4-13- روستا (1) و (2)

1401/08/08 09:20
فصل قبل

 

4-13-1- گفتمان کلي

دروس روستا در مقطع کارشناسي پيوستة رشتة معماري در قالب دو درس جداگانة روستا (1) و روستا (2) تعريف شدهاند اما در حقيقت ميتوان اين دو درس را با يکديگر در يک بستة درسي واحد تحت عنوان «روستا» قرار داد و براي پيشبرد اهداف درس، در دو ترم متوالي برنامهريزي نمود. از اين رو نحوة مواجهه با اين دو درس در ذيل طرح جهتگيري الهي دروس دانشگاهي نيز ميتواند در قالب يک برنامة يکپارچه تعريف و پيشبيني گردد.

سرفصلهاي ارائه شده براي اين درس با هدف آشنايي دانشجويان معماري با روستا و ويژگيهاي محيطي، انساني، اجتماعي، فرهنگي و کالبدي روستا تنظيم شدهاند و البته در نهايت نيز منجر به ورود دانشجو به مقولات طراحي در روستا ميگردند. بر اين اساس و با توجه به ويژگيهاي خاص روستا و معماري روستايي ميتوان تصور نمود که تعريف اين درس و سرفصلهاي آن، ذاتاً نوعي جهتگيري الهي و به عبارتي «فطري» را در خود مستتر دارد. بنابراين نفس شناخت روستا و معماري روستايي ميتواند به نحو مناسبي به شناخت ويژگيهاي فطري زندگي اجتماعي انسان و معماري مردموار و داراي مقياس و ويژگيهاي انساني منجر گردد.

در اولين قدم ميتوان گفت که دروس «روستا» جمع کنندة بخش عمدهاي از مباحثي هستند که در راستاي طرح جهتگيري الهي دروس دانشگاهي و در ذيل ساير دروس به آنها پرداخته شده است. به عبارت ديگر، مجموعة دروس روستا را ميتوان به عنوان يکي از دروس کليدي در طرح جهتگيري الهي قلمداد نمود؛ چرا که اگر يکي از مهمترين غايات طرح را بازگشت به فطريترين ويژگيهاي نوع انسان در نحوة تعامل با طبيعت و ديگر مخلوقات خداوند، شکلدهي به محيط مصنوع و همچنين برقراري مناسبات اجتماعي و انساني با ديگران بدانيم، روستا نزديکترين مصاديق اين غايت نهايي را در اختيار ما ميگذارد.

از اين رو پرداختن به درس روستا ـ که يکي از دستاوردهاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در بازنگري عناوين و سرفصلهاي درسي رشتة معماري بوده است ـ از جايگاه ويژهاي در اين طرح برخوردار خواهد بود. البته در تبيين سرفصلهاي درس، جا براي اشارات دقيقتر و در عين حال کاربرديتري به مباني و مفاهيم پسزمينة اين دروس هست. تلاش طرح جهتگيري در اين بخش آنست که بتواند از بستر مناسبي که با تعريف اين دروس فراهم آمده، بهرة شايستهاي در راستاي اهداف طرح و سوق دادن اذهان دانشجويان به سمت مباحث الهي و فطري ببرد. در همين راستا لازم به ذکر است که پرداختن به دروس روستا از چند وجه داراي اهميت ويژهاي است:

عليرغم آنکه شهرهاي سنتي ما نيز مبيّن ارتباط انسان با طبيعت بودهاند اما در گذر از سنت به مدرنيته و تجدد، اکثر شهرها دستخوش تغييراتي عميق شده و اصالتهاي خود را از دست دادهاند. در چنين شرايطي روستاهاي اصيل و دستنخورده، ميتوانند همچنان به عنوان يکي از نقاط مبنا و قالبهاي ارجاع براي شناخت ويژگيهاي بومي و سنتي که برگرفته از ويژگيهاي فطري و الهي حيات انسان هستند مورد توجه قرار گيرند.

از سوي ديگر روستاها به عنوان خاستگاه اولية شکلگيري اکثر شهرها در ادوار گذشته بودهاند و از اين رو به منظور شناخت جوهره و سرنخهاي پيدايش شهرهاي سنتي، قابل رجوع و مطالعه خواهند بود.

دروس روستا بسياري از آرمانهايي که در ساير دروس مد نظر بودهاند را به بهترين وجه ممکن نمايان ميسازند.

روستا داراي ويژگي چند وجهي است و ابعاد مختلف مترتب بر معماري (ويژگيهاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، عملکردي، کالبدي و...) را در بر ميگيرد.

معماري روستايي در فطريترين شکل، نسبت بين خالق و ساختههاي انساني را نشان ميدهد.

آنچه در دروسي از قبيل مباني نظري معماري، انسان، طبيعت و معماري و نظاير آنها و ساير مباحث معماري و محيط طبيعي همواره مورد تأکيد قرار ميگيرد، در روستا به بهترين وجه ممکن مصداق پيدا ميکند.

براي دريافت نتيجههاي مناسبتر در راستاي طرح جهتگيري الهي، ميتوان برخي رؤوس و سرفصلها را به گونهاي تأثيرگذارتر تدوين نمود که در زير به برخي از آنها پرداخته ميشود. لازم به ذکر است که با توجه به تحولاتي که در روستاها در دوران معاصر رخ داده، طبعاً برخي ويژگيهايي که در ادامه و در بندهاي آينده بيان خواهد شد، به طور مطلق قابل تعميم به تمامي روستاهاي موجود کشور نخواهد بود؛ اما اين ويژگيها غالباً در تمامي روستاهاي اصيل و دست نخورده وجود داشته است.

4-13-2- چيستي روستا، فلسفة وجودي و ماهوي آن

در روية رايج مبتني بر دانش جغرافيا و به ويژه تعاريف جغرافياي سياسي، عموماً روستا بر اساس تعداد جمعيت ساکن تعريف و تبيين ميگردد. در حالي که روستا داراي ماهيت متفاوت و کيفيتهايي است که نميتوان آن را صرفاً براساس کميتهاي جمعيتي، مساحتي و امثال آنها تعريف نمود. بر اين اساس در ادامه به برخي ابعاد ماهوي روستا براي تبيين دقيقتر آن پرداخته ميشود:

روستا نمود مشيت الهي در «سکونت» نوع بشر، گرايش به يکجانشيني و تمدنسازي اوست. در حقيقت مسکنگزيني روستايي، سادهترين پاسخ به نياز سکونت و زندگي فردي و اجتماعي او بر روي کره زمين است؛ نيازي که در ساير جانداران به صورت غريزي و در انسان نيز به شکل ترکيبي از فطرت و غريزه صورت ميگيرد.

روستا را ميتوان نمونهاي از امتداد خلقت الهي و تسخير در طبيعت در چارچوب خليفهاللهي انسان دانست (...الله سخر لکم ما في السموات و الارض...[1]). انسان روستايي به اقتضاي نگاه فطري خود، خارج از اين چارچوب در طبيعت تسخير نميکند و خود را مسلط بر آن و فعال مايشاء نميداند.

زندگي عشايري، پردهاي ديگر و بلکه مقدمتر از زندگي روستايي است؛ زندگي قبل از يکجانشيني که به عقيدة ابن خلدون، انسانهايي شجاع، خودساخته و سخي در آن پرورش مييافتهاند.[2] حتي گاهي در معماري خانههاي سنتي شهرهاي ما نيز ميتوان رگههايي از تحقق مفهوم کوچ را رديابي نمود.[3] براي فهم دقيقتر و کاملتر روستا، نيمنگاهي به زندگي جوامع کوچنشيني و عشايري نيز بسيار ضروري به نظر ميرسد. اساساً فهم دقيق ماهيت زندگي روستايي، بدون توجه به عقبة زندگي عشايري و کوچنشيني، فهمي کامل و جامع نخواهد بود. زندگي عشايري، بهترين تمثيل از نگاه فطري به زندگاني دنيايي انسان است که او را در حال گذر از منزل موقت دنيا نشان ميدهد و کمترين پايبستها و تعلقات را به دنبال دارد. به عبارت ديگر، همواره جايي که انسان کوچرو در آنست، براي وانهادن و رفتن است.

روستا، حرکت طبيعي انسان در تعامل با طبيعت، همنشيني با آن، بهره گرفتن از طبيعت و عمارت آنست. چنان که رسالت الهي حضور انسان در بستر طبيعت نيز چيزي جز اين نبوده است: «... هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا؛ ... شما را از زمين آفريد و آبادي آنرا به شما واگذار نمود...».[4]

4-13-3- ويژگيهاي محيط طبيعي روستا

هرچند روستا جنبههاي مختلف طبيعي، اجتماعي و اقتصادي را در خود به صورت يکپارچه و مرتبط نشان ميدهد ولي اهميت و نقش محيط طبيعي را در شکلگيري آن نبايد انکار نمود. در اين راستا ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد:

محيط طبيعي، مهد تولد و پرورش روستاست. روستا در اين بستر متولد ميشود، در آن ميبالد و به رشد و شکوفايي ميرسد. گاه شهرهاي سنتي، در دامان روستاهاي اصيل نضج گرفتهاند.

محيط و بستر طبيعت، مادر روستاست و مهر و قهر آن با روستا، همچون مهر و قهر مادر با فرزند است. روستا با مام خويش در اتحاد و يکپارچگي و يکرنگي است و زبان گفتمان ويژة او «زبان مادري» است.

محيط طبيعي روستا، منبع دستيابي به تمام نيازهاي روستاست و روستا در آن بستر مانند يک اکوسيستم زنده در تعامل دوطرفه قرار ميگيرد.

طبيعت، محيط و بستر طبيعي ـ به عنوان جلوههايي از آفرينش و ظهور مشيت الهي ـ در نقاط مختلف کرة زمين، گونههاي مختلفي دارد و به صورتها و ويژگيهاي مختلفي ظهور و بروز يافته است؛ گاه سرسبز و پرآب و گاه خشک و بياباني، گاه گسترده و هموار و گاه پرنشيب و فراز و کوهستاني؛ روستاها نيز ـ به عنوان ساختههاي دست بشر فطري ـ همواره متأثر از ويژگيهاي بستر طبيعي خويش در گوناگونيهاي بسيار پديد آمدهاند. بنابراين شناخت محيط طبيعي روستا متناظر و ملازم با شناخت خود روستاها و تنوع و دگرگونيهاي آنها خواهد بود.

4-13-4- ويژگيهاي محيط اجتماعي و فرهنگي روستا

با وجود آنکه در مطالعات روستا بنا به اقتضاي نگاه معمارانه، ابعاد کالبدي روستا مورد توجه بيشتري قرار ميگيرند اما بايد توجه داشت که روستا در شکل اصيل خود داراي ويژگيهاي فرهنگي و مناسبات اجتماعي ويژهاي است که به صورت بيبديلي در روستاها نهادينه بودهاند و عميقاً جاي مطالعه و شناخت دارند؛ هرچند اين بيان ناظر بر مطلق بودن ويژگيهاي مورد نظر در تمام روستاها نيست. متأسفانه روند يکسانسازي فرهنگي و اجتماعي دهههاي اخير نيز بسياري از روستاها را از اين منظر دچار دگرگوني و استحاله قرار داده و از آن ويژگيهاي ناب دور نموده است. در زير به برخي از ويژگيهاي فرهنگي و اجتماعي روستا در شکل اصيل آن اشاره ميشود:

روستا مکاني است که با وجود زيبايي و پاکيزگي، هيچ دستگاهي متولي زيبا ساختن محيط مصنوع و يا پاکيزه نگهداشتن آن نبوده است.

روستا مکاني است که براي برقراري امنيت، نيازمند دزدگير و پليس و دوربين مدار بسته و سيستمهاي تکنولوژيک امنيتي نيست و مناسبات اجتماعي بر اساس نوعي اعتماد عمومي و اجتماعي شکل ميگيرند.

در روستا اکثر درها باز هستند و کليد در دسترس است، بدون آنکه دستبردي به خانهها زده شود يا کسي احساس ناامني کند.

در روستا مناسبات اجتماعي ساده، روان، يکرنگ و بيتکلفي حاکم و جاري است. روابط انسانها در روستا بر اساس طبيعت و فطرت ذاتي نوع انسان شکل ميگيرد. روستا بنا به ماهيت آفرينش انسان، عاري از خطا و اشتباه نيست اما ميتوان ادعا کرد که سالمترين روابط انساني در روستاها شکل ميگيرد.

توجه به همنوع، همسايه، دوست، خانواده و ديگر افراد انسان در روستا بسيار پررنگ است. نميتوان در روستا، همسايه را بيخبر از وضع همسايه، انساني را بيتوجه به افتادهاي، فرزندي را بيعاطفه نسبت به پدر و مادري ـ آنچنان که در بسياري از شهرها و خصوصاً شهرهاي بزرگ ديده ميشود ـ مشاهده کرد. روابط انساني در روستاها، شکل «انسانيتري» نسبت به شهرها دارند.

تنوع طلبي به شکل افراطياي که در شهرها رايج است، در روستاها موضوعيت ندارد و اين امر، سادگي، قناعت، دوري از تکلف و همچنين آرامش روان را براي روستائيان به ارمغان آورده است.

روستائيان به آداب و سنن و باورهاي ديني، بسيار پايبند هستند و فرهنگ در روستا، مقولهاي پايدار است.

4-13-5- ويژگيهاي مناسبات اقتصادي روستا

نظام اقتصادي در روستا در يک ارتباط تنگاتنگ معيشتي ـ الهي شکل گرفته و بر اين اساس، کلية مناسبات کالبدي و اجتماعي نيز متأثر از آن گرديده است. اين نظام در تفاوتي آشکار با اقتضائات مناسبات شهري و شرايط اقتصادي جديد است. در ذيل به بعضي از ويژگيهاي اقتصادي در روستاهاي اصيل اشاره گرديده است:

روستا محمل توليد است و نه مصرف و مصرفزدگي. اين ارزش ذاتي بايد به نحو شايستهاي مورد تأکيد و توجه ويژه قرار گيرد.

روستا تنها مکاني در دنياست که ذاتاً حداقلِ دورريزها و زوائد را توليد ميکند و روستاهاي اصيل گذشته اصولاً چيزي تحت عنوان آشغال توليد نميکردهاند.

روابط انساني در روستا بر اساس اصالت منفعت و سود شکل نميگيرند. به عبارت ديگر، افراد به منظور به دست آوردن منافع، روابط خود را با ديگران تنظيم نميکنند. در روستا، يک فرد به سادگي به استقبال مهمان ميرود، به سادگي به ديگران ميبخشد و بدون هيچ چشمداشتي به همنوعان خود محبت و سخاوت ميورزد.

روابط اقتصادي و داد و ستد در روستا داراي مناسباتي ساده است. پيچيدگيهاي سيستم اقتصادي شهر در روستا جايگاهي ندارد و به همين دليل، دغدغههاي اقتصادي در روستا بسيار ساده و ابتدايي است. نظام اقتصادي در روستا گاه هنوز در شکل پاياپاي است و اقتصاد در ابتداييترين شکل، به تنظيم نيازهاي حياتي و تأمين معاش افراد بازميگردد و نه ثروتاندوزي و شکلگيري قطبهاي اقتصادي و به عبارتي سرمايهداري که به طور معمول در بيشتر شهرها و به ويژه در شهرهاي بزرگ و کلانشهرها حاکم است.

روستا در شکل فطري و دست نخورده، نيازمند بانک نيست! اصولاً روستا نيازمند هيچ نهاد متأثر از نظام سرمايهدارياي نيست!

اقتصاد روستا عميقاً «توکلمحور» است و چشم و دست روستايي رو به آسمان است. همين توکل و ارتباط با منبع تقسيم رزق، او را از ورود در سيستمهاي پيچيدة اقتصادي و دستيابي به ثروت به هر قيمتي، بينياز ميگرداند.

نوع نگاه به جمعيت در اقتصاد روستا نسبت به مفهوم جمعيت در اقتصاد شهر متفاوت است. در روستا، افزايش نفرات خانواده به معناي افزايش نيروي کار و توليد است و نه افزايش تعداد نفرات مصرفکننده.

4-13-6- ويژگيهاي معماري روستا

با توجه به ويژگيهايي که از روستا و جنبههاي فطري و همسو با نظام خلقت در آن بيان شد، معماري و محيط مصنوع روستا واجد خصوصياتي است که در نحوة رجوع به معماري روستايي، مطالعة وضعيت موجود و چگونگي شکلدهي به آن مؤثر خواهند بود؛ لذا در راستاي جهتگيري الهي و فطري موضوع توجه به اصول و قواعد زير ضروري به نظر ميرسد:

معماري روستايي در اولين گام، فطريترين نوع رفتار و کنش انسان در شکلدهي به محيط مصنوع و فضاي زندگي و باشيدن فطري اوست.

زيباييشناسي معماري روستا، زيباييشناسي فطري است. قواعد آن از درون و نهاد انسان برگرفته شدهاند و با سادگي خاص خود، همواره براي هر بينندهاي زيبا و جذاب هستند.

معماري روستا، شديداً انساني و اصطلاحاً «مردموار» است. مقياس در معماري روستايي عموماً براي انسان و مستقيماً در ربط با او شکل ميگيرد و به همين دليل، معماريهاي روستايي همواره براي هر بينندهاي بسيار مأنوس، خوشايند و مبتني بر «مقياس انساني» به نظر ميرسند.

معماري روستا، متکي به بستر مکاني و طبيعي خويش است، «خودبسنده» است و او را محتاج به ديگران و نيازمند پول و فنآوري (استقراض فن و تکنولوژي از بيگانگان) نميکند. معماري روستا تکنولوژيک نيست و با سادهترين ابزارها و روشهاي در دسترس شکل ميگيرد، مرمت ميشود و گسترش مييابد و بهروز ميگردد.

معماري روستا قوياً از پرداختن به بيهودگيها دور است. معماري روستايي و مشخصاً معماري خانههاي اصيل روستايي در ارتباط مستقيم با نيازها و خواستههاي ضروري شکل ميگيرند و اندازهها، اجزا و اندامهاي خود را در اين ارتباط تعيين مينمايند. پرداختن به مقولاتي که در راستاي نيازهاي اصلي و واقعي زندگي انسان روستايي نيستند، معمولاً در شکلگيري خانهها و ساير ابنية روستايي جايگاهي ندارد. حتي آرايهها و تزئينات نيز در معماري روستايي ـ گو اينکه بسيار حداقلي هستند ـ اما با اين وجود آراية صِرف نيستند و همزمان، نقشهاي بارز ديگري را ميپذيرند. معماري روستايي به معناي واقعي کلمه، ساده، صميمي و بيتکلف است.

پيدايش معماري و سازه در شکلگيري معماري روستايي، توأمان است و معمولاً هر کدام جدا از ديگري قابل تصور نيست و شکل نميگيرد.

‌‌‌4-13-7- ملاحظاتي در نحوة ارائة دروس روستا

با عنايت به رويکرد و گفتمان کلي دروس روستا، انتظار ميرود روند ارائه درس به گونهاي جهت داده شود که بتواند ويژگيهاي گفتمانياي که در ابتداي شرح اين درس گذشت را به نحو مناسبي بروز دهد. از اين رو و به منظور مشخصتر شدن نحوة پيشبرد درس، مؤلفههايي از روستا، حيات اجتماعي و اقتصادي، نحوة ارتباط آن با طبيعت و چگونگي شکلگيري معماري روستا و جهتهاي خاص آن بيان ميگردد که برخي از ويژگيهاي ـ تا حدودي منحصر به فرد ـ روستا را نمايان ميکنند.

در درس روستا  دانشجويان به طور معمول و مطابق روية رايج در ارائة اين درس، به شناخت روستا و ابعاد و وجوه مختلف آن ميپردازند؛ در اين راستا تدوين پروژة شناخت روستا بايد به گونهاي هدايت شود که به شناسايي ويژگيهايي نظير آنچه در ادامه به آنها پرداخته ميشود، منجر گردد.

در درس روستا (2) که غالباً به جنبههاي معماري در روستا، تبيين مباني و معيارها و همچنين به کسب تجربه در خصوص چگونگي طراحي در چنين محيطهايي ميپردازد و معمولاً با طراحي بناها و اجزاي معماري کوچکي در روستا همراه است، شايسته است نوع تعريف تمرينات و هدايت طراحيها به طريقي صورت بگيرد که منجر به تحقق و تجلي مفاهيم پايه و کليديِ مد نظر اين نوشتار در فرآيند طراحيهاي دانشجويان گردد؛ اين مفاهيم و رويکردها بايد به نحو مناسب و مؤثري از مرحلة تکوين جانماية طراحي تا شکلگيري خطوط طراحي و بروز و ظهور طرح نهايي دنبال شوند. بديهي است در اين رويکرد، سه وجه اساسي روستا و معماري آن که همانا رويکرد ويژه به فطرت انساني، ارتباط با طبيعت و ويژگي تداوم ـ در بستر تاريخ و در امتداد قصة تکوين و تکامل روستا ـ است، مورد توجه و اهتمام قرار ميگيرند.

در انتخاب روستاهاي مورد مطالعه در اين دو درس بايد به اين نکته توجه شود که در دوران معاصر و به ويژه در دهههاي اخير، در اثر مداخلات و دخل و تصرفات صورت گرفته در روستاها و خصوصاً در اثر تأثيرات طرحهاي هادي روستايي، بسياري از ويژگيهاي اصيل و ريشهدار روستاها مورد خدشه و تغيير قرار گرفته و از شکل اصيل خود خارج شدهاند. در انتخاب روستاهاي مورد مطالعه و طراحي در دروس روستا (1) و (2) بايد توجه شود که تا حد امکان روستاهاي دست نخوردهتر و اصيلتر مورد انتخاب قرار گيرند. هرچند ميتوان به منظور شناخت بيشتر ويژگيهاي اصيل روستا، گاهي به صورت آگاهانه، نمونههايي از روستاهاي دست خورده و مداخله شده را انتخاب نمود و در معرض نقد و نظر قرار داد.

در روند ارائة درس روستا (2)، به طور معمول تمريناتي براي طراحي در روستا در نظر گرفته ميشوند. در همين راستا و به منظور جهتدهي مطلوبتر به تمرينهاي طراحي، اين امکان وجود دارد که تمرينات به گونهاي تعريف شوند که به گسترش ابنيه و فضاهاي موجود و واقعي روستا مرتبط گردند. به عبارت ديگر، توسعة کالبد و فعاليت يک فضاي واقعي نظير ابنية مذهبي روستا (مانند مسجد و يا حسينية روستا) يا توسعة يک خانة موجود به منظور امکان سکونت جمعيتي افزون بر آنچه تا کنون در آن ساکن بوده (مثلاً به بهانة ازدواج فرزندان خانواده و شکلگيري ساختار خانوادة گسترده در آن)، ميتواند بستري براي شناسايي و بازنمايي ويژگيهاي آن معماري در شکل اصيل و اوليه را فراهم نموده و در عين حال باعث شود در ضمنِ همنشيني با وضعيت موجود، رويکرد مناسبي نيز به گسترشهاي جديد داده شود. در همين زمينه، تعريف موضوعات يا کاربريهايي براي طراحي که با اساس و ماهيت روستا و ويژگيهاي فطري و طبيعي آن در تعارض قرار ميگيرند ـ به دليل انحرافي که ميتواند در ذهن دانشجو ايجاد نمايد ـ قابل توصيه نيست و تا حد امکان بايد از آن پرهيز گردد؛ مگر آنکه به صورت داهيانهاي از اين تعارض در جهت نماياندن بهترِ ويژگيهاي اصيل و فطري روستا و معماري آن بهرهبرداري شود؛ چنانکه با نگاه عميقتري، مصداق «گفتا: ادب از که آموختي؟ گفت: از بي ادبان!» باشد.

4-13-8- موضوعات تکميلي قابل ارائه در بستر دروس روستا

با توجه به اينکه محتواي درس روستا قابليت پرداختن به جنبههاي مختلف معماري را دارد، لذا ميتوان در ارائه اين درس به موارد زير نيز گريزهايي داشت:

مفاهيم، بنمايهها و مباني نظري معماري

تاريخ و تداوم تاريخي در معماري

جغرافيا، اقليم و بوم و ارتباط با طبيعت در معماري

همزادي کالبد ساختماني و سازهاي با معماري روستايي

سنتها و آئينهاي مرمت در معماري روستا

تعامل رفتار، عملکرد و فضا در معماري روستا

«مکان» و معماري روستا

طراحي و مفهوم خلاقيت در معماري روستا

و ...

 

 


[1]. لقمان/ 20.

 

[2]. ر.ک. تاريخ مهندسي در ايران، ص172.

 

[3]. به عنوان نمونه کوچ در فصول مختلف سال در خانههاي سنتي شهرهاي حاشية کوير مانند يزد که در فصول سرد و گرم سال و حتي در يک شبانه روز، جريان زندگي توأم با کوچ در سطح (اتاق ـ ايوان / تالار ـ صفه و...) يا در ارتفاع (زيرزمين ـ همکف ـ بام) بوده است.

 

[4].  هود/ 61.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات