2-2- معماري و دين

1401/08/03 09:36
فصل قبل

 

از نظر معنا و مقصود، معماري ايران در وهلة اول جنبة ديني دارد و در وهلة دوم جنبة اَشرافي و سلطنتي. ايرانيان در معماري خود سعي کردند که به نحوي از انحاء، خود را با نيروهاي آسماني مربوط سازند. در واقع معماري اين وظيفه را به عهده ميگرفت که به نحوي، اين فاصلة وحشتناک بين جهان بالا و جهان پايين را پل بزند و جهان مادي و جهان معنوي و علوي را به وسيلة ابنية سر به فلک کشيده و عظيم به هم مربوط سازد. بنابراين تعجبي نيست اگر ميبينيم که ايرانيان ابتدا به تقليد کوه براي خود زيگورات ميساختند تا از بالاي آن عبادت و کرنش در مقابل قواي طبيعت را انجام دهند و بعداً اين وظيفه را به گنبدهاي بلند و زيبايي واگذار کردند که در واقع نشانه و تشبيهي از قبة آسمان لايتناهي بود و منارههايي ميساختند و آن را وسيلة نزديک شدن به خالق و نيروهاي طبيعت قرار ميدادند. از همين رو بيدليل نيست که مناره و آتشکده يا مسجدي که محل آتشگاه يا محراب آن در زير قبة گنبد قرار ميگرفت را محل پرستش و دعا و نياز خود قرار ميدادند.[1]

همانطور که اشاره شد اعتقاد به مذهب، انديشه و باورهاي خداپرستانه از گذشتههاي بسيار دور در نهاد مردم اين سرزمين وجود داشته است. اين اعتقاد به گونهاي بود که در دوران مختلف تاريخي شاهد ظهور جلوههاي مختلفي از اين باورهاي ديني بودهايم. در دورة عيلاميان (ايلاميان) در ايران شاهد ظهور معابد و نيايشگاهها به شکلهاي مختلف هستيم؛ از جمله چغازنبيل به عنوان يکي از آثار ارزشمند معماري عيلامي به صورت زيگوراتي مطبق در نزديکي شوش ساخته شده است. طرح اصلي زيگورات به صورت مربع بود و در بالاترين طبقه، خدايخانه يا معبد بزرگ اينشوشيناک قرار داشت که امکان حضور روحانيون و شخصيتهاي خاص مذهبي را در داخل آن فراهم ميآورد.

اين اعتقاد و باور ديني حتي در هزاره اول پيش از ميلاد با ورود مادها به اين سرزمين همچنان ادامه داشت و آثار بسياري بر جاي ماند که نشان از نبوغ اين اقوام و بينش و باور ديني آنها داشته است. يکي از برجستهترين آثار باقي مانده که در نتيجه اعتقاد و باور آنها به پاک نگاه داشتن طبيعت بوده، «استودان» يا «استخواندان» ميباشد. پاک دانستن عناصر اربعه (خاک، آب، باد و آتش) از نظر آنها و تلاش در جهت آلوده نشدن آنها توسط لاشة انسانها در اعتقادات و باورهاي ديني آنها جاي داشت و اين باور، جلوهاي متفاوت از مقابر را در اين سرزمين براي خود رقم زد.

ايرانيان حتي در آنجا که کاخهايي را براي پادشاهان خود بنا ميکردند، اعتقادات و باورهاي دينيشان را در اين بناها نمايان ميکردند؛ بطوريکه «هرودت» در بيان اعتقادات و باورهاي ايرانيان در آن زمان اشاره دارد: «... ايرانيان آن زمان در ساختمان سرپوشيده عبادت انجام نميدادند. اما در شوش برعکس آن آيينهاي ديني يا جشنهايي که جنبه مذهبي داشتهاند در جايي بنام «آپدانه» انجام ميگرفته است. ساختمان آپدانه شوش الگوي آتشکدههايي شد که زمان ساسانيان به بعد ساخته ميشد... »[2] 

در دورههاي بعد نيز با تغيير باورهاي ديني، شاهد ظهور معابد و نيايشگاههاي متفاوت جهت پاسخ به نيازهاي معنوي آنها و همچنين مکاني براي انجام مناسک مذهبي و ديني بودهايم. يکي از نيايشگاههاي برجسته اين دوران که آثاري از آن همچنان باقياست معبد آناهيتا يا ايزد آب در شهر کنگاور ميباشد. با ظهور آئين زرتشت و انديشههاي برآمده از آن نيز شاهد پيدايش چهارطاقيها به عنوان يکي از بناهاي مذهبي بودهايم که امکان انجام مناسک ديني آنها را مطابق با خواستههايشان فراهم ميکرد.

ورود اسلام به سرزميني که يکتاپرستي در نهاد آن ريشه داشت و شکلگيري اولين بناهاي مذهبي در دوران اسلامي در اين سرزمين، جلوهاي متفاوت از ديگر کشورهاي اسلامي به خود گرفت. شكلگيري مساجد در سرزمين ايران منبعث از پيشينه تمدني و الگووارههاي معماري موجود در اين سرزمين، رنگ و بوي ديگري به خود گرفت و توانست جلوه و ظهور متفاوتي را داشته باشد. بطوريکه به گفته بسياري از صاحبنظران ظهور اولين مساجد گنبددار در ابتداي ظهور اسلام را ميتوان در سرزمين ايران شاهد بود و لذا مساجد را ميتوان از شاخصترين بناهاي مذهبي اين دوره قلمداد کرد. اما در مجموع آنچه ميتوان به عنوان عامل وحدتبخش در معماري اين سرزمين ـ بخصوص در دوران اسلامي ـ دانست. گرايشها و اعتقادات مذهبي مردم اين سرزمين در دورههاي مختلف بوده است که باعث وحدت بخشيدن به آثار معماري و غير معماري در اين سرزمين شده است.

آنچه از معماريهاي دوران کهن باقي مانده، نشان ميدهد که ريشههاي معماري در ارتباطي تنگاتنگ با مفاهيم ديني است و عمدة معماريهاي باشکوه و پابرجا در جهان، نيايشگاهها بودهاند. بنابراين تبلور نگرش الهي در معماري، ريشة تاريخي داشته و به ديرينگي حيات انسان در کرة خاکي بوده است.

 

 


[1]. همان، ص 374

 

[2]. سبک شناسي معماري ايران، ص64

 

فصل بعد
نقدها و نظرات