4-1- انسان، طبيعت و معماري
1401/08/07 10:41فصل قبل
خوشبختانه در سرفصل ارائه شده از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، رويکرد تعريف شده براي اين درس کاملاً با اهداف طرح جهتگيري الهي دروس دانشگاهي منطبق و همسو ميباشد. لذا گفتمان کلي درس منطبق با همان مواردي خواهد بود که در سرفصل پيشبيني گرديده است. در اينجا سعي ميشود مواردي ذکر گردند که غالباً جنبة کاربردي و تبيين بيشتر داشته و ميتوانند راهنمايي عملي براي استادان محترم در جهت ارائة بهتر درس به منظور دستيابي به مقاصد طرح جهتگيري الهي باشد. به نظر ميرسد که مباحث اين درس نبايد به نحوي با بمباران اطلاعاتي دانشجو ـ که عمدتاً در ابتداي ورود به رشتة معماري قرار دارد ـ همراه گردد. محتواي درس و تمرينات بايد با بياني ساده، دانشجو را به سمت اهداف درس هدايت نمايد.
4-1-1- آيتِ الهي: نظم کلان کيهان
موضوعات درس انسان، طبيعت و معماري در طيفي وسيع از مقياس پديدهها و اشياي پيرامون انسان تعريف ميگردند. در بالاترين مقياس، جهان هستي و فضاي کيهاني مورد توجه قرار ميگيرد که بزرگترين نظمهاي عالم را در آن ميتوان جستجو نمود. در اين مقياس، جهان بيکراني از فضاي کيهاني و اجرام سماوي مد نظر قرار ميگيرند که دقت در آنها انسان را با نظمي عظيم و فوق تصور مواجه نموده و از اين طريق دو فايدة بزرگ را براي دانشجو در بر خواهد داشت:
عظمت و بزرگي خالقي توانا که چنين نظمي را تدارک ديده و آن را در عالمي فوق تصور انسان برقرار نموده است و همچنان نيز آن را پايدار نگه ميدارد. اين نوع نگاه ميتواند در مقام برهان نظم، نگاه ويژهاي را نسبت به خالق و پديد آورندة نظام هستي براي دانشجو فراهم نمايد.[1]
کوچکي انسان در مقابل اين جهان بزرگ که در مقام قياس، حتي در حد ذرهاي بسيار کوچک در مقابل عالمي بسيار بزرگ نيز به شمار نميآيد. اين احساس کوچکي و ناچيز بودن، اثرات تربيتي عالي بر نوع انسان و از جمله دانشجويان درس خواهد داشت.
4-1-2- نظم حاکم بر جمادات
بخشي از عالم هستي را جمادات پيرامون ما در بر ميگيرند که ساختة دست طبيعت و مخلوق خداوند ميباشند. در نگاه اول ممکن است، دانشجوي معماري، متوجة نظمها و قواعد و ويژگيهاي قابل تأمل در اين اشيا و موجودات بيجان نباشد و آنها را آنچنان که هستند نشناسد. اما تمرينات ارائه شده در اين قسمت، اين امکان را فراهم مينمايند که با نگاهي عميقتر به اشيا و جمادات موجود در جهان خلقت، پردة ديگري از قدرت و حکمت خالق متعال بر او گشوده شود. مواردي در اين سرفصل قابل بررسي و ارائه است که از آن جمله ميتوان به مثالهاي زير اشاره نمود:
مناظر طبيعي ساخته شده توسط طبيعت که نظم معماري ويژهاي را در خود پديد آوردهاند؛ همانند غارها، صخرههاي کلهقندي، مناظر بياباني، کلوتها (همچون کلوتهاي شهداد) و...
انواع سنگهاي استحصال شده از طبيعت و گوناگوني شگفتانگيز طرح، رنگ و نقوش آنها
انواع بلورهاي نمکها و کانيهاي موجود در طبيعت و هندسههاي مختلف و بديع در تبلور آنها
اشياي قابل استحصال از طبيعت که زماني زنده بودهاند؛ مانند انواع چوبها، چرم و... با توجه ويژه به مقولههايي همچون رنگ، هندسه، نقش، بافت و... در آنها
اثرات ماوراءالطبيعي (متافيزيکي) بر نظم اَشکال آب و... با قرارگيري در معرض اذکار مختلف[2]
4-1-3- نظم حاکم بر شکل و رشد گياهان
يکي از پديدههاي موجود در طبيعت که تأمل در آن ميتواند براي دانشجوي معماري بسيار آموزنده باشد، دقت در گياهان و نباتات به عنوان بخشي از جهان زندة پيرامون ماست. دقت در اين پديدهها ميتواند از زواياي مختلفي مانند موارد زير براي دانشجوي معماري حائز اهميت باشد:
درک چگونگي حيات گياهان و نحوة انطباق آنها در زندگي با محيط
درک ويژگيهاي خاص هندسي، کيفيات آفرينش و ظرافتهاي ويژه و فوقالعاده در خلقت گياه
کشف معاني و حکمتهاي ويژه در شکلگيري و آفرينش گياه و لايههاي پنهان معنايي قابل کشف براي نوع انسان
دريافت ظرافتها و تدابير ويژه در ساختار فيزيکي گياه و چگونگي پايدار شدن آن از منظر سازه و ايستايي
به طور معمول در درس انسان، طبيعت و معماري، تمريني به اين منظور تعريف ميشود، اما تنها نکتة قابل يادآوري اينست که تمرين گياهان در بهترين و بالاترين سطح خود بايد به معاني و مفاهيم ناب و حکمتآموز اشاره نمايد؛ هرچند درک چگونگي همسازي با شرايط پيرامون و اقليم و محيط ميتواند در جاي خود واجد ارزش و اهميت باشد و يا انکشاف نظامها و نظمهاي هندسي و طبيعي گياه ميتواند بسيار جذاب و مهم باشد، اما اينکه دانشجوي معماري، همواره در پس ظواهر امور و اشيا، درونمايههاي معنايي و حکمي را نيز کشف و درک کند از اهميت بسيار بالاتري برخوردار خواهد بود.[3] در نهايت نيز بايد به اين نکته متذکر شد که آن گياه و نبات، به نوبة خود داراي شعور است و بنا به شعور غريزي خود، روند رشد و تکامل و جهتگيري نسبت به عوامل پيرامون را طي ميکند. غايت اين بحث نيز آنست که پروردگار عالم اين شعور را به صورت حکيمانهاي در نهاد آن گياه قرار داده است. تمرينات اين بخش ميتواند به گونهاي طرح شود که نمايش دهندة اين شعور نهادينه در گياهان باشد و در نهايت به نتايج آموزنده و شگفتانگيزي منجر گردد.
4-1-4- نظم حاکم بر آفرينش، رشد، حيات و حرکت جانوران
جانوران نسبت به گياهان از تفصيل و پيچيدگي بيشتري در خلقت برخوردارند. تأمل در ويژگيهاي آفرينش اين موجودات، تفاوتهاي آنها با يکديگر، نحوة همسازي با شرايط محيطي، رفتارهاي غريزي، حرکت به سمت به دست آوردن غذا، سکونت و کوچ کردن، فرآيند تنازع بقا و توليد مثل، نحوة زندگي اجتماعي آنها و بسياري ديگر از مؤلفههاي خلقت و زندگي جانوران ميتواند حاوي نکاتي بسيار زيبا، بديع و شگفتانگيز باشد که هر چه انسان آشنايي بيشتري با آنها پيدا ميکند، بيشتر در بزرگي و عظمت خالق غوطهور گشته و از بداعتها و زيباييهاي آن شگفتزده ميشود و لايههاي بيشتري از شکوه خلقت و نظمهاي پديد آمده توسط آفرينندة بزرگ بر او مکشوف ميگردد. در اين بخش نيز مقايسة تطبيقي اين مخلوقات با يکديگر ميتواند درسهاي بزرگي براي آموختن در پي داشته باشد. در اين تمرينها نيز همان زوايايي که دربارة گياهان برشمرده شد، همچنان صادق بوده و بلکه نسبت به گياهان داراي مفاهيم آموزشي بالاتري نيز خواهد بود.[4]
4-1-4-1- معماري جانوران
زيباييهاي خلقت براي دانشجوي معماري آنگاه جلوههاي بسيار بديع خود را به نمايش ميگذارد که طبيعت شروع به پديد آوردن «معماري» به معناي خاص ميکند؛ به عبارت ديگر، فضاهايي براي زندگي و سکونت ايجاد ميکند. معماري حيوانات و جانوران يکي از شاخصترين مصاديق معماري طبيعت است که از طريق نيروهاي غريزياي که در نهاد هر جانوري قرار داده شده، او را در مسير پديد آوردن سرپناهي براي خود و در امان بودن از عوامل محيطي و طبيعي پيرامون سوق ميدهد. هرچند تقريباً همة جانوران براي خود، سکونتگاهي تدارک ميبينند، اما رفتار برخي از آنها در اين خصوص، بسيار بديعتر، معمارانهتر و مهندسيتر است. در اين بخش از تمرينات درس، دانشجو به دنبال مطالعه و معرفي مصاديقي از معماري جانوران ميرود که ميتوانند درسهايي از جنس معماري و مهندسي به همراه داشته باشند. تجربه نشان داده است که آنقدر حکمت و دانش در اين نمونهها وجود دارد که حتي پرداختن چندين باره به نحوة لانهسازي يک جاندار ميتواند باز هم نکات تازهاي براي يادگيري به دنبال داشته باشد. يکي از بارزترين نمونههاي لانهسازي جانداران که اشارههاي صريحي نسبت به آن در بيان قرآن کريم آمده است، همانا لانهسازي زنبور عسل است که در سورة نحل به آن اشاره شده است:
«وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يعْرِشُونَ»[5]؛ و پروردگار تو به زنبور عسل «وحي» (الهام غريزي) نمود که از کوهها و درختان و داربستهايي که مردم ميسازند، خانههايي برگزين».
در اين تمرين نيز توجه به نکاتي قابل تأملتر به نظر ميرسند:
پيچيدگيها و ظرافتهاي فني و مهندسي در ساخت لانه و همسازي آن با اقليم و شرايط محيطي و محافظت از آن در مقابل انواع مخاطرات محيطي و آب و هوايي
نحوة انطباق لانه با شيوة زندگي جاندار و ويژگيهاي زيستي و فيزيولوژيکي آن
نحوة انطباق لانه با کيفيت حيات اجتماعي جانور
تدابير به کار رفته در معماري لانه جهت استتار يا اختفاي آن در محيط به منظور حفاظت جانور از گزند ديگر جانداران
نکات قابل مطالعه در لانة جاندار به مثابة يک اثر معماري و هنري و قياس آن با معماري انسان
لايههاي معنايي و حکمتآميز در معماري لانة جاندار و نحوة حرکت جاندار به سمت تدارک و ساخت لانه در مقايسة تطبيقي لانهسازي جانداران مختلف و استقراي نتايج کلي و مفاهيم اساسي.[6]
4-1-4-2- انسان؛ خليفة الهي
انسان، پيچيدهترين موجود در طبيعت است. شناخت انسان براي هر کسي در هر شاخهاي از علم و دانش، بسيار عميق، شگفتانگيز و جذاب است؛ چرا که انسان آنقدر وجود پيچيده، چندبُعدي و هزارتويي دارد که از زواياي تمام علوم و دانشها قابل مطالعه است و از هر زاويهاي به انسان نزديک شويم، ابعاد بيشتري از او مکشوف ميگردد. اما در درس انسان، طبيعت و معماري نيز زواياي مختلفي از انسان مد نظر است و مورد مطالعه قرار ميگيرد. از جملة اين زوايا ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
ويژگيهاي خلقت انسان
انسان در مرتبة اوليه به سان يک جاندار و به عبارتي يک حيوان، مورد مطالعه قرار ميگيرد. از اين منظر، انسان نيز مانند ساير مخلوقات خداوند و به ويژه ساير جانداران، داراي اسرار و شگفتيهاي خاصي است.[7] بر اين اساس، ساختار بدن انسان از ظرافت و پيچيدگي ويژهاي برخوردار است که مطالعة هر جزء از بدن انسان و نحوة تعامل اجزاي بدن با يکديگر و همچنين فعل و انفعالات زيستي و متابوليستي انسان و نهايتاً نحوة تعامل و انطباق او با محيط پيرامون ـ به مثابة يک جاندار صِرف ـ بسيار قابل مطالعه و تأمل است. در اين زمينه، امکان تعريف تمريني براي دانشجويان وجود دارد که هر کدام از آنها يکي از اجزا، نظامها يا ابعاد منظومة وجودي و حياتي انسان به عنوان يک موجود زنده را مطالعه و نتيجة آن را به کلاس ارائه نمايند. ردپاي براهين «نظم» و «تدبير» در اين بررسيها و مطالعات، کاملاً محسوس و مشهود خواهد بود.
ويژگيهاي ذاتي انسان
در گام دوم، انسان به تدريج در روند حيات و تکامل وجودي خود، ويژگيهايي را از خويش بروز ميدهد و قابليتهايي را به فعليت ميرساند که هم به لحاظ ابزارهاي ادراک و هم از حيث ابزارهاي بيان، کاملاً از ساير جانداران متمايز ميگردد. اين قابليتهاي شگفتانگيز که به تدريج و با رشد کودک به فعليت ميرسند، ابزارهايي را در اختيار او قرارميدهند که به واسطة وجود آنها، انسان را «حيوان ناطق» ناميدهاند و اين ويژگي، چيزي فراتر از مفهوم سادة «نطق» به معناي سخن گفتن را در بر ميگيرد.[8] انکشاف و به عبارت بهتر بازنمايي و بازشناسي اين قابليتها ميتواند موضوع بخش ديگري از تمرينات و مباحث درس در رابطه با انسان باشد که همين زمينهها، بعداً در نحوة شکلگيري و تحقق معماري و ابعاد و ويژگيهاي مختلف آن که متمايز از لانهسازي ساير جانوران است، اثر خود را نمايان ميکنند.
اما از وجهي ديگر و بالاتر، انسان داراي بعد بسيار متعاليتري از وجود يعني وجه روحاني است که از روح الهي، نفخهاي در او دميده شده و به وديعت نهاده شده است. اين وجه از وجود انسان، به نحو بسيار شاخصتري، او را از ساير جاندارن تمايز ميبخشد و او را وارد ساحت ديگري از وجود مينمايد که بخش عمدهاي از ويژگيهاي انسان از اين وجه نشأت گرفته و معنا مييابند. از اين منظر، تعبير انسان به مثابة «حي متأله»، تعبيري بسيار کاملتر و جامعتر در مورد انسان به نظر ميرسد. [9]
ويژگيهاي حيات اجتماعي انسان
بخشي از ويژگيهاي انسان که به شکل متمايزي نسبت به ساير حيوانات نمود مييابد، وجه زندگي اجتماعي انسان و ويژگيهاي خاص مرتبط با آن است. جستجوي ويژگيهاي حيات اجتماعي انسان و ابعاد مختلف مترتب بر آن، دربرگيرندة بخش ديگري از مطالعات، مباحث و بررسيهاي مربوط به انسان است.[10] از اين رهگذر ميتوان به بررسي مشيت الهي در زندگي جمعي و تعاملات اجتماعي انسان، که از هر دو وجه تکويني و تشريعي جايگاه خاص خود را داشته، پرداخت و به اختصاصات قابل توجهي در اين زمينه دست يافت.[11] حيات انسان بر روي کرة خاکي، به طور کاملاً نيرومندي متأثر از اين وجه از وجود انسان و نظامات برگرفته از آن بوده و هست؛ خواه در ذيل نگرش ديني و الهي و خواه در نگرشهاي مبتني بر خرد و انديشههاي بشري.
ويژگيهاي اشيا و ساختههاي انسان
اگر از ويژگيهاي خلقت انسان و ويژگيهاي ذاتي او عبور کنيم و وارد جهان مصنوعي شويم که انسان به واسطة قدرتي که خالق به او بخشيده و مقام خليفهاللهي او فرصت بروز و ظهور يافته، با مصنوعات و دست ساختههايي مواجه ميشويم که بخش بزرگي از آن را ميتوان در ابزارهاي ساختة انسان رديابي و مطالعه نمود. هر دست ساختهاي را ميتوان به سان بستهاي شامل انديشهها، نگرشها، دانشها، فنون و... دانست که بسياري از ويژگيهاي پديد آوردن اشيا توسط انسان را به نمايش ميگذارد. آنچه ميتواند در اين رهگذر واجد اهميت باشد، مقايسهاي است که ميتواند بين مصنوعات انسان و مخلوقات الهي برقرار گردد. اين مقايسه ميتواند منجر به درکي عميقتر نسبت به عظمت و شکوه خلقت الهي گردد. هرچند در اين ميان درسهاي بسياري به چشم ميخورد که انسان از طبيعت (يا در تعبير توحيدي، خلقت الهي) فرا گرفته و در مصنوعات خويش بازنمايي کرده است.
از اين رو، بخشي از تمرينات درس انسان، طبيعت و معماري، معمولاً ناظر بر تعمق و تأمل در اين دستساختهها است و اين قابليت را به خوبي داراست که از سادهترين تا پيچيدهترين مصنوعات بشري را به نحو بسيار تأثيرگذاري در بر بگيرد.
ويژگيها و ابعاد مختلف معماري انسان
نهايتاً در مباحث و تمرينات اين درس به مقولة معماري به عنوان يکي از مهمترين و پرقابليتترين مصنوعات بشري ميرسيم. بررسي و مطالعة آثار، مقولات و ويژگيهاي معماري در تمرين پاياني اين درس مد نظر قرار گرفته و ابعاد و وجوه متنوعي را نيز در بر ميگيرد. اما از منظر آنچه در اين نوشتار مد نظر است، معماري به مثابة جزئي از منظومة بزرگ هستي و به عنوان بروندادي کاملاً هدفمند و معنادار از سوي انسان مورد توجه و بررسي قرار ميگيرد. اين مقوله با بررسي ويژگيهاي فني، تنظيم شرايط محيطي و همسازي با محيط و اقليم و طبيعت، ويژگيهاي ايستايي و سازهاي و... تفاوت دارد. از اين منظر، خداوند انسان را خليفه و جانشين خود بر روي زمين قرار داده و مشيت او بر آن قرار گرفته که انسان به عمارت و آباداني زمين همت گمارد. لذا پيامبران الهي مردم را به آباداني زمين فرا ميخواندند:
«وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّـهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ»[12]؛ و به سوي قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستاديم). گفت: «اي قوم من! خدا را پرستش کنيد، که معبودي جز او براي شما نيست! اوست که شما را از زمين آفريد، و آبادي آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبيد، سپس به سوي او بازگرديد، که پروردگارم (به بندگان خود) نزديک، و اجابتکنندة (خواستههاي آنها) است!»
قصد نهايي در اين تمرين آن است که ببينيم انسان در اين مقام، چه کرده و به عبارتي، آفرينشهاي اين جانشين، با خلقت خالق حقيقي جهان، چه نسبتي برقرار نموده و به کدامين سو در حرکت است؟
[1]. توحيد، صص51-57.
[2]. اشاره به تحقيقات يوموتو در مورد آب و نحوة دگرگوني تبلور آن در معرض کلمات، اذکار و انديشههاي متفاوت
[3]. اشاره به آية 49و50 از سورة مبارکة طه: «قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى * قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»
[4]. در اين زمينه بد نيست نمونههايي از تمريناتي که دانشجويان دورههاي قبل انجام دادهاند مرور گردد تا دانشجويان جديد به نحو روشنتري با محتوا و مضامين و يافتههاي چنين تمريناتي آشنا شده و با ذهن بازتري سراغ اين تجربهها و تمرينات بروند.
[5]. نحل، 68
[6]. در اين رابطه توصيه ميشود به منابعي همچون کتاب ارزشمند «معماري حيوانات» اثر کارل وان فريش مراجعه گردد.
[7]. ساختار دست انسان و وجود انگشت شست، قابليت به دست گرفتن ابزار و شکلگيري تمدن را فراهم آورده است. همچنين روي دو پا ايستادن و توانايي نشستن به شکل درست، از ويژگي هاي خاص در خلقت انسان است که منزلت و قابليتهاي ويژهاي را براي انسان ايجاد کرده است.
[8]. ساختار پيچيدة مغز انسان و نسبت خاص آن با بدن، تفاوتهاي شگرفي را در انسان نسبت به ساير جانوران ايجاد کرده و انسان را ـ به واسطة دارا بودن قوة تعقل، ادراک و استدلال ـ به طور کاملاً مطلقي از آنها متمايز نموده است. در اينجا ناطق بودن انسان را بيشتر به معناي دارا بودن قوة انديشه و تعقل دانستهاند تا صرفاً به معناي سخنگو بودن او.
[9]. «حي متأله» به معناي موجود زندة خدايي؛ در اين زمينه ر.ک.: جوادي آملي، عبدالله، «انسان از آغاز تا انجام». ص 103، نشر اسراء 1394.
[10]. مسائل اجتماعي مانند نسبت ميان همسران، محارم، ساختار اجتماعي خانواده، همسايگي، تعاملات اجتماعي مردمان در يک محله و شهر و... در اين راستا قابل مطالعه و بررسي هستند و در نهايت، جايگاه خود را در مباحث معماري و شهرسازي بازمييابند.
[11]. در همين زمينه ر.ک به: راپاپورت، آموس، «محيط ساخته شده» و نمونه هاي زندگي روستايي و عشايري ايران... براي تبيين نوع تعاملات اجتماعي انساني؛ مقايسة تطبيقي بين ساختارها و تعاملات اجتماعي سنتي و جديد ـ مثلاً ميان خانوادة امروزي با خانواده هاي گذشته ـ ميتواند در اين زمينه مفيد واقع شود.
[12]. هود، 68