5-3- معرفي آثار افراد خداباور

1401/08/08 14:21
فصل قبل

 

در هر درسي استاد ناگزير است تعدادي کتاب را به عنوان مرجع و منبع معتبر، به دانشجويان خود توصيه و معرفي نمايد. مؤلفان اين کتابها بعضي خداباور و چه بسا بعضي خداناباور هستند. بدون شک اگر استاد کتاب مفيد و فاخري را معرفي نمايد که مؤلف آن خداباور باشد بسيار بهتر خواهد بود. اين امر چند دليل دارد؛ يکي آن که تأليفات افراد خداباور به جهتگيري الهي نزديکتر و تأليفات افراد خداناباور از جهتگيري الهي دورترند. و ديگر آنکه معرفي کتاب يک نويسنده در مجامع علمي و دانشگاهي، در بر دارندة نوعي اعتباربخشي و شخصيتسازي براي مؤلف است. حال اگر مؤلف اثر، يک شخصيت خدا ناباور باشد و ما از او چهرة علمي بسازيم، هرگاه سخني بر ضد خدا و دين به زبان آورد، تأثير بسيار منفي بر روي جامعة مخاطبان و جوانان ميگذارد؛ اما اگر نويسندة آن اثر، فردي خداباور باشد و ما او را به عنوان يک چهرة علمي مطرح کنيم، هرگاه سخني در راستاي خداباوري و دينمداري به زبان آورد، تأثير بسيار مثبتي بر روي جامعة مخاطب يا حداقل دانشجويان آن رشته خواهد داشت.

خداباوري و اعتقاد به مبدأ آفرينش، گرايش فطري در وجود نوع بشر است و همواره بسياري از انسانها در هر دورهاي با اين باور زيسته، انديشيده و سخن گفتهاند. اين باور به دليل عمق تأثيري که در ضمير نهان انسان دارد، خود را در حوزه انديشه و آفرينش هنري و از جمله معماري ـ به طور گسترده و البته عميقي ـ متجلي نموده است. به همين دليل در حوزه معماري، افراد بسياري بوده و هستند که با رويکردي خداباور به هستي، انسان و معماري نگريسته و در اين راستا ارائه نظر نمودهاند؛ هرچند نحوة رويکرد و نوع باور و چگونگي تأثيرگذاري انديشة آنها در عرصة معماري، جلوههاي متفاوتي را نشان ميدهد. در اين زمينه افراد قابل مراجعه در حوزة نظريهپردازي معماري را ميتوان به دستههاي مختلفي تقسيم کرد که در زير به معرفي مهمترين افراد و جريانها اشاره ميشود:

افرادي که دربارة هنر و معماري اسلامي کار کرده و در اين مسير به باورهاي قابل تأملي دست يافتهاند (مانند تيتوس بورکهارت، رنه گنون و... )

اين افراد ضمن مطالعه و شناخت هنر و معماري اسلامي، به چنان باوري دست يافتهاند که از اين طريق به وجود حقيقتي والاتر در وراي اين هنر و معماري دست يافتهاند و تحت تأثير جذبة فوقالعادة اين حقيقت متعالي، اسلام آوردهاند. طبعاً رجوع به آثار و نوشتههاي افرادي از اين قبيل تأثير چشمگيري در رويکرد به نگرش الهي و جهانبيني اسلامي خواهد داشت.

افرادي که از نگاه بيروني به صورت خنثي و بدون ورود به باورهاي ويژة اسلامي به مطالعة آثار و مصاديق معماري اسلامي پرداختهاند (مانند رابرت هيلن براند، آرتور اپهام پوپ، ماکسيم سيرو، آندره گدار، شيلا بلر، پاپادوپلو و... )

با وجود آنکه اين افراد نگاه الهي به آثار و رويکرد هنر و معماري اسلامي نداشتهاند اما با توجه به نوع توصيف و شناختي که از اين حوزه ارائه مينمايند، ميتوانند در شناخت هر چه بهتر آثار و مصاديق و سير تحول هنر و معماري اسلامي و به ويژه ايراني تأثير قابل توجهي داشته باشند. آثار اين افراد ميتواند دريچهاي به شناخت جنبههاي معنايي و محتوايي هنر و معماري اسلامي تلقي شود.

افرادي که موضوع آثار آنها اسلامي نيست اما برخاسته از نگاه حِکمي و شرقي است (مانند فريتهيوف شوآن، آناندا کوماراسوامي و... )

اين دسته لزوماً از چارچوب نگاه اسلامي يا با نگاه به مصاديق هنر و معماري اسلامي به ارائه نظر نپرداختهاند اما در پسزمينة نگاه فطري آنها، دقائقي وجود دارد که توجه به آنها ميتواند براي کسي که در حوزة هنر و معماري اسلامي کنکاش ميکند مفيد و راهگشا واقع شود.

افرادي که موضوع آنها معماري اسلامي نيست اما در وراي باورهاي آنها ميتوان به نوعي از نگرشهاي فطري دست يافت (مانند: کريستوفر الکساندر، لويي کان، کريستيان نوربرگ شولتز، تادائو آندو، چارلز کورآ و...)

اين افراد زوايايي از نوع نگرش به معماري را معرفي ميکنند که هرچند نام معماري الهي يا معماري فطري بر آن نگذاشتهاند اما در وراي آن، حقايقي از جنس فطرت و سرشت انسان مستتر هستند که ميتوانند در جهتدهي صحيح به معماري تأثيرگذار باشند.

کشورهاي مسلمان غير ايراني که تلاشهايي در راستاي اسلاميسازي علوم دانشگاهي داشتهاند (مانند مالزي، پاکستان، سوريه، مصر و...)

خوشبختانه در برخي ديگر از کشورهاي اسلامي نيز تلاشهايي در جهت تغيير رويکرد علوم رسمي و دانشگاهي منطبق با محتوا و نگرش اسلامي صورت گرفته است. در صورت بهرهگيري از اين تجارب و تلاشها و همافزايي آنها با يکديگر، مسير تحقق جهتگيري الهي علوم دانشگاهي هموارتر و نتيجه دستيافتنيتر خواهد گرديد.

انديشمندان و مؤلفان ايراني که خارج از دايرة معماري، در حوزة حکمت و فلسفة اسلامي به مفاهيمي پرداختهاند که ميتواند در دايرة معماري و در راستاي جهتگيري الهي آن مورد استفاده قرار گيرد (مانند سيد حسين نصر، علامه محمدتقي جعفري، محمود بينايمطلق، شهيد سيد مرتضي آويني، محمد مددپور، حسن بلخاري، محمدرضا ريختهگران، سيدرضي موسوي و...)

چنانکه اشاره گرديد اين دسته از صاحبنظران ايراني غالباً در حوزههايي خارج از معماري به ارائه نظر پرداختهاند، اما رجوع به آثار و تأليفات اين افراد ميتواند از لحاظ بينش کلي، به تصحيح و تدقيق نگاه هنرمندان و معماران در چارچوب جهانبيني الهي منجر گردد و طبعاً بازتاب آن جهانبيني کلي به تدريج در آثار معماران متجلي و متبلور خواهد شد.

افرادي که در حوزة نظري معماري به مقولة معماري اسلامي پرداختهاند (مانند: هادي نديمي، مهدي حجت، سيدمحمد بهشتي، عبدالحميد نقرهکار، محمد نقيزاده، محمدمهدي پوستيندوز و... )

در جمع معماران معاصر ايراني نيز صاحبنظراني در حوزة نظري معماري اسلامي ورود نموده و نظرات خود را به صورت مدون ارائه کردهاند. هرچند اين افراد از نقطهنظرهاي نسبتاً متفاوتي به مقولة معماري اسلامي پرداختهاند اما نظرات و ديدگاههاي آنها ميتواند يکي از مهمترين و مؤثرترين راههاي دسترسي به مفاهيم و مباني نظري روزآمد در جهتدهي مناسب به رشتة معماري در راستاي رويکرد الهي و اسلامي قلمداد گردد.

افرادي که در حوزة مصاديق معماري به معماري اسلامي پرداختهاند (مانند مرحوم محمدکريم پيرنيا، مرحوم باقر آيتاللهزاده شيرازي و... )

اين افراد غالباً به معرفي آثار معماري اسلامي (خصوصاً معماري اسلامي ايران)، تاريخ، سير تحول و ويژگيهاي آنها پرداختهاند و در اين رهگذر، به تبيين و تشريح زوايا و ويژگيهايي از معماري اسلامي مبادرت نمودهاند که در درک بهتر ماهيت اين آثار تأثيرگذار بوده و به تعميق شناخت نسبت به معماري اسلامي ايران کمک ميکنند.

منابع مرتبط با شناسايي افراد و معماران خداباور (مانند کتاب مباني نظري معماري عبدالحميد نقرهکار، رسالة دکتري ناديه ايماني و...)

افراد بسياري در ايران و ديگر کشورهاي جهان وجود دارند که تحقيقات و ديدگاههاي آنها و تلاشها و رويکردهايي که داشتهاند ميتواند در جهتگيري الهي و فطري رشته معماري مؤثر باشد و البته اين افراد تا کنون به صورت يکجا شناسايي و فهرست نشدهاند. برخي منابع از قبيل کتب مباني نظري هنر و معماري اسلامي، رسالات مرتبط دانشگاهي (به ويژه در مقطع دکتري) و... ميتوانند روزنة خوبي به شناخت افراد مذکور باشند و در اين جهت از ارزش زيادي برخوردارند.

حکما، عرفا، دانشمندان، هنرمندان و شعراي مسلمان در ادوار گذشته (مانند شيخ محمود شبستري، شيخ شهابالدين سهروردي، عزيزالدين نسفي، مولوي بلخي، ابونصر فارابي، خواجه نصيرالدين طوسي، ابنعربي، اخوانالصفا، ابن سينا، ملاصدرا، شيخ بهايي و... )

بدون ترديد درک مباني هنر و معماري اسلامي، با حکمت، عرفان، فلسفه و ديگر شاخههاي علوم و هنرهاي اسلامي ـ به ويژه شاخههايي از قبيل هندسه، شعر، خط و...  ـ ارتباط ذاتي دارد و طبعاً يکي از عوامل مهم در تحقق جهتگيري الهي و فطري رشتة معماري، رجوع به آثار و احوال و ديدگاههاي افراد صاحبنظر در اين شاخهها است که قطعاً سرمايههاي بزرگي در عرصة نظر، دانش و هنر اسلامي محسوب ميشوند.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات