1-9- معماري به مثابة «دانش»، «مهندسي» يا «هنر»؟

1401/08/03 09:26
فصل قبل

 

اثر معماري در عالم بيرون (جهان ماده) ناگزير از تعامل و همنشيني با ساير اجزا و پديدههاي عالم ماده است و براي پديد آمدن خود نيز نياز به بهرهگيري از امکانات موجود در اين عالم دارد. نحوة بهکارگيري منابع و امکانات مادي و همچنين چگونگي برقراري همنشيني مناسب در اين ميان، معماري را به علومي از جمله شناخت مواد و مصالح، شناخت محيط و اقليم و بسياري دانشهاي ديگر نيازمند مينمايد. از اين رو اگر معماري در زمرة دانشها در نظر گرفته شود، چندان بيراه نخواهد بود.

اما از سوي ديگر، آنچه در معماري تحقق مييابد، تماماً مبتني بر اندازه، مقدار، نسبت، تناسبات و لحاظ نمودن قدر و شأنهاست که اين مؤلفهها را ميتوان در ذيل عنوان کليتري به نام «هندسه» جمع نمود. هندسه مقولهاي فراتر از شناخت اشکال و فرمها و ترکيب کردن آنها با يکديگر است و شأني فراتر از آن دارد. اگر بگوييم معماري ماهيتاً بر جوهرهاي به نام «هندسه» سرشته ميگردد، بهيچوجه اغراق نکردهايم. از اين رو، معماري را به راستي ميتوان تبلور و تجلي تام و تمامي از مفهوم «مهندسي» دانست؛ البته نه عيناً همانند عنوان مهندسي که در بسياري ديگر از شاخههاي علوم نيز مصطلح گرديده است.

اما معماري در مرتبتي ديگر، از جنس آفريدن و پديد آوردن است؛ آفريدني که ريشه در معنا و عينيت بخشيدن به آن دارد. اين امر، ماهيتاً از جنس «هنر» است؛ چرا که اساساً رسالت هنر، تنزل بخشيدن به معاني و عينيت بخشيدن به آنها در عالم ماده با قالبي هنرمندانه است. هنرمند ميتواند از طريق اثر خويش، مخاطب را از حجاب ماده و صورت عبور داده و به عالم معنا وارد نمايد و معماري نيز چنين قابليتي را داراست. بنابراين معماري را بايد از جنس هنر دانست.

بنابر آنچه گذشت، معماري مقولهاي چندوجهي است که مرکب از دانش، مهندسي و هنر است؛ اما حقيقت و گوهر وجودي معماري را همانا بايد در وجه هنري آن جستجو کرد که هويت و شأنيتي بسيار فراتر از مراتب علمي و مهندسي به آن ميبخشد. در واقع، وجوه دانشي و مهندسي معماري را بايد شرط لازم براي تحقق معماري دانست اما آنچه در نهايت به تحقق تامّ معماري منجر ميگردد، در گرو شرط کافياي به نام وجه هنري آن خواهد بود و بدون آن نميتوان به تحقق معماري به معناي تامّ، قائل بود. اين وجه از معماري، همان چيزيست که هم در تعامل مستقيم و بيواسطه با درون معمار است و آن را نمايان ميکند و هم درون مخاطب را به گفتگو فرا ميخواند و متأثر مينمايد.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات