3-2- محورهاي متصور در ورود به پيش‌فرض‌هاي توحيدي

1401/08/04 16:20
فصل قبل

 

بخشي از عواملي که در شکلگيري اثر معماري تأثيرگذارند، علت فاعلي آن محسوب ميشوند. اين علت در روند شکلگيري اثر در سطوح مختلف قانونگذاري، تصميمگيري کارفرمايي، تصميمات طراحانه و... ظاهر ميشود.

3-2-1- محور: تصرف در طراحي (علت فاعلي)

ـ پيشفرض غير توحيدي: تصرف مطلق

با در نظر گرفتن پيشفرض غير توحيدي در خصوص نحوة تصرف طراح در مکان طرح، معمار اين حق را براي خود قائل خواهد بود که به صورت کاملاً آزاد، مطلقالعنان و بي قيد و شرط، هر نوع تصرفي را که ميخواهد در زمين انجام دهد که اين نوع تصرف ميتواند منجر به خدشه در حقوق همسايگان، قطع جريان باد، ديد و منظر و نورگيري آنها، اشرافيت بر فضاي زيستي افراد و... گردد. امروزه در بسياري از جوامع مبتني بر پيشفرضهاي غير توحيدي، تشخيص و تعيين ميزان و نحوة تصرف در محيط و مکان طرح را به قوانين و ضوابط مشروط نمودهاند تا از بروز هرج و مرج و از بين رفتن حقوق ديگران جلوگيري نمايند و اين امر ابتنايي بر باور عميق قلبي ندارد.

ـ پيشفرض توحيدي: تصرف مشروط

در صورتي که با پيشفرض توحيدي سراغ موضوع تصرف طراح در مکان طرح برويم، ضمن آنکه قائل به محترم بودن مالکيت افراد خواهيم بود، ليکن در عين حال، خود را پايبند به تقيداتي در نحوة تصرف در زمين خواهيم يافت. با چنين پيشفرضي زمين را به عنوان امانت الهي خواهيم ديد، طبيعت محمل آيات تکويني الهي خواهد بود، حقوق همسايگان موضوعيت خواهد داشت؛ ... و قس عليهذا. هرچند در همين رابطه لازم به توضيح است که گاهي تصرف مغاير با بينش توحيدي ممکنست به طور ناصواب و بر خلاف باورهاي اصيل توحيدي، از سوي مدعيان تفکر توحيدي نيز صورت بگيرد که اين به معناي ايراد خدشه به اصل و ذات تفکر و پيشفرضهاي توحيدي نيست بلکه تقابل قول و فعل در ميان برخي از مدعيان اين نوع تفکر را نمايان ميکند؛ آفتي که بسياري از شهرهاي اسلامي و از جمله شهرهاي کشور ما نيز با آن دست به گريبانند.

3-2-2- محور: حقوق

گستردگي مسألة «حق» چنان است که ميتواند ابعاد وسيعي از کلان تا خرد معماري را در بر بگيرد. بر اين اساس وقتي در حوزة معماري در مورد حق صحبت ميشود، حقوق مربوط به مصالح، طبيعت و مکان (زمين)، انسان (ساکنان و بهرهبرداران)، همسايگان و رهگذران و بسياري از کسان ديگر موضوعيت پيدا ميکنند. اما در اينجا مقصود ما از مسألة حقوق، غالباً ناظر بر حقالناس و حقوق همسايگان و ساير افرادي است که به نحوي از يک اثر (بنا) متأثر ميگردند.

ـ پيشفرض غير توحيدي: نگاه به حق صِرفاً در قالب قوانين اجتماعي و مقررات

در نگاه غير توحيدي، مسألة حقوق صرفاً در قالب مجموعهاي از ضوابط و قوانين وضع شده در اجتماعات انساني و با منشأ تفکر بشري تعريف ميگردد. در چنين شرايطي طراح ممکنست به دنبال دور زدن قوانين موضوعه بوده و يا اينکه در مواردي که قانون سکوت کرده باشد، طراح خود را در مواجهه با حقوق ديگران، کاملاً آزاد و فارغالبال ميبيند. در اين حال با عدول از چارچوبهاي وضع شده، مسألة حقوق انسانها مورد خدشه قرار ميگيرد.

ـ پيشفرض توحيدي: نگاه به حق در چارچوب مفهومي به نام «حقالناس»

در فرهنگهاي ديني و به ويژه فرهنگ اسلامي، آن قدر که بر مسألة حقالناس تأکيد شده، بر حق و حقوق ديگري تأکيد نشده است؛ حتي حقالناس بر حق خداوند مقدم داشته شده است! معماري و ساخت شهر، يکي از عرصههاي مهمي است که مسألة حقالناس در آن ظهور و بروز پررنگي مييابد. نمونهاي از رعايت حقالناس در معماري را ميتوان در روند شکلگيري خانههاي سنتي جستجو نمود. در دوراني که خانههاي سنتي شهرهاي ما شکل ميگرفتند با وجود آنکه دستگاههايي مانند شهرداري و امثال آنها وجود نداشتند، اما بر اساس باور دروني و نانوشتهاي، معماران و مالکان، قائل به رعايت حقالناس (اعم از حق همسايگان و ديگران) بودند و بر همين اساس، موضوع عدم اِشرافيت نسبت به همسايگان يا از بين بردن ساير حقوق الهي و طبيعي آنها (مانند نور آفتاب، جريان هوا، ديد به آسمان و... ) به نحو مطلوبي مراعات ميشده است.

3-2-3- محور: خلاقيت در معماري (علت فاعلي)

«خلاقيت» يکي از مفاهيمي است که در عالم هنر به طور عام و در حوزة معماري به طور خاص، هميشه مورد بحث و چالش بوده و هست. نوع نگاه و پيشفرضهاي هنرمند ـ اعم از توحيدي يا غير توحيدي ـ در فرآيند تکوين و سرنوشت نهايي آثار صادره از هنرمند تأثير شگرفي خواهد داشت.

 ـ پيشفرض غير توحيدي: نگاه به خلاقيت صرفاً معادل با نوآوري و کاري که ديگري نکرده باشد

در نگاه مبتني بر پيشفرضهاي غير توحيدي، براي طراح، نقش «فاعليت» در نظر گرفته ميشود. از اين رو طراح به عنوان فعال مايشاء، هر آنچه بخواهد را پديد ميآورد. اين امر ميتواند مبتني بر هيچ چارچوب عقلي، اخلاقي يا انساني نيز نباشد؛ مهم آن است که طراح، اثري را ارائه نمايد که پيش از او کسي مبادرت به چنين اقدامي يا ايجاد چنين اثري نکرده باشد. هرچند ـ چنان که گذشت ـ گاهي ممکن است اين شيوة نگاه به مفهوم خلاقيت، به مخدوش شدن يا در هم شکستن بسياري از هنجارها، عقلانيات، اخلاقيات يا معيارهاي اصيل و فراگير انساني و بشري نيز منجر گردد؛ آنچه اصالت دارد، نفس نوآوري و خلاقيت در اين معناست.

ـ پيشفرض توحيدي: نگاه به خلاقيت به مثابة کشف معنايي که ارتباط ذاتي با حقيقت دارد و به آشکارگي رساندن آن

در رويکرد مبتني بر نگاه توحيدي، طراح نقش «کاشفيت» و «عامليت»[1] دارد و نه فاعليت؛ بر اين اساس، خلاقيت به معناي کشف از عالم معنا و به عينيت رساندن آن در جهان ماده است، به نحوي که ديگران از طريق آن اثر بتوانند نقبي به حقيقت و عالم معنا بزنند. بر اين اساس، خلاقيت همواره ريشه در حقيقت و معاني متعالي خواهد داشت و ارزش و اصالت خود را از آن به دست ميآورد.

3-2-4- محور: زيبايي

ـ پيشفرض غير توحيدي: زيبايي بر مبناي معيارهاي اومانيستي و فردگرايانه با تمرکز بر ويژگيهاي ظاهري و تناسبات صوري

بينش غير توحيدي ذاتاً و ماهيتاً از افق نگاه پايينتري در محدودة مادّه و محسوسات برخوردار است. لذا مفهوم و معيار زيبايي نيز معمولاً بيش از سطح مادي و صوري ارتقا نمييابد و در همين حد متوقف ميماند. در اين نگاه، زيبايي از منظر فرديّت انسان تعريف ميگردد و به عنوان ابزاري براي عينيت بخشيدن به اغراض دروني افراد مورد استفاده قرار ميگيرد. بنابراين در اين نوع نگاه، زيبايي نيز ـ همانند مفاهيم ديگري همچون حقيقت و اخلاق ـ به عنوان امري نسبي تلقي ميگردد و هر فرد اين اجازه را دارد که بر اساس ميل و تشخيص خود، به تعريف زيبايي و پديدآوردن اثر بر مبناي آن بپردازد. در نگرش غير توحيدي، تنوعطلبي افراطي به عنوان عامل نيرومندي در تعريف و تلقي زيبايي ايفاي نقش ميکند؛ چنان که در تعريف خلاقيت که به مقولة زيبايي گره خورده است نيز اينچنين است.

امروزه معماري صحنة بازي با فرمها، احجام، مواد[2]، بافتها و رنگها، جهت دسترسي به زيبايي بيشتر و خلاقانهتر است؛ به عبارت ديگر، بخش قابل توجهي از نگاه طراحان معطوف به ويژگيهاي صوري و ظاهري آثار و زيبايي فرمال و شکلي آنها است. به عنوان نمونه به وجود آمدن فرمهاي بديع و نو به منظور ايجاد جذابيت و زيباييهاي فرمي و بصري از طريق به کار بردن نماهاي شيشهاي، آلومينيومي و سنگي که ارتباط معناداري با فضاهاي داخلي برقرار نميکنند، نمونههايي از توجه معمار به زيبايي ظاهري و عاري از زيباييها و ارزشهاي باطني معقول، فطري، منطقي و الهي هستند.

ـ پيشفرض توحيدي: زيبايي ظاهري، تبلور زيباييهاي باطني يا نمود بيروني ارزشهاي معقول، منطقي و الهي

در نگاه توحيدي و به اتکاي کلام اميرالمؤمنين علي g (خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد[3])، «زيبايي» بيان جمال وجود مطلق است و انسان در جهتِ الهي شدن، مديون بيان اين حقيقت و بازنمايي آن زيبايي مطلق و حقيقي است. در اين نوع نگاه، زيبايي ظاهري داراي موضوعيت خاص خويش است. اما اين زيبايي ـ به مصداق «از کوزه همان برون تراود که در اوست» ـ ريشه در زيبايي دروني و ذاتي هنرمند دارد و زيبايي اساساً از طريق فطرت و درون انسان ايجاد، دريافت و درک ميشود. لذا در نگاه الهي، هنرمند بايد ابتدا به زيبا نمودن درون خويش بپردازد تا آنچه از او صادر ميشود نيز زيبا باشد. زيباييهاي ظاهري در اين نوع نگاه، محصول عينيت بخشيدن به زيباييهاي باطني و معقول است و هيچگاه منحصر در صورت و فرم بيروني اثر نخواهد بود. خلق زيبايي منحصر در محصول و نمود بيروني عمل نيست و بلکه زيبايي از همان نيت دروني هنرمند آغاز ميگردد.

با توجه به ساختار انديشة اسلامي، همة اعمال آدمي در بستر حيات مورد سوال و ارزشگذاري خواهند بود. به عنوان مثال، در آداب حيات اجتماعي، انسان مسلمان حق ندارد به بهانة زيبايي، فخرفروشي (خارج از شأنيت انساني) نموده و ابراز برتري طبقاتي نسبت به ديگران نمايد. همچنين انسان موحد نميتواند به بهانة آشکارسازي زيباييهاي خانة خويش، حسرت ديگران را برانگيزد، حريمها و حقوق انساني ديگران را نقض نمايد و يا به عنوان مثال براي دستيابي به شاخصيت ارتفاعيِ نماي خانهاش، حقوق همسايگان را ناديده انگارد.

ـ نحوة تقرب به مقولة زيبايي در معماري: با وجود آنکه در هر دو نوع نگاه توحيدي و غيرتوحيدي، مقولة «زيبايي» و «زيباييشناسي»[4] داراي اهميت و جايگاه ويژهاي است اما تفاوتي ظريف در نوع نگاه به اين مقوله در دو رويکرد ياد شده وجود دارد؛ در نگاه غيرتوحيدي، با تقرب به مقولة زيبايي از منظر معيارهاي «زيباييشناسانه»، زيبايي در چارچوب معيارهاي زيباييشناسي معنا و موضوعيت مييابد، لذا غالباً مقولة «زيباييشناسي» به صورت مستقل و قائم بالذات در کانون توجه قرار ميگيرد و مانند ديگر عواملي نظير استحکام، اقليم، انرژي، اقتصاد، چارچوبهاي ديني و... به صورت منتزع از ساير عوامل به عنوان محور طراحي در نظر گرفته ميشود. به صورت مشخص، قائل شدن به تفکيک ميان مقولة فرم و عملکرد ـ که در دورهاي از معماري مورد چالش جدي قرار گرفته است ـ و مبنا قرار دادن يکي و پديد آمدن ديگري به تبع آن، متفاوت از نگاهي است که آنها را در وحدتي ذاتي جستجو مي‌‌نمايد. در نگاه توحيدي، مقولاتي از قبيل فرم، عملکرد و امثال آنها توأماً پديد مي‌‌آيند و مقولاتي منفک از يکديگر نيستند و به همين ترتيب، زيبايي نيز مقولهاي عارض بر فرم يا عملکرد نيست.

در نگاه فطري و توحيدي، مقولهاي بالاتر و برتر از معيارهاي صوريِ زيباييشناسي ـ که از جنس معاني متعاليست و مقولاتي از قبيل بندگي، توحيد، عدل[5] و... را در بر ميگيرد ـ در محور و مرکز طراحي مطرح ميگردند. نيت و جنس زيبايي در اين نوع نگاه داراي رابطهاي دروني و ذاتي با معاني متعالي و مقولاتيست که به آنها اشاره گرديد. به تبعِ عينيت بخشيدن به آن معاني متعالي، زيبايي نيز به عنوان نتيجه حاصل ميگردد و چه بسا به موازات آن، حتي ويژگيهايي از قبيل استحکام، بهرهوري انرژي، نيز محقق ميگردند. بنابراين نوع نگاه به مقولة زيبايي در نگاه توحيدي و غير توحيدي، دو رويکرد کاملاً مجزا و متفاوت است. به عبارت ديگر، در نگاه الهي و فطري،[6] خلق اثر به منظور صِرف زيبايي نيست بلکه زيبايي به تبع خلق اثر هنري به دست ميآيد. اين در حاليست که آنچه به عنوان نتيجه در معماري فطري به دست ميآيد، خود به عنوان هدف معماري در دوران تجدد قرار گرفته است.

ـ نقش و جايگاه معيارهاي زيباييشناسي: وضع و تدوين معيارهاي زيباييشناسي - آنچنان که در عالم هنر مصطلح گرديده است ـ محصول نگاه مدرن به اثر هنريست که به منظور «نقد» اثر کاربرد يافتهاند. نگرشهاي غير توحيدي، در مواجهه با آثار هنري و معماري، براي نقد، مقايسه و تحليل آثار، اقدام به وضع و استخراج معيارهاي زيباييشناسي نمودهاند. در حالي که در روند خلق اثر هنري، زيبايي به صورت دروني و بيواسطه درک و خلق ميشود و معيارهاي خود را با توجه به شرايط مکاني، زماني و ساير عوامل تأثيرگذار، به صورت منحصر به فردي به دست ميآورد. بنابراين زيبايي هر اثر ناشي از طي کردن فاصلة بين مختصات خود و هدف الهي است. در روند خلق و درک اثر هنري و معماري، نيازي به معيارهاي زيباييشناسي نيست اما در تبيين يا توجيه اثر و آموزش معماري (به صورت مصطلح)، معيارهاي زيباييشناسي ابزاري براي ارزيابي زيبايي خواهند بود.

3-2-5- محور: معيارهاي مطلوبيت براي يک اثر معماري

ـ پيشفرض غير توحيدي: تعريف مطلوبيت در ذيل اصالت سود و لذت

در نگرشهاي غير توحيدي معمولاً معيارهايي براي مطلوبيت اثر معماري تعريف و تدوين گرديدهاند؛ از جمله اين معيارها که توسط افراد مختلفي نيز مطرح شدهاند، ميتوان به معيارهايي مانند «استحکام»، «زيبايي» و «کارآيي» اشاره نمود که در ديدگاههاي بزرگاني همچون ويتروويوس نيز بدانها پرداخته شده است. در نگرشهاي غير توحيدي، اين معيارها با دامنههاي محدود در کنار يکديگر و به موازات با هم، در شکلگيري اثر معماري ايفاي نقش ميکنند. لذا اين معيارها داراي فصل مشترک مشخصي با يکديگر نخواهند بود و در عرض يکديگر قرار ميگيرند.

ـ پيشفرض توحيدي: تعريف مطلوبيت در کمال انسان

در رويکرد توحيدي، اگرچه مؤلفههايي نظير استحکام، زيبايي، کارآيي و ساير عوامل مشابه، موضوعيت دارند و در مطلوبيت اثر معماري تأثيرگذارند، اما در اين نوع نگاه، اين عوامل جدا از يکديگر نبوده و به دليل وسعتي که به خود ميگيرند، داراي فصل مشترک قابل ملاحظهاي با يکديگر هستند. از سوي ديگر، اثر معماري، به عنوان حاصل جمع جبري اين عوامل پديد نميآيد بلکه اين عوامل در ذيل نگاه استکمالي[7] و معاني بالاتري با يکديگر تأليف ميگردند و به وحدت ميرسند که شأن، مرتبت و جايگاه خود را در نسبت با آن به دست ميآورند.

بر اين مبنا ميتوان چنين تصور نمود که در نگرش توحيدي، عواملي از قبيل استحکام، زيبايي و کارآيي، شروط لازم براي تحقق اثر مطلوبِ معماري هستند اما شرط کافي نيستند، بلکه مطلوبيت بنا در گرو اين است که در زمينة تحقق استحکام، زيبايي و کارآيي به جنبههاي معنوي  و کمال انسان که هدف اصلي از آفرينش اوست هم توجه شده باشد؛ مثلاً در خصوص استحکام ساختمان، اگرچه اين ويژگي همواره به منظور حفظ جان مردم است، اما اين نيت ميتواند حفظ جان به لحاظ وظيفة شرعي و رضايت الهي باشد.

زيبايي ميتواند جهت لذت بردن بندگان خداوند باشد، و همچنين مقولة کارآيي با نگرش توحيدي ميتواند در راستاي تحقق کمال معنوي انسان باشد؛ مانند اين که در طراحي بنا جايي براي عبادت در نظر گرفته شود همان گونه که در روايات متعددي به فضاي «مصلا» در خانة اهل بيتg اشاره شده است. به عنوان مثال معاويه بن وهب ميگويد من خدمت امام صادقg رسيدم در حالي که ايشان در «مصلاي خانهشان» نشسته بودند.[8] يا ابراهيم بن عبدالحميد ميگويد در «عبادتگاه» امام کاظمg در خانهاش بر ايشان وارد شدم.[9] همچنين امام رضاg ميفرمايند که محتضر را براي راحتي جان دادن به «مصلا» و «مکان عبادتش» ببرند[10] و اين نشان ميدهد که مؤمن در خانه اش مکان خاصي را به عبادت اختصاص ميدهد.

در روايت ديگري پيامبرa ميفرمايند: ملائکه مؤمني را در «مصلا»ي خودش نمييابند، به جستجوي او ميپردازند؛ و اين نشان ميدهد که مؤمنين مکان خاصي را براي عبادت در نظر ميگرفتهاند،[11] که با توجه به روايات گذشته ميتواند اين مکان اختصاصي، جزئي از خانة ايشان باشد.

ملا احمد نراقي نيز در معراجالسعاده مينويسد بسياري از عبادتکنندگان، اتاق تاريک و کوچکي را (براي حضور قلب در نماز) اختيار ميکردند که به قدر جاي سجود بيش نبود.[12] همانطور که در خانة برخي علما (مانند بيت امام خميني(ره) در قم) مکاني براي عبادت اختصاص داده شده است.

... و مصاديق ديگري چون مکان و جهت سرويسهاي بهداشتي به گونهاي باشد که انسان هنگام وضو گرفتن رو به قبله قرار گيرد؛ همانطور که در روايات نيز به اين امر توصيه شده است[13] و نيز ايجاد فضاي خاص جهت مهمانان نامحرم و عدم اختلاط زن و مرد، يا مراعات عدم اِشراف بر خانههاي اطراف و مانند آن.

براي مطالعه بيشتر

موضوع نيت در اعمال يکي از مباحث مهم در معرفتشناسي ديني است. چراکه در اسلام ارزش کارها به نيت فاعل کار بستگي دارد. اگرچه فعل مورد نظر، خوب و پسنديده باشد؛ ولي اگر فاعل آن داراي حسن نيت نباشد شرعاً پذيرفته نخواهد شد.

توضيح:

امام g در اين جمله کوتاه و پرمعنا مى‏فرمايد:

فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ. [1] «انجام دهنده کار نيک از کار نيکش بهتر است و انجام دهنده کار بد از کار بدش بدتر».

. در اينکه چگونه فاعل خير بهتر از فعل خود است و فاعل شر بدتر از فعل خود، وجوهى به نظر مى‏رسد:

نخست اينکه همواره فاعل از فعل قوى‏تر است به همين دليل اگر کار نيک باشد آن فاعل از کارش قوى‏تر و اگر کار بد باشد از کارش بدتر است.

ديگر اينکه شخصى که کارى انجام مى‏دهد غالباً داراى ملکه آن است و آن ملکه مى‏تواند سرچشمه کارهاى فراوانى بشود. بنابراين اگر کسى را ببينيم که مثلاً يتيمى را نوازش مى‏کند و دست افتاده‏اى را مى‏گيرد مى‏دانيم که او داراى صفتى است درونى که مى‏تواند سرچشمه ده‏ها و گاه صدها و هزاران از اين‏گونه کارها شود و به همين دليل از کارش بهتر است.

سوم اينکه کسانى که کار نيکى انجام مى‏دهند بسيار مى‏شود که آرزو دارند بهتر از آن را انجام دهند ولى امکانات آن در اختيارشان نيست و به تعبير ديگر همتشان از آنچه انجام مى‏دهند بسيار بالاتر است و گاه به زبان جارى کرده مى‏گويند: افسوس که بيش از آن توان نداريم و اگر مى‏توانستيم چنين و چنان‏ مى‏کرديم. همين‏گونه، شروران بسيار مى‏شود که داراى چنين باطنى هستند؛ يعنى اگر قدرت و توانى داشتند شرارت را به مرتبه بالاترى مى‏رساندند. در حديثى از امام باقر g مى‏خوانيم: «نِيَّهُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَذَلِکَ لِأَنَّهُ يَنْوِي مِنَ الْخَيْرِ مَا لَايُدْرِکُهُ وَنِيَّهُ الْکَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَذَلِکَ لِأَنَّ الْکَافِرَ يَنْوِي الشَّرَّ وَيَأْمُلُ مِنَ الشَّرِّ مَا لَايُدْرِکُهُ»؛ «نيت مؤمن از عملش بهتر است، زيرا کارهاى خيرى در دل دارد که نمى‏تواند آنها را انجام دهد و نيت کافر بدتر از عمل اوست، زيرا کارهاى بدى در سر دارد که توان آن را ندارد». [2]

وجه چهارمى نيز بعضى براى اين تفاوت ذکر کرده‏اند که هر کس کار خيرى انجام مى‏دهد معمولاً عوامل بازدارنده‏اى از جمله هوا و هوس‏ها را در دل دارد و در برابر آنها مقاومت مى‏کند و آن عوامل را به عقب مى‏راند و کار خير را انجام مى‏دهد، به همين دليل از کارش با ارزش‏تر است. و به عکس کسى که کار بدى انجام مى‏دهد نيز عوامل بازدارنده از قبيل فطرت الهى، اوامر و نواهى آسمانى در برابر اوست ولى پشت پا به همه آنها مى‏زند و به سراغ شر مى‏رود. به همين دليل از عملش بدتر است. [3]

البته منافاتى ميان اين وجوه چهارگانه نيست و همة آنها ممکن است در معناى حديث جمع باشند.

[1]. دشتي. نهج البلاغه حکمت 32-نشر شهابالدين 1386

[2]. بحارالانوار، ج 67، ص 190٫

[3]. راه روشن، ج 1، ص

3-2-6- محور: شأنيت معماري به عنوان کالا يا ابزار بندگي؟

ـ پيشفرض غير توحيدي: «معماري به مثابة کالا»

چنين رويکردي به معماري، معماري را در ورطة مد و مدگرايي سقوط ميدهد؛ چرا که نگرش عموم مردم به موضوع کالا عمدتاً از منظر مد و مدگرايي تعريف و ارزشگذاري ميشود و کاملاً آشکار است که امروزه ساختارهاي زندگي عامة افراد در جهان و حتي در کشورهاي اسلامي با فاکتور مدهاي هدفمند مديريت ميگردد. از منظر ديگر به دليل ماهيت فروش کالا، معماري نيز به مثابة کالايي براي فروش، مجموعهاي از «هر آنچه که قابل فروش و عرضه باشد» تلقي ميگردد؛ خواه فروش طرح به کارفرما به هر لطايفالحيلي يا فروش ساختمانهاي ساخته شده به ديگران باشد، خواه فروش فخر صاحبان بناها به مردم و عابران پياده و سواره باشد، خواه فروش کالاي درون ويترينهاي مغازهها باشد، خواه فروش ايمان يا هر چيز ديگري باشد، همه و همه در اين ساختار فکري ارزشمند تلقي ميگردند. در حقيقت هر چيزي را ميتوان خريد و فروخت و هر چيزي که قابل خريد و فروش باشد، قابل ارزشگذاري خواهد بود.

ـ پيشفرض توحيدي: معماري به عنوان وسيلة بندگي

در اين نوع نگاه، معماري به عنوان هديهاي در درجة نخست به خدا[14] و در درجة بعد به انسان به معناي خليفهالله و در درجة آخر هديهاي به حيات و محيط زيست است. طبعاً با چنين نگاهي، معماري مقولهاي متفاوت خواهد بود و چيزهاي متفاوتي براي عرضه خواهد داشت.

تاريخ و فلسفة خانهسازي و ابزار و کيفيت آن و نعمت خانه و نحوة استفاده از خانه و آداب خانهداري و آداب ورود و خروج از خانه و فرهنگ حاکم  بر محيط خانه و خانواده و ايمنسازي سقف و امکانات و بهداشت فيزيکي و روحي خانه از مطالب مهم و تأثيرگذار قرآن در باب معماري و خانهسازي قرآني است. خداوند در قرآن اسکان و آرامشيابي را فلسفه خانه سازي ذکر نموده است. خانه، بيت، اتاق، حجره، دار، مسکن، ذاتالعماد و اکنان از جمله واژههاي قرآني است که در همين رابطه استعمال شده است[15]. همچنين در قرآن کريم آمده است:

«والله جعل لکم من بيوتکم سکناِ»[16]؛ که خانه و تفکر خانهسازي نوع انسان را نعمتي الهي قلمداد نموده است. در جايي ديگر ميفرمايد:

«و بوأکم في الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بيوتا فاذکروا آلاء اللهِ»[17]؛ خداوند هنر و فن خانهسازي و انديشة معماري و زيباسازي خانههاي مسکوني را به انبياء و امتهاي آنها ارائه نموده است که ساخت شهرها و انواع مجموعههاي زيستي را نيز مآلاً در بر ميگيرد. چنان که باز در جاي ديگري ميفرمايد:

«و اوحينا الي موسي و اخيه ان تبواً لقومکما بمصر بيوتا»[18]؛ و حضرت موسي و هارون همچون انبياء ديگر ماموريتي در راستاي جهاد خانهسازي براي قوم خود پيدا نمودند.

3-2-7- محور: «جهانيسازي» يا «بومگرايي» در معماري؟

ـ پيشفرض غير توحيدي: جهانيسازي

«جهانيسازي»[19] از عبارات عوامفريبانة عصر جديد است. عصري متعلق به سرمايهداري فاسد جهان با هدف فروش هر چه بيشتر کالاي خود و کسب ثروت و قدرت بيشتر براي کنترل تودههاي مختلف جهان که از انواع ابزارها و روشها از جمله تبليغات، الگوسازي، صادر نمودن استانداردهاي خودساخته به جوامع ضعيفتر از حيث فرهنگي و اقتصادي و سياسي استفاده مينمايد و ضمن امحاي خردهفرهنگها، تمامي آنها را در يک فرهنگ و سبک زندگي متحدالشکل بينالمللي مطابق استانداردهاي مذکور مستحيل مينمايد.

معماري عنصري فرهنگي است، لذا با صادر نمودن اَشکال، فرمها، مدلها و سبکهاي آن، فرهنگ مستتر در آن نيز انتقال مييابد. آلودگي اجتماع به مدلهاي سلوک به سبک غربي و عمدتاً غير ديني، در بسياري موارد از راه محصول معماري که خود هزاران محصول با عنوان مبلمان را تبليغ و ترويج مينمايد صورت مي پذيرد.

ـ پيش فرض توحيدي: بومگرايي

در اين زمينه، گزارههايي قابل ذکر است که تأمل در آنها ميتواند تمايزات پيشفرضهاي توحيدي و غير توحيدي را به نحو واضحتري در ذهن تداعي نمايد:

خداوند متعال با خلقت گياهان و حيوانات مختلف در هر يک از بومها و مناطق و معماري هر يک از اين حيوانات که با هدايت خالق شکل ميپذيرد، به انسان ميآموزد که معماري جهاني و سبک بينالمللي، سخني بيمغز و فاقد ريشه است. معماري با توجه به بوم فرهنگي و اقليمي، کشور را از حيث انرژي، مصالح، مبلمان و...، به خود کفاييِ کامل و استقلال حقيقي سوق خواهد داد.

معماري بر طبيعت يا با طبيعت؟ ! (علت مادي)

هدف و غرض نهايي معماري (علت غايي)

«فرم از عملکرد پيروي ميکند»؛ نوع نگاه به مباني اولية پيدايش فرم

«کوچک زيباست» ـ «کم بيش است»؛ توجه به ابعاد انساني و حداقلهاي مطلوب، توجه به مقولة اسراف و تبذير در معماري و ساخت محيط مصنوع

«خانه، ماشين زندگي»؛ نوع نگاه به فضاي انسانساخت

رعايت تمام حقوق موضوعة معماري به ترتيب ارزش، معيار مطلوبيت معماريست؛ در صورتي که جنبههاي مادي و معنوي را بخواهيم در نظر داشته باشيم. در اين نگاه موضوع کوچکي (از نگاه معماران غير توحيدي) مانند حق همسايه، ميتواند مطلوبيت معماري را زير سوال ببرد. در متون ديني از جمله قرآن کريم به داستان ساختن مسجد ضرار بر اساس نفاق و دورويي اشاره گرديده و پيامبر را به تخريب آن «مسجد جديدالتأسيس» به جاي افتتاح و بزرگداشت آن دستور ميدهد!

در اينجا اجمالا به محورهاي مطلوبيت معماري از ديدگاه توحيدي اسلام اشاره ميشود:

الف- دوري از غصبي بودن و تصاحب عدواني ملک شخصي، منظر و مرئاي شهري و مسکوني و ممانعت از حرکت طبيعي هوا در محل زندگي و هر گونه حقوق قانوني و شرعي افراد از جمله پرهيز از اِشرافيت بر فضاهاي زيستي خصوصي افراد

ب- پرهيز از لباس شهرت در معماري به عنوان يک فعل حرام در اسلام

ج - پرهيز از ساخت و ساز در سبکها و کسوتهاي شاهانه و کاخها

د- محکم و استوار ساختن

 

 


[1]. Agent

 

[2]. Materials

 

[3]. الإمامُ عليٌّ g: إنّ اللّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ، و يُحِبُّ أن يَرى أثَرَ النِّعمَةِ على عَبدِهِ» (الكافي: ج6، ص 438 )

 

[4]. Aesthetics

 

[5]. مقصود از «عدل» در اينجا همان مفهوم مشهور «وضع الشيء في موضعه» (قرار دادن هر چيزي در جاي درخور خويش) در فرهنگ شيعي است. (شرح الاسماء الحسني، 54)

 

[6]. اين بيان ضرورتاً ناظر به عنوان مسلمان، مسيحي و امثال آنها نيست، بلکه هر کس ـ به صورت خودآگاه يا ناخودآگاه ـ قائل به اين نوع معرفت باشد نيز در چنين جايگاهي قرار ميگيرد.

 

[7]. نيت الهي را ميتوان مرتبت اعلاي نگاه استکمالي در اين رويکرد تلقي نمود.

 

[8]. «مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِg فَقِيلَ لِي ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِي مُصَلَّاهُ فِي بَيْتِه‏» (الکافي، ج4، ص582)

 

[9]. «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي بَيْتِهِ الَّذِي كَانَ‏ يُصَلِّي‏ فِيهِ».

 

[10]. «إِذَا اشْتَدَّ عَلَيْهِ نَزْعُ رُوحِهِ فَحَوِّلْهُ إِلَى الْمُصَلَّى الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيه‏».

 

[11]. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ، فَتَبَسَّمَ، فَقِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، رَأَيْنَاكَ رَفَعْتَ رَأْسَكَ إِلَى السَّمَاءِ، فَتَبَسَّمْتَ؟ قَالَ: نَعَمْ، عَجِبْتُ لِمَلَكَيْنِ هَبَطَا مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ يَلْتَمِسَانِ عَبْداً صَالِحاً مُؤْمِنا فِي مُصَلًّى كَانَ يُصَلِّي فِيهِ لِيَكْتُبَا لَهُ‏ عَمَلَهُ فِي يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ، فَلَمْ يَجِدَاهُ فِي‏ مُصَلَّاه‏ فَعَرَجَا إِلَى السَّمَاءِ فَقَالا رَبَّنَا عَبْدُكَ الْمُؤْمِنُ فُلَانٌ الْتَمَسْنَاهُ فِي مُصَلَّاهُ لِنَكْتُبَ لَهُ عَمَلَهُ لِيَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ فَلَمْ نُصِبْهُ فَوَجَدْنَاهُ فِي حِبَالِكَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اكْتُبَا لِعَبْدِي مِثْلَ مَا كَانَ يَعْمَلُهُ فِي صِحَّتِهِ مِنَ الْخَيْرِ فِي يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ مَا دَامَ فِي حِبَالِي فَإِنَّ عَلَيَّ أَنْ أَكْتُبَ لَهُ أَجْرَ مَا كَانَ يَعْمَلُهُ فِي صِحَّتِهِ إِذَا حَبَسْتُهُ عَنْه»

 

[12]. معراج السعاده، ص839.

 

[13]. «هر كس وضو را رو به قبله بسازد ثواب دو ركعت نماز در نامه عمل او نوشته مىشود». (مفتاحالفلاح، ص26)

 

[14]. برداشت آزاد از سخنان کريستوفر الکساندر

 

[15]. فرهنگ قرآن، ج 12، ص 293

 

[16].  نحل/80

 

[17].  اعراف/74

 

[18].  يونس/87

 

[19]. Globalization

 

فصل بعد
نقدها و نظرات