پيشگفتار

1401/08/02 13:06
فصل قبل

 

کتاب حاضر حاصل 97 جلسه بحث و تبادلنظر اساتيد و صاحبنظران حوزه و دانشگاه و يکي از مجموعه کتب طرح تدريس با جهتگيري الهي– فرهنگي است. اين کتاب براي آن دسته از استادان دانشگاه نوشته شده است که معتقدند معلّم و مدرّس علاوه بر نقش آموزشي و بلکه مقدم بر آن نقش تربيتي نيز دارد. استاد ميتواند نقش تربيتي خود را به دو شکل ايفا کند: نخست «رفتاري» و ديگري «گفتاري».

به نظر ميرسد تدريس با «جهتگيري الهي- فرهنگي» يکي از بهترين روشها براي ايفاي نقش تربيتي استاد به شکل گفتاري است؛ يعني «آموزش دروس تخصصي به فراگيران (دانشجويان) بهگونهاي که فراگير به خداشناسي، دينداري و خودباوري نزديکتر شود». تدريس با جهتگيري الهي- فرهنگي اهدافي دارد که عمدة آن عبارتاند از:

آموزش و فراگيري دانش براي رضاي خدا و خدمت به جامعه

توضيح مطالب علمي و تبيين مباحث درسي با گفتمان الهي و پيشفرضهاي توحيدي

آموزش علم بهگونهاي که موجب خودشناسي و خودباوري شود

تربيت دانشجو بهگونهاي که علم خود را براي خدمت به بشر و آرامش و آسايش و تعالي او بهکار گيرد

آموزش علم همراه با اخلاق الهي و تربيت اسلامي

ضرورت تدريس با جهتگيري الهي–  فرهنگي اين است که دانشجويان، علم و ايمان را همزمان کسب نمايند و دانشآموختگان دانشگاه نسبت به زمان ورود به دانشگاه مؤمنتر و متدينتر باشند. در همين راستا به نظر ميرسد يکي از ضروريترين و مؤثرترين اقدامات، تدريس علوم و دروس دانشگاهي با جهتگيري الهي– فرهنگي باشد. حضرت امام خميني(قدس سره) در اين خصوص خطاب به دانشگاهيان ميفرمايند: «بايد بشر به فکر اين باشد که به چيزهايي که براي تربيت و آموزش و تعليم ‎‏انسان است، جهت بدهد. چنانچه به دانشگاهها جهت داده نشود، همان‏‎ ‎‏دانشگاههايي ميشود که در بين بشر [امروز] هست، و از همان دانشگاهها قواي‏‎ ‎‏مخرّبه بيرون ميآيد. و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاهها کاري‏‎ ميکنند که مسلسلها نميتواند بکند. خدمتي ميتوانند به بشر بکنند که‏‎ ‎‏هيچ کس ديگر نمي تواند اينقدر خدمت بکند. عمده آن جهتي که طرف‏‎ ‎‏آن جهت رفته ميشود و قرآن اين را فرموده است: «‏‏إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذي‏ ‏خَلَقَ[1]‏»، بخوان به نام پروردگاري که انسان را خلق کرد و قرائت کن نه قرائت مطلق. بياموز، نه آموزش مطلق. علم تحصيل‏‎ ‎‏کن، نه علم مطلق و تحصيل مطلق؛ علم جهتدار، آموزش جهت دار. ‎ جهت، اسم ربّ است، توجه به خداست، براي خدا و براي خلق خدا. ‏‎ ‎‏

قلمها اگر در دنيا براي خدا و براي خلق خدا به کار بيفتند مسلسلها کنار‏‎ ‎‏ميرود. و اگر براي خدا و براي خلق خدا نباشد، مسلسلساز ميشود. ‎ ‎‏ابزار کوبنده انسان با دست قلمدارها و دست علمايي که در ‎‏دانشگاهها هستند، وجود پيدا کرده است و همة ترقّيات‏‎ ‎‏بشر هم با دست علما و بيان و قلم علما وجود پيدا کرده است. کوشش‏‎ ‎‏کنيد که در اين آموزشي که به مردم ميدهيد، جهتدار باشد.»[2]

دانشگاه اسلامي آن نيست که تنها تعدادي برنامة ديني بيرون از سرفصلهاي رايج و مصوب، در آن اجرا شود، بلکه دانشگاهِ اسلامي آن است که کلاسهاي درس -که متن اصلي و برنامة محوري دانشگاه به شمار ميآيند- علاوه بر بعد علمي، کلاس خداشناسي و تربيت الهي نيز باشند. براي آنکه اين موضوع بهتر تبيين شود طرح اين پرسش مفيد بلکه ضروري است: برنامه دانشگاه چيست؟ و فوقِ برنامة آن کدام است؟

بيشک، برنامه دانشگاه دو رکن اساسي دارد، آموزش و پژوهش. منظور از آموزش دروسي است که در کلاسها تدريس ميشود و همة دانشجويان را بدون استثنا شامل ميشود. نمود بارز پژوهش نيز تحقيقات، پاياننامهها و مقالههاي استادان و دانشجويان است. در عمل آموزش، بخش بسيار بيشتري از فعاليت دانشگاه را به خود اختصاص ميدهد. اموري مانند مسابقات فرهنگي، سخنرانيهاي مذهبي، اردوها و امثال آن «فوقِ برنامه» به شمار ميآيند. طبيعي است که در مقايسه با برنامههاي آموزشي دانشگاه، فوقِ برنامه تعداد کمتري را پوشش ميدهد (هم درصد بسيار کمتري از دانشجويان شرکت ميکنند و هم تعداد فوقِ برنامههايي که يک دانشجو شرکت ميکند در مقايسه با درسهايي که طي چندين واحد در هر نيمسال شرکت ميکند بسيار ناچيز است). پس براي اسلامي شدن دانشگاه بايد تمرکز بر روي برنامههاي دانشگاه باشد نه فوقِ برنامهها؛ يعني بايد به دنبال آن باشيم که علمي که در دانشگاه آموزش داده ميشود و کلاسهايي که برگزار ميشود، جهت الهي داشته باشد.

حضرت امام خمينيe در خصوص اسلامي شدن متون درسي دانشگاهها چنين ميفرمايند: «آن که اسلام ميخواهد و آن مقصدي که‏‎ ‎‏اسلام دارد، اين است که تمام علوم، (چه علوم طبيعي باشد و چه‏‎ ‎‏علوم غيرطبيعي باشد) تمام اينها مهار بشود به علوم الهي و برگشت به‏‎ ‎‏توحيد بکند و هر علمي جنبة الوهيت در آن باشد. يعني انسان طبيعت‏‎ ‎‏را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ماده را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ‏‎‎‏ساير موجودات را که مشاهده بکند خدا را در آن ببيند. اسلام براي آن آمده است که تمام موجودات طبيعي به الهيت و تمام علوم طبيعي به علم الهي برگردد». [3]

پس براي اسلامي شدن دانشگاه بايد تمرکز بر روي برنامههاي دانشگاه باشد نه فوقِ برنامهها؛ يعني بايد به دنبال آن باشيم علمي که در دانشگاه آموزش داده ميشود و کلاسهايي که برگزار ميشود، جهت الهي داشته باشد. تا زماني که کلاسهاي درس جهت الهي نداشته باشند، تمام فعاليتهاي ديني و اقدامات فرهنگي و آموزشهاي اسلامي (به ويژه دروس معارف) تأثير لازم را نخواهند داشت.

چند برنامة فرهنگي و ديني، در مقابل انبوهي از دروسي که احتمالاً از جهتگيري الهي بيبهرهاند، تأثيرگذار نيست يا اگر تأثيرگذار باشد، تأثير آن پس از مدت اندکي از بين ميرود. با توجه به آنکه در مقطع کارشناسي يک دانشجو حدود 140 واحد درسي را ميگذراند و براي هر دو واحد، در شانزده جلسه کلاس شرکت مينمايد، درنتيجه يک دانشجوي مقطع کارشناسي بايد در هفت نيمسال يا بيشتر، حداقل در 1000 جلسة کلاس درس شرکت کند. اگر آموزش اين دروس با جهتگيري الهي– فرهنگي همراه شود مسلماً تأثير شگرفي بر باورهاي ديني دانشجويان خواهد گذاشت. در ضمن گاهي بيان مطالب ديني – که نياز به تخصص نداشته باشد – از زبان استاد درس تخصصي و غير معارف تأثير بيشتري دارد و در اعماق ذهن مخاطب جاي ميگيرد. ازاينرو لازم است استادان محترم از اين قابليت خود براي خدمت به دين و اخلاق استفاده نمايند.

شيوه تدريس با جهتگيري الهي– فرهنگي بدين صورت است که هر استادي ميتواند با توجه به سليقه و تشخيص خود و رعايت نمودن اصول علمي و ديني عمل نمايد. چه بسا برخي اساتيد به کتاب راهنماي تدريس در اين زمينه نيازي ندارند اما براي تسهيل کار علاقمندان، کتاب حاضر تدوين شده است تا اساتيدي که معتقد به تدريس با جهتگيري الهي– فرهنگي هستند در صورت تمايل از مطالب آن استفاده نمايند.

اين کتاب در پنج فصل تدوين شده است که هر فصل، بخشي از اهداف مدنظر را تأمين ميکند. قبل از آنکه هر بخش جداگانه توضيح داده شود، ذکر اين نکته ضروري است که تدريس با جهت الهي نه تنها خللي در تدريس مطابق با سرفصلهاي مصوب ايجاد نميکند بلکه با بيان مطالب با گفتمان الهي و ذکر پيوندهاي مرتبط موجب ميشود مطلب درسي براي دانشجويان روشنتر شده و با مباني صحيح در ذهن آنها جاي بگيرد.

فصل اول تحت عنوان «مفاهيم و مباني» سعي دارد تا برخي از مفاهيم و واژههاي کليدي علم معماري و برخي از مباني الهي و اسلامي اين علم را توضيح دهد.

فصل دوم با نام «تاريخ علم معماري در ايران و اسلام» در تلاش است تا ضمن اشاره به پيشينة دانش، هنر و فن معماري در سرزمين ايران و ديرينگي بسيار زياد آن در اعماق تاريخ، اهميت معماري ايراني در تاريخ معماري جهان و همآوردي آن با معماري ساير ملل را به مخاطب گوشزد نموده و همچنين نسبت اين معماري با دين و جهانبينيهاي دينيِ نهادينه در آن را به اجمال شرح دهد.

فصل سوم کتاب با عنوان «تدريس با پيشفرضهاي توحيدي»، ضمن تبيين تمايز تدريس با مباني و پيشفرضهاي توحيدي و غيرتوحيدي، برخي از مطالب علمي رايج را که با پيشفرضهاي غيرتوحيدي است، معرفي و مطلب علمي جايگزين را با پيشفرض توحيدي بيان ميکند.

فصل چهارم تحت عنوان«تدريس همراه با گفتمانهاي الهي - فرهنگي»، پرحجمترين فصل کتاب است و سعي دارد به استاد کمک کند تا در خلال مباحث درسي و به تناسب آن، مطالب ديني و فرهنگي را در کلاس درس مطرح نمايد.

در اين فصل، شمار قابل توجهي از دروس تخصصي رشته معماري (مقطع کارشناسي) انتخاب شده، سپس در هر درس تعدادي از سرفصلهاي مصوب، تعيين گرديده و بعد از بيان مطلب درسي، نکته ديني يا فرهنگي (که متناسب آن باشد) ذکر شده است.

فصل پنجم با عنوان «معرفي حلقههاي مفقوده» به معرفي و تشريح مقولاتي ميپردازد که با وجود دارا بودن اهميت بسيار زياد در روند آموزش معماري، جايگاه مشخصي در چارچوب فصول گذشته براي پرداختن به آنها وجود نداشته است. ازاين رو در فصل پاياني به معرفي اين موضوعات به عنوان حلقههاي مفقودة آموزش معماري با جهتگيري الهي - فرهنگي پرداخته ميشود. اين فصل در انتها، با تقويت روحية خودباوري از طريق نگاه باورمند به داشتهها و توانمنديهاي ايرانيان مسلمان در گسترش علوم و هنرها ـ به ويژه ارائة آثار باشکوه معماري ـ پايان مييابد.

اميد است اين اثر که محصول كار جمعي و اشتراک مساعي تعدادي از متخصصان رشتة معماري و دانشآموختگان حوزوي ميباشد، زمينة تدريس با جهتگيري الهي- فرهنگي را براي اساتيد محترم فراهم نمايد و باعث ارتقاي کيفيت و جذابيت تدريس آنها شود. مسلماً رهنمودهاي خوانندگان ارجمند و به ويژه اساتيد محترم رشتة معماري ميتواند به غناي علمي کتاب و بهبود آن در ويرايشهاي بعدي بيفزايد.

 

 


[1]. علق/1

 

[2]. دانشگاه و دانشگاهيان از ديدگاه امام خميني e، ص20

 

[3]. همان ، ص19

 

فصل بعد
نقدها و نظرات