4-19- دروس فني ساختمان (عناصر و جزييات ساختمان ـ طراحي فني)
1401/08/08 11:38فصل قبل
در ادوار گذشته، پديد آمدن معماري، مجزا از فرآيند اجراي آن نبوده و به عبارتي فرآيند طراحي معماري همواره همزاد با فرآيند شکلگيري ساختمان تحقق مييافته است. اما امروزه اين دو مقوله مسير جداگانهاي را اتخاذ نمودهاند و طراحي به مقولهاي منتزع از اجرا مبدل شده است. اين امر در نهايت منجر به بروز دو مسأله گرديده است: اول ضعف شناخت معماران نسبت به جزئيات و مسائل فني ساختمان و دوم از دست رفتن قابليتهاي فرآيند اجرا در شکلدهي به طراحي معماري[1].
بر اساس مقدمة فوق، بخشي از دروس رشتة معماري با هدف آشنايي دانشجويان با ابعاد فني و اجرايي ساختمان تعريف شدهاند. در اين ميان، ترکيب دروس شناخت مواد و مصالح، عناصر و جزئيات (ساختمان 1و2) و طراحي فني را ميتوان مجموعهاي تلقي نمود که انتخاب مصالح تا نحوة شکلگيري اجزا و عناصر ساختماني و چگونگي بکارگيري جزئيات در همنشيني معماري، سازه و ديگر مؤلفههاي شکلدهندة يک بنا را در قالب يک بستة آموزشي کلي، مدنظر قرار ميدهد.
در نوشتار حاضر درس شناخت مواد و مصالح به صورت مستقل مورد بحث قرار گرفت. اما از آنجا که دو درس عناصر و جزئيات (ساختمان 1و2) در کنار درس طراحي فني، مسير و هدف مشترک و همافزايي را در فرآيند تعريف و طراحي جزئيات ساختمان دنبال ميکنند، لذا در قالب عنوانِ واحد، مورد بحث و بررسي قرار ميگيرند.
سرفصلهاي دروس ساختمان و طراحي فني اهداف کلي در زمينة شناخت هرچه بيشتر و درک بهتر نحوة شکلگيري جزئيات ساختمان و چگونگي تعامل آنها با يکديگر را دنبال ميکنند. طبعاً اين دروس در وهلة نخست بايد مبتني بر تحقق آن سرفصلها تدريس شوند اما در عين حال به نظر ميرسد که بتوان با عنايت به مواردي از قبيل ذيل، دروس ساختمان را نيز با رويکردي الهي و فطري به دانشجويان رشته، انتقال داد:
4-19-1- توجه به معنا و مفهوم در طراحي جزئيات
لازم است به اين نکته توجه داده شود که عناصر و جزئيات ساختمان صرفاً نقش فني و عملکردي در بناهاي مختلف را ندارند بلکه در بسياري از موارد، فراتر از نقش عملکردي و کارکردهاي فني، اين قابليت را دارا هستند که معاني و مفاهيم[2] را نيز با خود حمل نمايند. نگاه به جزييات ساختمان از اين منظر، رويکرد متفاوت و کاملاً معمارانهاي را ايجاد ميکند که طراحي جزئيات را به امري کاملاً معمارانه و معنادار در امتداد طرحماية اصلي معماري تبديل ميکند.
در جهتگيري الهي نسبت به اين موضوع، جزئيات ميتوانند مفاهيم و معاني متعالي را در برگرفته و به عينيت برسانند. به عنوان مثال، پيدايش جزئياتي مانند برخي رخبامها، مقرنس و کاربنديها، آجرکاريها و امثال آنها در عين آنکه نقش يک عنصر ساختماني را دارا هستند، هر يک محمل معاني ويژهاي نيز ميگردند که گاه حتي نقش کارکردي و فني را نيز تحتالشعاع خويش قرار ميدهند.
انتخاب مصالح غالب قابل رؤيت، ساختار و اجزاي تشکيل دهندة وجوه بيروني و دروني بنا که روحيه و شخصيت اصلي آن را بر عهده دارد و ميبايست در ارتباط تنگاتنگ با تصميمگيريهاي کلان معماري باشند، نقش معناداري به عناصر و جزئيات ساختماني ميدهد.
4-19-2- پاسخ به نياز در عين زيبايي
يکي از ويژگيهاي مهمي که طراحي عناصر و جزئيات ساختمان در نگاه بومي و سنتي ما داشتهاند آن است که اين اجزاء در عين آنکه هرکدام با قصد پاسخگويي به نيازي عملکردي، سازهاي، تأسيساتي، تنظيم شرايط محيطي و... پديد ميآمدند، اما همواره در يک منظومة يکپارچه و زيبا با هم ترکيب ميشدند و در طراحي هر جزء، غالباً آنچه پديد ميآمد واجد زيبايي ميشد. هرچند بايد به اين نکته توجه شود که زيبايي، خود يک هدف مستقل و غايي در طراحي اين اجزاء نبوده است اما رعايت نسبتهاي مطلوب، انطباق درست با جايگاه استقرار، مطابقت با نياز و همنشيني مناسب با ساير اجزاء، منجر به پديد آمدن زيبايي و درک آن در چنين عناصر و جزئياتي ميگردد. نمونههاي بسياري از اين اجزاء و عناصر را ميتوان در بازشوها، رخبامها، ازارهها، کوبهها، بادگيرها و سازة سقفها مشاهده نمود.
4-19-3- توجه به قدر و شأن مصالح و جزئيات
يکي از مؤلفههاي نگاه الهي به معماري، رعايت «عدل» است و عدل ـ چنان که پيشتر نيز اشاره شده است ـ به معناي قرار دادن هر چيزي در جايگاه مناسب و متناسب آن است. از اين منظر ميتوان گفت که نگاه الهي و فطري چنين اقتضا ميکند که هر نوع مصالح و جزئياتي بايد در جايگاه مناسب خويش قرار گيرند. سرشت هرکدام از مصالح اقتضاي به کارگيري در جاي ويژهاي را داراست؛ بر اين اساس، برخي در پاي ديوار، برخي در بدنههاي بيروني، برخي در فضاهاي داخلي، برخي در لبة ديوار، برخي در بام و برخي در کف محوطه و... قرار ميگيرند. همچنين جزئياتي که در لبة ديوارها شکل ميگيرند بايد متناسب با اين جايگاه و در تعامل مناسب با عوامل مرتبط با آن (باد، آفتاب، باران و...) تعريف شوند و بتوانند جنبههاي ايمني، امنيت و... را نيز به خوبي تأمين نمايند.
برخي مصالح و جزئيات در برابر ضربه، برخي در مواجهه با سايش و برخي در معرض عوامل محيطي هستند و هرکدام از آنها بايد متناسب با اين جايگاه تعريف و طراحي شوند.
از سويي ديگر شأنيت مصالح داراي بار معنايي و ادراکي ويژهاي است که برخي را بالاتر، برخي را پايينتر، برخي را آشکارتر و برخي را پنهانتر و... اقتضاء ميکند. معمار در انتخاب مصالح و طراحي جزئيات بايد به قدر و شأن هرکدام نيز توجه و دقت نظر ويژهاي داشته باشد.
4-19-4- چند منظورگي در طراحي جزئيات
دستگاه خلقت و طبيعت به ما ميآموزد که بکارگيري يک جزء يا ساختمايه به طور همزمان براي پاسخگويي به چند مقصود و نياز مختلف، خود نوعي حکمت و هنرمندي است. خلقت الهي، مصاديق بسياري از اين دست را به نمايش گذاشته است؛ در ساختمان بدن انسان، پلک، مژه و ابرو نمونههايي از اين عناصر چند عملکردي هستند که براي هرکدام مقصودهاي متعدد و متنوعي قابل تصور است. ساختار دستها، انگشتان، ناخن و اجزاي آنها با کاراييهاي بسيار متنوع نمونه شگفتآور ديگري در اين زمينه است. بنابراين اگر در طراحي عناصر و جزئيات ساختمان، طراح بتواند به گونهاي جزئيات را طرح نمايد که با يک عنصر واحد، چندين مقصود مختلف را برآورده نمايد، گام بزرگي در راستاي استفادة بهينه و انديشة حکيمانه در طراحي برداشته است و اين از منظر الهي نيز بسيار پسنديده و همسو با جهت فطري خلقت خواهد بود.
4-19-5- رويکرد فرهنگي در انتخاب مصالح به منظور بوميکردن آنها
چنان که در بخشهاي ديگري از اين نوشتار نيز اشاره گرديده است، بوميگرايي و احياء و تقويت هويت بومي، يکي از مؤلفههاي مهم در جهتگيري الهي و فطري و همسو با آفرينش الهيِ انسان و طبيعت است. در همين راستا، يکي از عوامل مهم و مؤثر در تحقق هويت بومي معماري، بکارگيري ساختمايههاي بومي است. انتخاب مصالح بومي و طراحي جزئيات ساختمان متناسب با ويژگيها، طبيعت و اقتضائات آنها گام مهمي در همسويي معماري با بستر، اقليم و محيط هر معماري خواهد بود و هويت معماري بومي هر منطقه را به نحو چشمگيري تقويت و احياء خواهد نمود. آموزش دروس فني ساختمان ميتواند بنا به اين رويکرد، کاملاً متناسب با بستر مکاني و جغرافيايي خويش بازخواني و بوميسازي شده و از ورود به رويهها و محتواهاي کاملاً يکنواخت و يکسان برحذر بماند.
4-19-6- استواري، ظرافت و دقت در طراحي تا کوچکترين و پنهانترين اجزا
در نگاه الهي و ديني يک انسان هر کاري را انجام ميدهد، درست، استوار و دقيق انجام ميدهد.[3] در چنين دستگاه بينشياي صداقت و درستکاري اقتضاء ميکند که تمامي عناصر و جزئيات ساختمان، حتي آنهايي که ديده نميشوند و در بطن ساختمان پنهان ميگردند نيز با دقت و ظرافت ويژهاي به صورت استوار، دقيق و محکم طراحي و اجرا گردند و اينکه برخي از اجزاء در دل کار مخفي ميشوند، موجب کم اهميت شدن و بيتوجهي نسبت به آنها نميگردد.
کيفيت بنا در مقياس 1:1 توسط ادراککننده، بيشتر از آنکه تحت تأثير تصميمگيريهاي کلان ساختماني باشد، از طريق اجزاي ريز آن درک ميشود. بدين جهت دقت و ظرافت در طراحي اجزاي خرد ساختمان از اهميت بالايي برخوردار است.
4-19-7- انعطافپذيري و قابليت ترميم
دستگاه آفرينش الهي در پديد آوردن اندامها و اجزاي موجودات زنده، آنها را بسيار انعطافپذير و قابل انطباق با شرايط مختلف پديد ميآورد. از سويي ديگر بهرهوري درست و حکيمانه از آنچه پديد ميآيد نيز اقتضاء ميکند که اعضاء و اندامها قابليت بالايي در ترميم و بازيابي شکل و ساختار سالم اوليه را در صورت بروز هر گونه آسيبي داشته باشند. اين رويکرد برآمده از دستگاه خلقت، ميتواند به عنوان يک ويژگي اساسي در مصنوعات بشري و از جمله در ساخت ابنيه سرلوحه کار قرار گيرد. عدم انعطاف در مقابل شرايط مختلف و عدم ترميمپذيري در صورت بروز آسيب، به شدت باعث افت بهرهوري مصنوعات و هدر رفتن آنها ميگردد و اين در نگاه الهي و فطري پذيرفته نيست. به عنوان مثال قابليت خودترميمي در ساختار خلقت گياهان و جانوران اين امکان را به وجود ميآورد که در صورت پديد آمدن عارضه و آسيب، خود را ترميم نمايد. در اين راستا عامل انساني (مانند باغبان، پزشک و...) نقش تسهيلگري و هدايت روند خودترميمي را دارد.
4-19-8- نقش حفاظتي عناصر و جزئيات ساختمان
در ساختار بدن موجودات زنده، بخشي از اندامها و اجزاي بدن به گونهاي شکل گرفتهاند که از ديگر اعضاء و اندامها محافظت ميکنند؛ به ويژه اعضاء و اندامهاي حساس و حياتي شديداً در حريم حفاظتي اندامهاي ديگر قرار ميگيرند. به عنوان مثال در بدن انسان ساختارهاي حساس و حياتي مانند مغز، قلب، چشم، گوش، دستگاههاي تنفسي و...، هرکدام توسط عناصر ديگري به نحو مناسب حفاظت ميشوند. به همين نحو در طراحي اجزاي ساختمان نيز به تناسب اهميت و حساسيت عناصر و اندامها، بايد جزئياتي مناسب طراحي گردند. اين امر، تبلور يک نگاه عالمانه و حکيمانه در طراحي عناصر و جزئيات ساختماني خواهد بود.
به عنوان مثال جزئياتي که عناصر فلزي يا چوبي را از رطوبت محافظت ميکنند يا جزئياتي که بدنهها و تزئينات نماهاي اصلي را در برابر عوامل محيطي حفظ ميکنند يا جزئياتي که باعث حفاظت از عناصر حساس تأسيساتي ميشوند در اين زمره قرار ميگيرند. همچنين در طراحي بازشوها (در و پنجره) به دليل حساسيت و آسيبپذيري به تمهيدات مختلفي در جهت استواري، کارآيي، ايمني، امنيت و مسائل تنظيم شرايط محيطي نياز است که اين امر مستلزم طراحي جزئيات ويژهاي ميباشد.
4-19-9- کامل بودن هر مرحله از ساخت و عدم احاله به مرحلة بعد
متأسفانه در روال رايج ساختمانسازي، مراحل زيرکار از قبيل سازه و سفتکاري و امثال آنها معمولاً مورد بيمهري و کمتوجهي قرار ميگيرند؛ چرا که فرض بر اينست که اين اجزاء توسط مراحل بعدي پوشيده و کامل خواهند شد. نگاه الهي و فطري چنين رويکردي را بر نميتابد. هر مرحله و هر جزء بايد در سطح خود کامل و بدون نقص باشد و نبايد موکول به مراحل و اجزاء بعدي شود. سازه بايد در سطح و مرحلة خود، بسيار دقيق و تميز و زيبا طراحي و اجرا شود. عناصر سفتکاري ساختمان نيز بايد چنين باشند و نهايتاً مراحل پاياني بايد بر اين دقت، ظرافت و زيبايي و کمال بيفزايند و نه اينکه به دنبال رفع نواقص و کاستيهاي آنها باشند. دستگاه آفرينش نيز هر لايه و جزء کوچک از موجودات را در نهايت دقت، ظرافت و زيبايي و کمال آفريده و هيچ بخشي را موکول به ديگر بخشها نکرده است، هرچند در نهايت، ترکيب و تجميع اين سطوح و اجزا و اندامها، به عاليترين سطح کمال و زيبايي و استواري رسيده است.
4-19-10- توجه به چرخة مصالح در کارگاه براي استفادة بهينه از آنها
نگاه بومي و سنتي ما در ساخت بناها داراي اين ويژگي کلي بوده که وقتي مصالح و ساختمايهها وارد چرخة استفاده در کارگاه ساختماني ميشدند، آنها را در بهترين وجه، بهگونهاي به کار ميگرفته که هر سطح کيفي از مصالح در جايگاه مشخصي استفاده شوند؛ به عنوان مثال آجرهاي کامل و بينقص را در جايي، آجرهاي نصفه و نيمه يا ناگونيا را در جايي و حتي خردهها و تکهپارههاي آجر را در جاي ديگري استفاده ميکردند. آجرهاي نصفهنيمه و ناقص در ساختارهايي مانند کونوشکني سقفها و آجرهاي شکسته و تکهپاره در فرش بام (به ويژه در سطوح منحني) و تکههاي سفال به عنوان «گاز»[4] در لابلاي آجرچيني طاقها به کار گرفته ميشدند.
چنانکه در استفاده از ديگر مواد اوليه نيز در بينش سنتي و بومي ما چنين نگاهي حاکم بوده است. [5] اين رويکرد کاملاً برآمده از نگاه الهي و فطري است و با منظومة آفرينش نيز نهايت همسويي و هماهنگي را داراست.
4-19-11- صرفهجويي و پرهيز از اسراف
سادگي و پرهيز از پيچيدگي غيرضروري، استفادة بهينه از مصالح، استفاده از مصالح بهينه و جلوگيري از هدررفت مصالح ـ هم در مرحلة طراحي عناصر و جزئيات ساختمان و هم در فرآيند اجراي بنا ـ داراي موضوعيت است. در طراحي بنا و جزئيات آن بايد به گونهاي عمل شود که باعث هدررفت مصالح و ايجاد دورريز نشود. عناصر ساختماني بايد نسبت مطلوبي با ابعاد پايه و مدولاسيون مصالح داشته باشند؛ به عنوان مثال معمولاً ضخامت ديوارها تابعي از ابعاد آجر يا خشت و مشتقات هندسي آن بوده است.
از سوي ديگر در فرآيند اجراي ساختمان نيز صرفهجويي در مصرف مصالح و پرهيز از اتلاف آنها، استفادة بهينه از آنچه در دسترس است و به ويژه جلوگيري از اسراف مواد حياتي و خصوصاً آب از جمله مواردي هستند که رعايت آنها را بايد جزء ذاتيِ نگاه الهي و انساني در پديد آوردن ساختمان تلقي نمود. در مشي معماران سنتي، اين نگاه نهادينه شده بود که مصالح را متناسب با نياز روزانه آماده ميکردند و يا تا اتمام آن دست از کار نميکشيدند.
به طور کلي ـ مطابق آنچه مرحوم دکتر پيرنيا بيان ميدارد ـ «پرهيز از بيهودگي» همواره يکي از ويژگيهاي مهم در معماري بومي و سنتي ما بوده و اين ويژگي بايد همواره در طراحي اجزاء، اندامها و عناصر ساختماني سرلوحة معماران و دانشجويان معماري قرار داشته باشد.
4-19-12- خلاقيت در جهت کيفيت به جاي اتکا به مصالح گرانقيمت
اصولاً نگاه الهي چنين اقتضاء ميکند که از کمترينها و ارزانترينها، بهترينها پديد آيند؛ چنانکه آفرينش الهي نمونههاي بيشماري از اين نوع رويکرد در پديد آوردن موجودات را در بر دارد. معماريهاي بومي و سنتي ما نيز عموماً با استفاده از سادهترين و ارزانترين مصالح و ساختمايهها و با اتکا به انديشه و نگاهي خلاقانه، آثاري شگرف را پديد آوردهاند که بسيار زيبا، ماندگار و کارا بودهاند. اين نگاه ضمن ساده و ارزان ساختن جزئيات ساختمان، زمينة وابستگي در تأمين مصالح و عناصر ساختماني را نيز از بين ميبرد که تمام اين ويژگيها را ميتوان دستاوردي ارزشمند در صنعت و هنر ساختمانسازي به شمار آورد.
متأسفانه در روية رايج، گرايش روزافزوني در بکارگيري مصالح و جزئيات گرانقيمت و به ويژه وارداتي در صنعت ساختمان کشور پديد آمده که موجب نگراني و نيازمند تجديد نظر اساسي در نوع نگاه متخصصان به فرهنگ عمومي جامعه است. مثلاً در طراحي سازهها تلاش کمتري در جهت طراحي مقاطع و اندامهاي خلاقانه به منظور بهينهسازي سازه و کاهش ميزان مصرف مصالح صورت گرفته و در عوض، با اعمال ضرايب اطمينان بالاتر از حد مورد نياز، عموماً به سازههاي سنگين با اتلاف مصالح منجر ميشود. حال آنکه در دستگاه آفرينش نمونههايي مانند طراحي اسکلت بدن انسان و حيوانات و همچنين در طراحي پوستة تخم مرغ، مطلوبترين استفاده از کمترين مصالح در جهت بالاترين ميزان کارايي را به وضوح نشان ميدهند.
در بعضي مواقع مصالح گرانقيمت بيش از آنکه داراي جنبة فني و کارکردي ويژهاي باشند، با هدف تفاخر و خودنمايي استفاده ميشوند که اين موضوع ذاتاً از منظر نگاه فطري و الهي مردود است. در همين راستا حتي استفاده از مصالح يا جزيياتي که موجب وابستگي به بيگانگان ميشوند نيز خلاف اصل «خودبسندگي» در مقياس کلان سرزميني است.
4-19-13- توجه به ايمني، بهداشت و سلامتي انسانها
به عنوان يک ويژگي الهي و انساني، بکارگيري مصالح و جزئياتي قابل تجويز و توصيه است که حيات انسان و موجودات زنده و طبيعت را به مخاطره نيندازد. صِرف توجيهات اقتصادي، توليد انبوه و در دسترس بودن مصالح و عواملي از اين دست نميتواند دستاويزي براي تخطي از آن معيار کلي تلقي شود. در اين ميان، ايمني، بهداشت و سلامت نوع انسان به واسطة ارتباط بيواسطه با ساختمانها، از اهميت و حساسيت بيشتري برخوردار است.
استفاده از مواردي همچون انواع مصالح آزبست سيماني، انواع گرانيتها، انواع مواد پليمري و شيميايي و امثال آنها اگر با ملاحظات سلامتي و بهداشتي همراه نگردد، سلامتي انسان و طبيعت را به صورت بطئي در درازمدت به مخاطره انداخته و در حقيقت با اين انتخاب، حقوق انسان و ساير موجودات تضييع ميگردد.
4-19-14- توجه به نخالههاي ساختماني و بازيافتپذيري آنها
حجم بسيار زياد نخالهها و ضايعات عناصر ساختماني که ساليانه توليد و در دامن طبيعت انباشته ميشوند، موضوعي است که نميتوان به سادگي از کنار آن عبور کرد. اگر اين مواد دورريز قابليت جذب يا بازيافت در طبيعت را نداشته باشند با سرعت روزافزوني حيات طبيعت و به دنبال آن زندگي انسان را با مخاطرات جدي مواجه نموده و عرصة حيات را بر او تنگتر ميکنند.
وظيفة الهي و انساني طراحان و معماران در اين زمينه، بکارگيري مصالح و طراحي جزئياتي است که بتوانند به سادگي و بدون آلايندگي در طبيعت جذب شده و يا امکان بازيافت در قالب مواد و مصالح مناسب جديدي را داشته باشند؛ چنانکه بناهاي ساخته شده در ادوار پيشين عموماً واجد چنين ويژگياي بودهاند. در گذشته آوار ساختمانهاي خشتي (کُموا) خود به عنوان خاک مرغوب و ارزشمند زراعي مورد استفاده قرار ميگرفته و بلکه خريد و فروش ميشده است.
4-19-15- طراحي بر اساس نياز و عدم وابستگي به ذائقة بازار
تحقق بندهاي گذشته در گرو حفظ استقلال فکري و بينشي طراحان و مجريان ساختمانها و پرهيز از فرو غلتيدن در مُدزدگي و گرفتار شدن در ذائقة مغشوش بازار است. ذائقة بازار غالباً متأثر از منفعتطلبي، سوداگري، واسطهگري، توليد انبوه، مصالح مصنوع غير قابل بازيافت و بعضاً زيانآور، گرايش به مُدهاي بيريشه و بيدوام است و اين امر با ذات جهتگيري الهي و فطري در بکارگيري ساختمايهها و طراحي عناصر و جزئيات ساختمان در تعارض است.
تفکر سرمايهداري در همه جاي جهان براي کسب سود روزافزون و اشاعة فرهنگ مصرفگرايي از طريق تبليغات و فضاسازي رسانهاي، نيازهاي کاذب را ايجاد و ترويج ميکند؛ به طوري که به تدريج جامعه نيازهاي اصيل خود را به فراموشي سپرده و نيازهاي کاذب را جايگزين آنها مينمايد. به عنوان مثال نماهاي رومي، کلاسيک و تمامسنگ، قطعاً جز اقتضائات سرزمينيِ ما نيست، اما جريانهاي اقتصادي به گونهاي بازار را به سمت استفاده از چنين الگوهايي سوق ميدهند که به تدريج به يک نياز و خواستة فراگير در جامعة ايراني تبديل شده است و چهرة شهرهاي ما را به صورت زشت و بيهويتي، رو به دگرديسي در معماري نماها و جدارههاي شهري ميبرد.
[1]. بدين معنا که در بسياري از موارد، زمينة ابداعات و ابتکاراتي در حين اجراي ساختمان و کار با مصالح فراهم ميشود که به طور معمول، چنين زمينههايي کمتر بر روي کاغذ و در فضاي طراحيِ صرف، بروز و ظهور پيدا ميکنند.
[2]. concepts
[3]. اشاره به داستان ساختن قبر و گذاردن سنگ لحد توسط پيامبر اکرم a و تأکيد آن حضرت بر اينکه فرد مؤمن چون کاري را انجام دهد، محکم و دقيق انجام ميدهد: «در مرگ سعد بن معاذ پيامبر وارد قبر شد و با دست مباركش لحد چيد و از اصحاب مىخواست كه سنگ و خاك به حضرت دهند تا روزنههاى بين لحد را بگيرد؛ چون فارغ شدند و خاك روى لحد ريخته شد و قبر به طور كامل بسته شد، فرمود: من مىدانم به زودى جنازه مىپوسد ولى خدا بندهاى را دوست دارد كه هرگاه كارى مىكند محكم و استوار انجام مىدهد. به اين خاطر در چينش لحد و بستن روزنههاى آن با سنگ و خاك دقت كردم» (امالي شيخ صدوق، ص 384).
[4]. «گاز» در معماري سنتي معمولاً به اشيايي که براي تنظيم و تثبيت فواصل بين آجرها جهت تثبيت فرم منحني طاق استفاده ميشوند، اطلاق ميگردد.
[5]. به عنوان نمونه هنگام ذبح گوسفند، علاوه بر گوشت، از پوست و پشم و استخوان و رودة آن نيز به بهترين وجه استفاده ميشده، تا جايي که هيچ چيز قابل استفادهاي از آن رها نميگرديده است.