4-12- شناخت مواد و مصالح

1401/08/07 15:34
فصل قبل

 

دروس فني ساختمان و حتي برخي رويکردهاي خاص در نگاه به معماري، در بسياري از موارد، معماري را همارز ساختمان پنداشته و در مواجهه با آثار معماري، فيزيک ساختمانها و کالبد آنها را مد نظر دارند. در امتداد همين نوع نگاه، درس شناخت مواد و مصالح نيز عمدتاً و در عرصة ارائه به صورت رايج، از منظر ويژگيهاي مادي مصالح به اين مبحث ورود ميکند؛ لذا اين درس غالباً متوجه خصوصيات فيزيکي و شيميايي مصالح است. در حالي که مواد، مصالح و ساختمايهها هرکدام به اقتضاي سرشت و آفرينش خداوندي، داراي قابليتهاي ويژهاي هستند که اين قابليتها و استعدادها علاوه بر وجوه مذکور، از جنبههاي ديگر نيز قابل تأمل خواهند بود:

شناخت خصوصيات فيزيکي و شيميايي مصالح هرچند ميتواند در کاربرد صحيح و بهينة آن مؤثر باشد، اما توجه صرف به اين خصوصيات، شناخت معنايي و نمادين آن را مورد غفلت قرار ميدهد. مصالح با توجه به رنگ، بافت، دوام و نسبت آن با محيط استقرار بنا، موجد معانياي ميشود که عدم توجه به آن ميتواند کاربرد مصالح را در مسيرهاي نادرستي هدايت کند.

استفاده از سنگ در معابد تاريخي، مفهوم ماندگاري را با خود همراه دارد که در تناسب با ارزشهاي معنايي بنا است و همچنين کاردبرد چينه در ديوار و حصار باغات با معناي موقت و فناپذيري توأم است. بنابراين آشنايي با جنبه‌‌هاي معنايي مصالح ميتواند شناخت کاملتر و چند بعدي از آن را به دست دهد تا زمينة مناسب براي استفادة عاقلانه از مصالح فراهم گردد.

در آفرينش هر کدام از مواد و مصالح موجود در طبيعت، ويژگيهايي قرار داده شده است که اين ويژگيها بدون ترديد، در جسم و روان انسان (به عنوان بهرهبردار و ساکن در فضاهاي مصنوع) تأثيرگذار هستند. لازم است در شناخت مواد و مصالح به اين وجه از ويژگيهاي مصالح و نسبتي که با خصوصيات جسمي و رواني انسان برقرار ميکنند، توجه ويژهاي شود. از آنجا که وجود انسان، بر اساس طبايع و مزاجهايي برقرار گرديده و هر کدام از مواد و مصالح نيز داراي طبع و مزاج خاص خود هستند، لذا در تعامل اين دو با يکديگر، انسان تحت تأثيرات جسمي و رواني گريزناپذيري از جانب مواد و مصالح قرار ميگيرد و مصالح، سلامت و تعادل او را تحت تأثير قرار ميدهند.

در اين ميان، بخش عمدهاي از مصالح، ساختمايههاي فرآوري شدهاي هستند که طي فرآيندهايي ساده يا پيچيده از مواد موجود در طبيعت به دست آمدهاند و از سرشت طبيعي خود فاصله گرفتهاند و به واسطة همين دگرديسي، روح، روان و جسم انسانها را در معرض مخاطرات گوناگوني قرار دادهاند. لذا از اين منظر، توجه به شناخت طبيعت و مزاج اين مصالح و تأثير آنها بر جسم و روان و روح انسان از اهميت و حساسيت ويژهاي برخوردار خواهد بود.

بنابراين در شناخت مواد و مصالح علاوه بر معرفي خصوصيات مادي که معمولاً مدنظر است، نبايد جنبههاي فوقالذکر مورد غفلت قرار گيرند. البته بديهي است که کاربرد و استفاده از مصالح نيز، خود از اهميت زيادي در دستيابي به جهتگيري الهي برخوردار است که در دروس ديگر به آن پرداخته ميشود.

کاشيکاري؛ نمونهاي از کارکرد معناگراي مصالح

معماري ايران بعد از اسلام به گونهاي پديد آمده و تکامل يافته که حکمت وحياني را در قالب معماري بيان کرده و متجلي نموده است. حکمت، بينش الهي است و در واقع باطن وحي است که به بهترين وجه در معماري ايراني- اسلامي نمود دارد. به عنوان مثال اصل توحيد يعني ارتباط بين وحدت و کثرت به بهترين وجهي در ساخت گنبد مساجد پديدار است؛ به گونهاي که از يک نقطه شروع ميشود (وحدت)، سپس با تکثير نقاط ادامه مييابد (کثرت) و نهايتاً حجم چشم‌‌نواز و پوشيده ازکاشيهاي فيروزهاي (تجلي آسمان در زمين) آن از طريق جرزها به زمين متصل ميشود. به اين ترتيب ميتوان علاوه بر استفاده مناسب در بهکارگيري کاشي به عنوان پوشش مناسب خارجي (عايق رطوبت) از ويژگيهاي تزييناتي و بلکه جنبههاي نمادين و معنايي آن نيز بهرهمند شد و در نهايت، به طرز شايسته و شگفتانگيزي مباني و مفاهيم عالي دين مبين اسلام (اصل توحيد) را به بيننده ارائه و القاء نمود. اين يکي از بيشمار نمونههاي بکارگيري مصالح در جهت بيان معاني در هنر و معماري اسلامي ايران است.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات