پيرامون مسائل زيستشناسي مطرح ميفرمايند. اين حديث طولاني را که امام(ع) در طي چند جلسه براي مفضّل بيان کردهاند، علّامه مجلسي ترجمه و در کتابي به نام توحيد مفضّل آورده است. در زير گزيدههايي از اين کتاب ذکر ميگردد:

کيفيت خلقت پرندگان[5]: اي مفضّل! تأملکن در جسم پرندگان و حقيقت ايشان، زيرا که چون حقتعالي مقدر فرموده که در هوا پرواز کند، جسمش را سبک آفريده و ... از چهارپا که در ساير حيوانات آفريده، در آن به دو پا اکتفا نموده و از پنج انگشت، به آن چهار داده و براي دفع ادرار و مدفوع هر دو يک سوراخ براي وي قرار داده و سينهاش را باريک و تند گردانيده که هوا را (مشابه سينه کشتي که براي شکافتن آب ساخته ميشود) بهآساني بشکافد. در بال و دمش پرهاي دراز و محکم (شاه پر) آفريده که آلت پرواز وي باشند و تمام بدنش را با پر پوشانده که هوا در ميان آنها داخل شود و در هوا بإيستد. چون مقرر فرموده که طعمهي خود را از دانه يا گوشت برگيرد که بدون جويدن فروبرد. دندان براي آن نيافريده و بهجاي آن منقار سخت و خشکي به او عطا فرموده که طعمه خود را با آن بگيرد و از چيدن دانه پاره نشود و از دريدن گوشت نشکند.

چينهدان پرندگان و منافع آن[6]: در چينهدان پرندگان و آنچه برايشان مقدر ساخته است تفکّر کن، اگر مرغ دانه دوم را نميخورد تا دانه اول به سنگدان برسد، غذا خوردن او به طول ميانجاميد و نميتوانست تمام غذاي خود را به دليل شدت ترسي که از شکارچيان (انسان و حيوان) دارد با عجله بخورد. پس چينهدان او مانند محل ذخيرهاي است که هر طعمهاي که مييابد و هر دانه که به دستش ميآيد درنهايت سرعت در آن جا مي دهد و بهتدريج و آرامي آن دانهها را به سنگدان که مشابه معدهي وي است داخل ميکند تا هضم شود و جزء بدنش گردد.

منفعت ديگري نيز در چينهدان وجود دارد و آن منفعت اين است که بعضي از پرندگان نياز دارند غذا را از دهان خود به دهان جوجه بريزند در اين صورت برگردانيدن غذا از چينهدان آسانتر از برگردانيدن غذا از سنگدان است.

حکمت گردن بلند در پرندگان داراي پاهاي بلند[7]: اي مفضّل! آيا ديدهاي آن مرغ را که پاهاي دراز دارد و ميداني چه منفعت در پاهاي دراز است؟ نفعش آن است که اکثر اوقات در ميان آب ميباشد و تن آن بر روي آن پاهاي دراز مانند ديدهباني است که بر بلندي ايستاده باشد و در کمين گاه جانوران آب است، هرگاه جانوري را ديد که بتواند او را طعمه گرداند آهستهآهسته قدم برميدارد تا آن را بربايد.

اگر پاهايش کوتاه ميبود هرگاه بهجانب شکار خود روان ميشد شکمش به آب ميرسيد و آن را به حرکت درميآورد و شکار رم ميکرد، پس اين دوپاي بلند را به او داده که به حاجت خود برسد و شکارش فراري نشود.

انواع تدبير حکيم توانا را در خلق پرندگان نظاره کن بهدرستي که هر مرغ که پايش بلند است گردنش دراز است براي آنکه بتواند طعمه خود را از زمين بگيرد و اگر پايش بلند و گردنش کوتاه ميبود، نميتوانست چيزي را از زمين بهراحتي بردارد و گاه هست که او را با گردن دراز و منقار بلند کمک کرده که بر او کار آسانتر باشد، پس هر جزء از اجزاي خلقت را که در آن تأمل ميکني درنهايت دقّت و حکمت مييابي.

توارث و ژنتيک در احاديث اسلامي

يکي ديگر از مواردي که ميتوان بهعنوان ريشههاي علم زيستشناسي در تاريخ و تمدّن اسلام به آن اشاره کرد، موضوع توارث است. در دوراني که بشر اطلاعات چنداني از زيستشناسي، علم ژنتيک، توارث، چگونگي پيدايش جنين و انتقال ويژگيهاي والدين به نسل جديد نداشت، معارف مبتني بر وحي با زبان آيات و روايات و با عبارتهايي ساده و قابلفهم به تشريح و تبيين کلي اين موضوعات پرداخت. در اينجا برخي از نمونهها را که ميتواند گوياي اين حقيقت باشد، ذکر ميکنيم.

انتقال صفات

در برخي از روايات، به جنبهي توارث اشاره شده است تا انسانها به اين فرايند توجّه کرده و اسباب شک و تهمت به همسر خويش را از بين ببرند. امام صادق عليهالسلام به انتقال ارثي صفات از اجداد و گذشتگان انسان اشارهکرده و ميفرمايد:

خداوند متعال هنگاميکه ميخواهد انساني را بيافريند، همه صورتهاي بين او و حضرت آدم را جمع ميکند، سپس او را بهصورت يکي از آنها ميآفريند، بنابراين هيچيک از شما نبايد دربارهي فرزندش بگويد: اين فرزند به من و هيچيک از پدرانم شباهت ندارد[8].

آنچه در اين حديث به آن اشاره شده و تحقّق آن بر ارادهي الهي مبتني گرديده، امروزه با عنوان امکان بروز صفات ژنهاي مغلوب، مطرح ميشود. امام ميفرمايد: ويژگيهاي ظاهري فرزند متولّدشده، در برخي موارد همانند پدر و مادر نيست، بلکه خداوند او را بهصورت يکي از پدران و اجداد بين او و آدم آفريده است.

در روايت ديگري از پيامبر صليالله عليه و آله نيز ايجاد صفات توارثي از گذشتگان اشارهشده است. امام باقر عليهالسلام فرمود: «مردي از انصار با همسر خود، خدمت پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله رسيد و گفت: يا رسولالله! اين زن، دخترعمو و همسر من است، زني پاک و باعفّت هست، ولي براي من فرزندي آورده است که چهرهاش سياه، لولههاي بيني او گشاد، موهايش پيچيده و بينياش پهن است، طفلي با ويژگيهاي نژادي حبشي متولدشده است، همانند چنين فرزندي در خانواده و اجداد پدري و مادريام نيست. رسول خدا صليالله عليه و آله از زن پرسيد: چه ميگويي؟ زن قسم يادکرد از آن هنگام که من به همسري اين مرد درآمدهام، با هيچکس درنياميختهام. پيامبر صليالله عليه و آله سربهزير انداخت و سپس سربلند کرده و فرمود: «بين انسان تا حضرت آدم، 99 عِرق[9] وجود دارد که همه در ساختمان فرزند، مؤثّرند، وقتي نطفه در رحم قرار ميگيرد، عرقها به جنبش درآمده از خدا درخواست دارند که فرزند، شبيه آنها ساخته شود[10]. اين فرزندِ غير شبيه به شما از همان عرقهاي دور است که در اجداد، سابقه دارد. کودک را بگير که فرزند تو است. زن عرض کرد: يا رسولالله! عقدهي مرا گشودي و از غم رهايم ساختي.»[11]

اين سخنان پيشوايان معصوم عليهمالسلام نشانگر توجّه آنها به انتقال قهري صفات از اجدادِ پدران و مادران به نسل جديد است. چيزي که امروزه از آن با عنوان تأثيرگذاري ژن مغلوب نامبرده ميشود.

انتخاب همسر و مسئلهي توارث

امام صادق عليهالسلام به پيروان خويش ميفرمايد: «با خانوادهاي عفيف و پاکيزه وصلت کنيد زيرا عِرق دخالتکننده و تأثيرگذار است[12]

پيش از اين، همانند اين سخن از رسول گرامي اسلام صليالله عليه و آله صادر شده بود که فرمود: «دقّت کنيد نطفهي خودتان را در چه محلّي قرار ميدهيد، زيرا عِرق بهصورت پنهاني اثر دارد[13]»  يعني ويژگيهاي والدين از راه وراثت به فرزندان منتقل ميشود.

پيشوايان معصوم عليهمالسلام که علم ايشان برگرفته از علم الهي است، انسانها را به قانون هميشگي عالم خلقت و راز بزرگ وراثت و زمينههاي مناسب و نامناسب آن آگاهي دادهاند.

امام علي عليهالسلام نيز ميفرمايد: «نيکويي اخلاق دليلي بر کرامت و نيکويي اصل و اساس فرد (ژنهاي فرد) است.»[14]

آنچه گذشت، بهروشني اين مطلب را نشان ميدهد که در متون اسلامي نشانههايي از مباحث مربوط به توارث و مسائل زيستشناسي وجود دارد.

نهي از ازدواج با احمق و ديوانه به منظور بهينهسازي نسل

امام صادق عليهالسلام از پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله روايت ميکند که فرمود: «از ازدواج با احمق بپرهيزيد، زيرا همنشيني (شخص) با (همسرِ) احمق باعث اندوه و بلا و فرزندش نيز بدبخت است[15]

برخي از ياران امام باقر عليهالسلام از ايشان چنين پرسيدند: «مرد مسلماني به دليل زيبايي زن ديوانهاي، مجذوب و عاشق او گشته است، آيا او را به همسري خود انتخاب کند؟ حضرت فرمود: خير.»

دقّت در احاديث يادشده، بهويژه حديث اخير که ميان ارضاي شهوت جنسي و طلب فرزند تفکيک کرده است، هرگاه با احاديث مربوط به تأثير عِرق و توارث کنار هم قرار داده شوند، اين معنا را به ذهن نزديک ميکند که ژنهاي انتقاليافته از مادر کمخرد و يا ديوانه ممکن است خصايصي را در فرزندان يا در نسلهاي آينده به وجود آورد- که مطلوب نيست.


اشارات احاديث به برخي موضوعات ناشناختهي زيستشناسي

گاهي در آيات و احاديث نکاتي وجود دارد که انسانهاي عصر نزول قرآن و مردم زمان ائمه (ع)، عمق آن را متوجّه نميشدند و چهبسا هنوز مواردي وجود دارد که انسان معاصر نيز از درک آن عاجز است و علم براي يافتن معناي حقيقي آن نياز به رشد و شکوفايي بيشتر دارد. در زير به يکي از اين دسته احاديث اشاره ميشود.

از امام صادق عليهالسلام درباره ميّت پرسيده شد که آيا جسد ميّت ميپوسد؟ حضرت فرمود: بله بهگونهاي که گوشت و استخواني برايش باقي نميماند، مگر «طينت» و سرشتي که از آن آفريده شده است، زيرا آن طينت نميپوسد و در قبر باقي ميماند درحاليکه مُستَديره است (درحاليکه گرد و دايرهوار يا در حال چرخش و گردش است) تا دوباره فرد از آن آفريده شود، همانطور که اولين بار آفريدهشده بود[16].

واژه طينت يعني يک پاره گِل، سرشت و فطرت[17]، امّا اينکه «طينت» در اين روايت دقيقاً به چه معنا است نياز به بررسي علمي دارد، ولي هر چه باشد يک جزءِ بنيادين از بدن انسان است که به علم زيستشناسي مربوط ميشود. همچنين واژهي مُستدير ميتواند اشارات علمي زيادي داشته باشد[18]خوب است که استاد محترم در صورت امکان اين حديث را محور مطالعات و تحقيقات آتي خود قرار دهند.

گفتني است مواردي در آيات و روايات آمده است که بعدها از نظر علمي توسّط دانشمندان (عمدتاً غير مسلمان) اثبات شده است و مسلمانان تأکيد کردند که اين مطلب 1400 سال پيش در منابع اسلامي آمده است[19] و گاهي افسوس خوردهاند که اي کاش ما مسلمانان پيش از اين به سراغ اين گونه موارد ميرفتيم.

زيستشناسي و دانشمندان مسلمان

دانشمندان مسلمان زيادي به مطالعه در زمينهي زيستشناسي پرداختهاند. در ادامه نام تعدادي از دانشمندان مسلمان و گوشهاي از نظريات آنها (فارغ از درست و نادرست بودن آن نظريات) که در رشد اين علم نقش داشتهاند، ذکر ميگردد.[20]

نظام

نظام (وفات 221 ه.ق) در علم کلام و طبيعيات و الهيات تبحّر داشت. به عقيدهي وي همهي موجودات جهان محصول يکبار آفرينشاند و مادّهي اصلي اين آفرينش بهطور بالقوه واجد تمام استعدادهاي لازم براي تشکيل سنگها، گياهان و جانوران بوده و تشکيل اين موجودات چيزي جز تبديل اين استعداد از قوّه به فعل نيست[21]. اين نظريه بيآنکه در آن لفظ تکامل بهکار رفته باشد، يک نظريهي تکاملي است. به عقيدهي وي، آفرينش از همان ابتدا تکاملي بوده و تشکيل و تحّول جانداران استعدادهاي بالقوهاي است که فعليت پيدا کرده و يا خواهد کرد[22].

جاحظ

ابو عثمان عمرو بن بحر مشهور به جاحظ (255-160 هـ.ق) اديب معتزلي، سخنور، خوشنويس، معاشر با مترجمان فارسي و سرياني و نويسنده بسياري از تأليفات سده سوم هجري و از اهالي بصره بوده است.

در کتاب الحيوان وي به مسائلي نظير تنازع بقاء و سازگاري جانداران با محيط پرداخته شده است که از مسائل اساسي زيستشناسي و از ارکان نظريههاي جديد تکاملي است.[23]

مسعودي

مسعودي (346هـ.ق) اهل بغداد بود. او معتقد بود که موجودات بهصورت زنجيرههاي متوالي و بههمپيوستهاي در نظر گرفته شده و از سنگ تا گياه، از گياه تا جانور و از جانور تا انسان ادامه يافتهاند[24].

 

ابوعلي سينا

شرفالملک، ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا دانشمند مسلمان ايراني است که در دهسالگي قرآن را حفظ کرد و ادبيات و هندسه، رياضيات و صرف و نحو عربي را نيز ميدانست، به طبيعت و گياهان و حيوانات علاقهي خاصي داشت و اوقات فراغت را در دشت و صحرا به جستجو و کسب تجربه ميپرداخت. وي در شانزدهسالگي از مشاهير پزشکان بود. ابنسينا يکي از افتخارات جهان بشريت، جهان اسلام و بخصوص سبب مباهات ما ايرانيان است. او بيش از 180 کتاب و رساله در علوم گوناگون نوشت که کتاب قانون از مشهورترين و مهمترين آنهاست. به قول جرجي زيدان کتاب قانون يک فرهنگ جامع پزشکي و داروسازي به شمار ميرود. در خصوص مراتب تشکيل موجودات عقيدهي خاصي داشت و معتقد بود که تشکيل مواليد سهگانهي سنگها، گياهان و جانوران با ترکيب عناصر تشکيلدهندهي جهان و امتزاج ترکيبات حاصل که سنگها را به وجود ميآورند، آغاز ميشود[25].

از ابنسينا آثار و تأليفات ديگري موجود است، ازجمله درزمينهي زيستشناسي ميتوان به کتاب النباتوالحيوان اشاره کرد.

منصور بن الياس شيرازي

منصور بن الياس شيرازي (اواخر قرن4) اولين فردي است که در تاريخ پزشکي ايران کتاب مصوري دربارهي تشريح بدن انسان نوشت. کتاب تشريح منصوري از شاهکارهاي علم تشريح است. بهويژه آنکه مؤلّف با تصاوير فراوان و بسيار دقيق از استخوانها، عضلات، شرايين و اندامهاي گوناگون، کاري بيسابقه عرضه کرده است.

اسماعيل جرجاني

اسماعيل بن حسين جرجاني (وفات 531 هجري) معروف به سيد اسماعيل، زيستشناس و پزشک شيعه و ايراني بود. از آثار او ميتوان به کتاب معروف ذخيره خوارزمشاهي اشاره کرد که نخستين دايرةالمعارف پزشکي به زبان فارسي است و با زباني فصيح نوشته شده است[26]. جالب است که وي هزار سال قبل، بدون توسّل به آلات و ادوات مکانيکي و الکتريکي و بدون اينکه مقطعي از بافتهاي جنين را بردارد، فقط با مشاهدهي مستقيم به تشريح دقيق بدن پرداخته است.[27]

شهمردان ابن ابوالخير رازي

شهمردان ابن ابوالخير رازي (قرن پنجم) از علماي رياضي و طبيعي است. در کتاب نزهت نامه علايي وي مقالهاي در خصوص گياهشناسي و جانورشناسي وجود دارد.

خاقاني شرواني

خاقاني شرواني (اواخر قرن ششم) اشعار و منشآت وي آميخته به اصطلاحات زيستشناسي و پزشکي است.

 

موفّق الدين بغدادي

موفّق الدين بغدادي ( 557-629) در پزشکي تبحّر و اطلاعاتي نيز در زمينهي گياهشناسي داشت. او توصيف جالينوس در مورد فک پايين را تصحيح کرد و کشف کرد که فک پايين يک قطعه است، نه دو قطعه، آنطور که جالينوس گفته است. او صاحب دهها تأليف در زمينهي پزشکي، جانوران و علوم طبيعي است.

موفّق الدين شيفتهي ابن سينا بود و او را برتر از فارابي و دانشمندان يوناني ميدانست. وي همچنين به استقلال انديشه مشهور بود و آنچه را که دانشمندان عرب و مسلمان از نظريههاي دانشمندان يونان از قبيل جالينوس در پزشکي، ديوسکوردس در گياهشناسي و ارسطو در جانورشناسي و دانشمندان ديگر ميپذيرفتند، قبول نداشت. وي در اتکا به مشاهده، پژوهش و جستجوي حقيقت، راه ابن هيثم و ابن سينا را در پيش گرفت[28].

ابن بيطار

ابن بيطار (وفات 644 هجري) در اندلس اسلامي (اسپانياي امروز) در شهر مالقه (مالاگا) در اواخر قرن ششم متولد شد. او پس از کسب دانش در اشبيليه که در آن روزگار پايتخت موحّدان و مرکز علم و ادب بود، به قصد تحقيق در محتويات کتابهاي گياهشناسي پيشينيان و گردآوري عقاقير، راهيِ برخي از کشورهاي جهان آن روز اسلام شد و از کشورهاي شمال آفريقا ديدن کرد. در اين ملاقاتها بسياري از اهل فن را ملاقات کرد و از آنان اطلاعات بسيار درباره گياهان محلي به دست آورد. وي سپس به دمشق رفت و از سوي سلطان کامل، نام و منصب «رئيس گياهشناسان» را دريافت کرد[29]. او دو کتاب المغني و الجامع را در زمينه گياهشناسي نوشت. گفته ميشود کتاب الجامع او در وسعت فوائد و دقّت بر کتاب دوم قانون بوعلي رجحان دارد[30].

مولوي

مولوي (672- 604 هجري) مادّه را صورت ظاهري روح و بقاي آن را، (برخلاف روح که در عالم صلح است)، در تنازع ميدانست. مولوي معتقد بود که نياز فزايندهي موجودات به توسعه از طريق جذب در موجود بالاتر، علّت اصلي تکامل است. وي تکامل را شامل مراحل تبديل سنگ به گياه، تبديل گياه به جانور و تبديل جانور به انسان ميدانست و معتقد بود که در هريک از اين مراحل، يک موجود در موجودي بالاتر جذب ميشود.

خلاصه اينکه برخي علماي اسلامي به وجود سلسله مراتبي از تکامل موجودات مختلف اعتقاد داشتند و عامل تعيينکنندهي جايگاه موجودات در ردهبندي را مرتبهي وجودي و طبع خود آنها ميدانستند. به نظر ميرسد که نظريههاي تکاملي امروزي بيش از آنکه جديد باشند، قديم و بيش از آنکه مربوط به مغربزمين باشند، مربوط به مشرقزميناند و در کار انديشمندان مغربزمين، بيش از آنکه نوآوري در زيستشناسيهاي تکاملي وجود داشته باشد، در مورد شواهد تکامل وجود دارد[31]، البته اين مطلب نظريههاي تکاملي مولکولي را شامل نميشود.

ابن نفيس

 ابن نفيس (686-607 هجري) در دمشق به دنيا آمد و پس از تحصيل طب در آنجا به قاهره رفت و در بيمارستان منصوري به تدريس پرداخت.  او اطلاعات کاملي در زمينهي فيزيولوژي دستگاههاي بدن از جمله گردش خون داشت. او نخستين کسي بود که به گردش خون ريوي پيبرد و در کتاب شرح تشريح قانون براي نخستين بار در تاريخ پزشکي ضمن توصيف گردش خون گفته است که خون در ششها تصفيه ميشود . ابن نفيس همچنين در چند موضع از کتابهاي ديگر خود اين نظريه را آشکارا مطرح ميکند، از جمله در رسالهي کامليه خود و در باب اثبات خداپرستي[32].

 جورج سارتن در کتاب تاريخ علم خود به اين موضوع اشاره کرده و نسبت دادن اين شرح به «هاروي»[33] را رد ميکند. همچنين سيد حسين نصر در کتاب العلوم و الحضاره في الاسلام به اين موضوع پرداخته و گفته است: ميکائيل سروتوس اسپانيايي که در قرن شانزدهم ميلادي ميزيست، ادعا کرده است که او کاشف گردش کوچک خون (گردش ريوي) است و پزشکان جهان در تأليفات خود تا قرن حاضر اين ادعا را نقل کردهاند، امّا بدون ترديد سروتوس، کلمبوس و هاروي که گردش خون را توصيف کردهاند، به نظريههاي ابن نفيس در کتابهاي او که از زبان عربي به زبان لاتين برگردانده شدهاند، آگاهي داشتند[34].

ابن نفيس همچنين در تعريف چشم نظر ويژهاي دارد، وي ميگويد: چشم ابزار بينايي است نه بيننده. نتيجه و فايدهي اين ابزار با فرمان خردمندانهاي که از مغز صادر ميشود، تحقّق مييابد. و اين موضوع درست است، زيرا پندارها و شکلهاي اشياء روي چشم نقش ميبندد و از طريق عصب مرکزي به مغز منتقل ميشود و در آنجا آنچه ديده شده، تفسير و معني ميشود.

همچنين او با قاطعيت ميگويد که اين عصب يک عصب جسمي بينايي است و ارتباطي به تحريک ندارد و اين عصب با عصب چشم ديگر در جلوي مغز به صورت تقاطع يا صليبي يا آنچه که هم اکنون آن را «چليپاي بينايي» ميناميم، به يکديگر ميرسند. او ميگويد چشم سه طبقه دارد و طبقهي مياني شفاف است. وي معتقد است که ماهيچههاي چشم ششتاست و سه تا يا پنج تا بودن آن درست نيست. دربارهي قرنيه، او آن را به چهار طبقه تقسيم ميکند و ميگويد: قرنيه براي آنکه شفافيت آن تغيير نکند داراي رگهاي خوني نيست[35]. ابن نفيس نزد دانشمندان زمان خود داراي منزلت علمي والايي بود، چنانکه پزشکان همزمانش به او لقب «ابن سيناي دوم» داده بودند.

دميري

کمالالدين محمد بن موسي بن عيسي الدميري (808-742 هجري) کتاب «حياة الحيوان الکبري[36]» را طبق حروف الفبا مرتب کرده است و در اين اثر به ذکر نام حيواناتي ميپردازد که اسامي آنها به گوش وي خورده و يا آنها را در کتابهاي يونانيها و يا عربهاي قديم يافته يا در آثاري که دربارهي طب و حيوانات در زمانهاي نزديک به عصر مؤلّف نگاشته شده است، مشاهده کرده است، ميپردازد. وي اين مطالب را پالايش کرده و آنچه را که به نظرش غيرقابل قبول بوده به کناري مينهد و بدانچه اجماع علماء بر آن واقعشده، اقرار ميکند. وي به دليل احتياط  بسياري که در نقل روايات به خرج ميدهد، مضمون آنها را به عهدهي خود راوي ميگذارد، از اينرو تمام گزارشها و روايات اين کتاب، با استناد آنها به راويان آنها مورد تأييد قرار ميگيرند. در مواردي هم که اشتباهي رخ داده باشد با بيطرفي آن اشتباه را يادآوري ميکند، امّا روش مؤلّف در ارائهي اطلاعات به اينگونه است: بعد ازآنکه نام حيوان را بهصورت کامل و دقيق ضبط ميکند و اصل لغوي آن را معرفي مينمايد، به توصيف حيوان پرداخته و سپس اخبار و رواياتي را که بر طبيعت و سرشت آن حيوان دلالت دارد، يادآور ميشود. در بخش روايات دستهاي از احاديث شريف نبوي و آيات قرآني را که در ارتباط با موضوع زيستشناسي است، گرد ميآورد و پس از آن اشعار و امثال و حکم متناسب با موضوع را نيز ذکر ميکند. در ادامه نظرات فقهاء را درباره حيوان مورد بحث از جهت حلال يا حرام بودن خوردن آن يادآور ميشود و در پايان به بيان فوايد و زيانهاي طبي آن ميپردازد.

زيستشناسي در دوران معاصر

قدمت زيستشناسي معاصر در ايران را ميتوان به زمان تأسيس دارالفنون در سال 1229 مرتبط دانست. پس از دارالفنون، دارالمعلّمين مرکز (سال 1298) سپس دارالمتعلمين عالي (سال 1307) و پسازآن دانشسراي عالي (سال 1313) تشکيل شد که داراي رشتههاي فلسفه و ادبيات فارسي، تاريخ، جغرافيا، رياضي، فيزيک، شيمي و ازجمله علوم طبيعي بود. دانشگاه تهران نيز در سال 1313 تأسيس گرديد و دانشکدهي علوم دانشگاه تهران با سه رشتهي رياضي فيزيک، شيمي و علوم طبيعي در سال 1330 در محل فعلي آن در دانشگاه تهران آغاز به کار کرد[37]. هماکنون در بسياري از دانشگاههاي کشور رشته زيست شناسي داير است.

علاوه بر فعّاليتهاي دانشگاهي، پژوهشگاههايي نيز در زمينه زيست شناسي به فعّاليت پرداخته و توفيقات درخور توجّهي يافتهاند که از آن جمله ميتوان به پژوهشگاه رويان اشاره کرد.

پژوهشگاه رويان ازجمله پژوهشگاههايي است که در اين زمينه پيشرفتهاي خوبي داشته است. اعضاي هيأتعلمي اين مؤسّسه از چهرههاي برجستهي جهاني در زمينهي سلّولهاي بنياديناند.

پژوهشگاه رويان هشتم خردادماه سال 1370 بهعنوان مؤسّسه با هدف ارائهي خدمات درماني، پژوهش و آموزش در زمينهي علوم باروري و ناباروري توسّط زندهياد دکتر سعيد کاظمي آشتياني و گروهي از پژوهشگران و همکارانش در جهاد دانشگاهي علوم پزشکي ايران تأسيس شد. اين مؤسّسه در سالهاي 1377 و 1387 به ترتيب موفّق به اخذ مجوّز مراکز تحقيقات علوم سلّولي و مرکز تحقيقات پزشکي توليدمثل از شوراي گسترش دانشگاههاي علوم پزشکي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي شد و در آبان ماه 1388 از شوراي گسترش آموزش عالي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري موفّق به اخذ مجوّز پژوهشگاه گرديد.

توانمنديها: پژوهشگاه رويان قطب تحقيقاتي و فناوري است و در تراز بينالمللي، پيشگام در توسعهي  علم، فناوري و نوآوري در علوم زيستي با مرجعيت در علوم سلّولهاي بنيادي، توليدمثل، زيستفناوري، طب ترميمي و مؤثّر در ارتقاي سلامت جامعه هست و در راستاي نقشهي جامع علمي کشور و در چهارچوب برنامه توسعهي جهاد دانشگاهي در چهار محور
1)پژوهش و توسعه علم و فناوري در زمينههاي زيستشناسي و پزشکي توليدمثل، سلّولهاي بنيادي و زيستفناوري 2)آموزش و ترويج يافتههاي علمي در سطح ملّي و بينالمللي
3)تجاريسازي يافتههاي پژوهشي براي ارائه خدمات و توليد محصولات زيستي بهمنظور رفع نيازهاي علمي تخصصي کشور 4)درمان بيماران نابارور و صعبالعلاج از طريق استفادهي کارآمد از نتايج پژوهش، مشغول به فعّاليت است. نمونههايي از فعّاليت اين پژوهشگاه از توليد علم تا کاربرد آن را ميتوان به مطالعات سلّولهاي بنيادي و استفاده از آنها در درمان بيماران واجد سکتهي قلبي، آسيبهاي قرنيه، ايسکمي اندامهاي تحتاني، ويتيليگو و بهبود اين بيماران اشاره کرد. همچنين در حوزهي بيوتکنولوژي و پزشکي توليدمثل به توليد بزهاي همانندسازي شده و تراريخت، بلوغ تخمک دامهاي اهلي (بز، گوسفند و گاو) در محيط آزمايشگاهي، انجام لقاح آزمايشگاهي، انجماد جنينها و به دنبال آن انتقال به مادران رضاعي و توليد حيوانات سالم، ارائه خدمات درمان ناباروري به مردم کشورمان، ارائهي خدمات تشخيصهاي ژنتيکي قبل از لانهگزيني به مردم کشور اشاره کرد.

 


[1]. نهج البلاغه، خطبه 154.

 

[2]. همان، خطبه 164.

 

[3]. همان، خطبه  227 .

 

[4]. همان، خطبه  227.

 

[5]. توحيد مفضّل ص 16.

 

[6]. همان، ص 119.

 

[7]. همان، ص 121.

 

[8]. مکارم الاخلاق، ص 221؛ بحارالانوار، ج 57، ص 340.

 

[9]. يکي از معاني واژه عِرق، اصل و اساس است و بسيار اتفاق ميافتد که در زبان عربي و احاديث، به وراثت يا عامل وراثت، عِرق گفته ميشود؛ مانند حديث امام علي (ع) به پسرشان محمد بن حنفيه -که به خاطر ترس از تيراندازان حمله نميکرد: اين عِرق از پدرت به تو نرسيده است. يا حديث منقول از پيامبر و امام صادق (ع) که ميفرمايند: براي نطفههاي خود همسر مناسب انتخاب کنيد، زيرا که عِرق، بهصورت پنهاني اثر دارد. به نظر ميرسد با در نظر گرفتن معلومات امروز بهترين واژهاي که ميتوان معادل عِرق به کار برد ژن است.

 

[10]. اينکه پيامبر (ص) ميفرمايند: «عِرقها به جنبش درآمده از خدا درخواست دارند که فرزند، شبيه آنها ساخته شود» در تفسير و توضيح آن دو احتمال وجود دارد. اول: درخواست آنها به زبان حال (نه قال) است يعني ساختار و آفرينش آنها بهگونهاي است که هرکدام اقتضاي آن را دارند که فرزند شبيه آنها شود. با اين حساب، تعبير بکار رفته در اين حديث و احاديث مشابه يک تعبير مجازي است. دوم: درخواست آنها، واقعي است و حقيقتاً از خداوند درخواست ميکنند که فرزند، شبيه آنها شود. احتمال دوم مبتني بر اين پيشفرض است که همه موجودات (در حدّ خود) حيات و شعور دارند.

 

[11]. وسائل الشيعه، ج 5، ص 128.

 

[12].  «تَزَوَّجُوا فِي الحِجزِ الصّالحِ، فَإِنَّ العِرقَ دَسّاسٌ.» کنزالعمال، ج 16، ص 296.

 

[13]. المستطرف في کل من مستظرف، ج 2، ص 218.

 

[14]. «حُسنُ الأَخلاقِ بُرهانُ کَرَمِ الأَعراق.». شرح غررالحکم، ج 3، ص 392.

 

[15]. «ايّاکُم وَ تَزَوُّجِ الحَمقاءِ، فَإِنَّ صحبتها بَلاءٌ وَ وَلَدُها ضِياعٌ.» الکافي، ج 5، ص 354.

 

[16].  -«عن ابي عبدالله عليهالسلام قال: «سئل عن الميت يبلي جسده؟ قال نعم حتي لا يبقي لحم و لاعظم الا طينته آلتي خلق منها، فانها لا تبلي، تبقي في القبر مستديرة حتي يخلق منها کما خلق اول مرة.» بحارالانوار، ج 7، ص 43؛ من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 191، ح 580.

 

[17]. ترجمه مُنجد الطُلّاب، ذيل حرف طاء.

 

[18]. علامه مجلسي، در توضيح اين حديث ميگويد: آن هستهي مرکزي داراي تحوّل و تغيير است، ولي در همهي احوال محفوظ باقي ميماند و اين روايت اثبات ميکند که تشخّص انسان (متمايز گرديدن از ديگران) بهواسطهي اجزاي اصلي او است و ديگر اجزا و عوارض دخالتي در آن ندارند. (بحارالانوار، ج 7، ص 43).

 

[19]. براي اطلاع از برخي از اين موارد ميتوان به کتاب آخرين پيامبر و اولين دانشگاه مراجعه کرد.

 

[20]. خوانندگان عزيز براي اطلاعات بيشتر در مورد زيستشناسان مسلمان ميتوانند به کتابهاي دايرة المعارف بزرگ اسلامي و تاريخ زيست شناسي در ايران و جهان نوشته دکترحسن ابراهيم زاده مراجعه نمايند.

 

[21]. نظريه شارل بونه (1792-1720) شباهتي کامل به اين نظريه دارد.

 

[22].  تاريخ زيست شناسي ايران و جهان، ص380.

 

[23]. همان، ص381.

 

[24]. همان، ص 385.

 

[25]. همان، ص395.

 

[26]. دايرة المعارف تشيع، ج، ص330.

 

[27]. مثالي از تشريح عضلات ميان دندهاي در بخشي از کتاب ذخيرهي خوارزمشاهي که در آن ابتدا عضلات شهيقي و بعد عضلات زفيري و بالاخره عضلات ميان دندهاي که هم شهيقي و هم زفيري هستند، شرح ميدهد در ادامه ذکر مي شود. اطباي قديم به اين عضلات، «عضلات باسطه و قابضهي صدر» ميگفتند ولي امروزه ما به آنها «عضلات بازکننده و جمع کننده» ميگوييم که عمل اصلي اين عضلات بزرگ و کوچک کردن قفسه سينه است. ورود و خروج هوا امري است تبعي (ثانوي) که پس از بسط و قبض سينه پيدا ميشود:

بههرحال، جرجاني ميگويد:«امّا عضلههايي که قبض و بسط هر دو بکنند، عضلههايي است که اندر ميان پهلوها است و چون دانسته آمده است که عدد پهلوها از هر سو دوازده است، بهضرورت، جايگاه عضلهها که اندر ميان پهلوها است از هر سوي يازده باشد، پس از هر سوي يازده عضله واجب کند که باشد؛ لکن اين عضلهها همه دو توست، يک توي از اندرون است و يک تو بيرون و همه دوگانه است و ليفهاي اين عضلهها اندر نهاد، مخالف يکديگر است و همه اريب نهاده صليبوار و فعلهاي اين ليفها نيز مخالف يکديگرند ازبهر آنکه بعضي ليفها بسط کند و بعضي قبض و هرگاه که ليفهاي باسط اندر کار خويش باشد ليفهاي قابض بيکار باشد و ازاينجا معلوم ميگردد که اين ليفها هر يک عضلهي ديگر است پس عدد اين عضلهها از هر سوي بيستودو باشد و همين خلاف بهعينه ميان سر و بُن اين عضلهها نيز است از بهر آنکه ليفهاي اين عضلههايي که نزديک مهرهي پشت است حرکت آن برخلاف حرکت ليفهايي است که نزديک سر پهلوها است چه (زيرا) ليفهاي عضلههاي بيروني هرچه نزديک مهرهي پشت است، بسط کند و ليفهاي همين عضلهها آنچه نزديک سر پهلوها است قبض کند و ليفهاي عضلههاي دروني هرچه نزديک مهرهي پشت است قبض کند و ليفهاي همين عضلهها هرچه نزديک سر پهلوها است، بسط کند و چون کار ليفهاي سر پهلو و ليفهاي بن پهلو مخالف يکديگر است، دانسته آيد که اندر ميان هر پهلو چهار عضله است پس عضلههاي پهلوها هشتادوهشت گردد.» برگرفته از سايت مرجع طب سنتي ايران- دکتر سيد جلال مصطفوي.

[28]. تاريخ زيستشناسي در ايران و جهان، ص400.

 

[29]. دايرةالمعاف بزرگ اسلامي، جلد 3، ص 145.

 

[30]. تاريخ زيستشناسي در ايران و جهان، ص 400.

 

[31]. همان، ص402.

 

[32]. دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 5، ص54.

 

[33].  ويليام هاروي(w.Harvy) طبيب و زيست شناس انگليسي.

 

[34]. تاريخ زيستشناسي در ايران و جهان، ص405.

 

[35]. همان، ص406.

 

[36]. اين کتاب در سال 1378 توسّط انتشارات مکتبه الحيدريه به زبان فارسي در 772 صفحه به چاپ رسيده است.

 

[37]. در کتاب تاريخ زيستشناسي نوشتهي دکتر حسن ابراهيمزاده (استاد فيزيولوژي گياهي دانشگاه تهران)، بهطور مفصل به دانشآموختگان و تحوّلات زيستشناسي در ايران و جهان پرداختهشده است.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات